امسال در شرایطی به استقبال روز اول ماه مه می رویم که شیوع بیماری کرونا، سایۀ شومش را بر سر چند میلیارد کارگر و زحمتکش در سرتاسر جهان افکنده است.
منطق سرمایه داری که کسب حداکثر سود است، طبیعت را نیز از تجاوز خویش در امان نگذاشته است. سرمایه داری افسارگسیخته با بهم زدن توازن طبیعت به تخریب گستردۀ محیط زیستِ گیاهی، حیوانی و انسانی پرداخته است و از این طریق زمینۀ أنواع بیماری های همه گیر را فراهم کرده است. همین منطق با پولی کردن سیستم درمانی و بهداشتی، و جهت دادن سرمایه گذاری های تحقیق و داروسازی و خدمات بیمارستانی به رشته های صرفاً سودآور، این سیستم را در برخورد با بیماری های همه گیر، همچون کرونا، به کلی فلج کرده است. به این دلیل دست کم دویست هزار نفر در اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست داده اند و میلیون ها تن در معرض ابتلا به این بیماری قرار دارند. خطری که بی تردید و به اعتراف مقامات رسمی و کارشناسان پزشکی و ایمنی به مقیاس زیادی ناشی از کمبود دارو، تخت و تجهیزات بیمارستانی و نقصان کادر درمانی است. فاجعه ای که هنوز پایان نیافته است.
گفته می شود که کرونا فقیر و غنی نمی شناسد، اما پر واضح است که کرونا، بیشترین قربانیانش را از میان آسیب پذیرترین طبقات و اقشار اجتماعی می گیرد که توان محافظت خویش را در مقابل این ویروس ندارند. کارگران و زحمتکشانی که یا خود مجبورند به دلایل اقتصادی کار کنند یا توسط دولت ها و کارفرماها و سرمایه دارانی که نمی خواهند جریان سود آوری سرمایه هایشان لحظه ای قطع شود به محیط های کار روانه می شوند، بی خانمان ها و آلونک نشین هائی که هیچگونه امکان عملی برای رعایت فاصلۀ اجتماعی ندارند، کادر درمانی، پرستاران و پزشکان درمانگاه های عمومی، کارکنان بخش های خدمات عمومی و … میلیونها نفری هستند که به علت جایگاه طبقاتی و شغلی شان در سازمان اجتماعی کار و فقر و فاقه، به طور مستقیم در خطر مواجهه با ویروس کرونا قرار دارند.
بیماری های وسیعاً همه گیر تأثیر خود را بر اقتصادی که از درون شکننده است، می گذارد. ویروس کرونا ، بحران ادواری سرمایه داری را که نشانه هایش از قبل آشکار شده بود، در ابعاد جهانی تشدید کرده است. غولهای بازار بورس و شرکتهای تولیدی و خدماتی زمینگیر شده اند. میلیون ها کارگر و زحمتکش در آستانۀ از دست دادن کار و زندگی خویش اند.
اولویت دولتها مثل همیشه، نجات بانک ها، شرکت ها و صاحبان سرمایه است. بانک های مرکزی در اروپا و آمریکا، چون سالهای 2008-2009 برای این کار بسیج شده اند. تزریق هزاران میلیارد دلار به بازار برای حمایت از سرمایه داران که به مقروض شدن هرچه بیشتر دولت ها منجر می شود، سیاست های اانقباضی بازهم شدیدتری در زمینۀ دستمزدها و حقوق ها و کمک های اجتماعی و حمایتی را به دنبال دارد. مثل همیشه ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر می شوند و شکاف های طبقاتی عمیقتر می گردند.
در ایران نظام سرمایه داری با خشونتی قرون وسطائی، هارتر از نقاط دیگر جهان عمل می کند. تورم و بیکاری در ایران بیداد می کند و مزد کارگران در ایران از پائین ترین مزدها در جهان است. سیستم تأمین اجتماعی در تار و پود فساد مزمن، قادر