از زمانی که اولین گردهمآئی زنان مبارز آمریکای لاتین در سال ۱۹۸۱، به نشانه گرامیداشت یاد و از خودگذشتگی خواهران میرابل که به “جرم” مبارزه علیه دیکتاتوری حاکم در جمهوری دومینیکن به قتل رسیدند، روز بیست وپنجم نوامبر را “روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان” اعلام کرد، ۳۸ سال می گذرد. اکنون با وجود اینکه در ۱۱۹ کشور جهان دولت ها متعهد به اجرای قوانین منع خشونت شده اند ولی آمارها نشان میدهند که بطور متوسط سی و پنج در صد و در برخی از کشورها هفتاد درصد زنان در جهان خشونت را تجربه کرده اند. هنوز در ده ها کشور جهان زنان تحت فشار عادات و رسوم سنتی و مردسالارانه، آزارهای جنسی و غیر جنسی، قاچاق انسان و به لحاظ دسترسی به خدمات بهداشتی و منابع اقتصادی در وضعیت خطرناکی بسر می برند. در هند یکی از خطرناکترین کشورها، زنان همچنان در معرض خطر کار اجباری، بردگی جنسی و کنیز بودن در خانه قرار دارند. براساس آمار جهانی بیش از ۸۰ درصد از قربانیان خشونت خانگی زنان هستند. زنان از اولین قربانیان بحران های اقتصادی و جنگ های امپریالیستی، منطقه ای و نیابتی و از اولین قربانیان خشونت و تجاوز توسط نیروهای درگیر در این جنگ ها هستند. این آمارها تنها گوشه ای از اعمال خشونت علیه زنان در پهنه جهان است که جهت محو آن باید آن مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را به چالش کشید، که این خشونت ها را بازتولید و نهادینه می کند.
در ایران که حاکمیت سیاسی طبقه سرمایه دار با دین اسلام در هم آمیخته است در زمینه اعمال خشونت علیه زنان جنایات هولناکی رقم خورده اند. رژیم جمهوری اسلامی با بهره گیری از مذهب به مثابه ابزار ایدئولوژیک و با یاری گرفتن از فرهنگ عقب مانده مردسالارانه، تبعیض جنسیتی و خشونت بر زنان را قانونیت بخشیده و به اجرا در آورده است. در ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی حقوق اولیه زنان نظیر حق طلاق، حق سرپرستی فرزندان، حق ارث، حق مسافرت، حق انتخاب لباس، حق انتخاب رشته تحصیلی و غیره لگدمال گردیده است. زنان حق معاشرت آزادانه با مردان را ندارند. رژیم با اعطای حق چند همسری به مردان و رواج دادن صیغه، چهره ای قانونی به فحشاء و خرید و فروش زن به مثابه کالا داده است. تفکیک جنسیتی در تمام ارکان جامعه و حتی در مؤسسات آموزشی به یک اصل نهادینه شده تبدیل شده است. رژیم جمهوری اسلامی برای اجرای این قوانین قرون وسطائی علیه زنان و برای کنترل پوشش آنان بودجه و منابع مالی وسیع حکومتی اختصاص داده و مراجع شرعی و قانونی، نیروهای انتظامی و گشت های ارشاد را بسیج کرده است. اگر چه فرهنگ سنتی و مرد سالارانه در تداوم این بی حقوقی ها و اعمال خشونت خانگی علیه زنان نقش غیر قابل انکاری دارد، اما نظام سیاسی و طبقاتی حاکم در پروراندن و بازتولید چنین سنت های زن ستیزانه نقش تعیین کننده ای دارد.
اما به رغم حاکمیت جمهوری اسلامی و هزینه های سنگینی که برای کنترل رفتار و اخلاق زنان در عرصه های مختلف حیات اجتماعی اختصاص داده است، موقعیت زنان در ایران متحول شده است. در طی سه دهه گذشته روی آوری هر چه بیشتر زنان به تحصیلات عالی و اشتغال در بیرون از خانه، گسترش شبکه های اجتماعی و ارتباطات، آشنائی هر چه بیشتر با شیوه زندگی مدرن و حقوق انسانی خود موجب شده که زنان در زندگی روزمره خود، قوانین اسلامی و فرهنگ سنتی و پوسیده مردسالارانه را به چالش بکشند و رژیم جمهوری اسلامی را با یک بحران ایدئولوژیک مواجه کنند. این تحولات و حضور فعال و پر رنگ زنان در عرصه های مختلف مبارزه یکی از ارکان حاکمیت جمهوری اسلامی را به لرزه درآورده است.
بنابراین زنان تنها قربانیان ساکت خشونت نیستند، بلکه در همانحال چالشگران فعال آن مناسبات طبقاتی هستند که خشونت علیه زن را نهادینه کرده است. خیزش های انقلابی درعراق، لبنان و شیلی و قبل تر از آن در الجزایر و سودان و امروز در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی حضور پرشور زنان در این خیزش ها، فراتر رفتن آنها از فرقه گرایی ملی و مذهبی نسیم رهائی زن و میل به دگرگونی ریشه ای را به وزش درآورده است. یکی از نمادهای اعتراضات در لبنان زنی است که اسحله گرم یک گارد ضد شورش را از دستش بیرون آورده و به زمین می کوبد. در سودان در مبارزه با سبعیت ارتش زنان نقش نمادین ایفا کردند. در جنبش حق طلبانه مردم کردستان سوریه زنان با حضور فعالانه در عرصه های مختلف مبارزه و با شجاعت کم نظیر خود در جنگ مقاومت در برابر دشمنان هاری چون داعش و فاشیسم اردوغانی پتانسیل عظیم جنبش زنان برای رهائی از مناسبات ظالمانه حاکم را نشان دادند.
بنابراین اگر خشونت علیه زن به عنوان فاجعه ای اجتماعی یک پدیده جهانی است، مبارزه برای رهائی زن و پایان دادن به این خشونت ها هم مرزهای ملی و جغرافیایی را پشت سر نهاده است. در جهان معاصر نظام سرمایه داری عامل تولید و بازتولید این خشونت و ستمگری بر زنان است. از اینرو باید بستر باز تولید خشونت و ستمگری بر زنان را شناخت و به اشکالی سازمانیافته و در ابعادی اجتماعی برای مبارزه علیه آن نیروی توده زنان و مردان کارگر و زحمتکش و انسانهای آزاده و برابری طلب را بسیج کرد. باید چنان فشاری به دولت ها وارد آورد که بپذیرند اعمال هر شکلی از خشونت علیه زنان در خانه، مدرسه، مراکز کار و هر نقطه ای از جامعه، مجازات سنگین به دنبال داشته باشد. هیچکس نباید به خود اجازه دهد خشونت علیه زن را امری شخصی، خصوصی، خانوادگی، قومی، فرهنگی و مذهبی بداند و از پیگرد و مجازات در امان بماند. هر کس که به هر شکلی علیه زن خشونت اعمال کند، بی هیچ چون و چرایی باید مجازات شود. اما پیشرفت در این زمینه ها تنها در صورتی در موقعیت زنان تحولی جدی ایجاد می کند که با تأمین رفاه اجتماعی و اقتصادی برای توده های وسیع زنان همراه باشد. تأمین دراز مدت امنیت جانی و روانی آنان از گزند خشونت در عرصۀ خصوصی زندگی نیز در گرو ایجاد تغییرات مادی و تحولات اقتصادی است و این بدون تعرض رادیکال به مناسبات سرمایه داری ممکن نیست.
بیست و پنج نوامبر امسال بر متن تحولات و خیزش های انقلابی که در کشورهای منطقه برپا شده اند، در بستر اعتصابات و اعتراضات گسترده کارگری و توده ای در ایران و تحول عظیمی که در آگاهی توده های مردم بوجود آمده، فرصتی است تا زنان کارگر و زحمتکش در ایران پتانسیل و قدرت عظیم خود را بشناسند و اراده کنند که با تمام نیرو نظم طبقاتی و مرد سالار حاکم را به چالش بکشند.
نابود باد خشونت علیه زنان
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
آبان ۱۳۹۸
نوامبر ۲۰۱۹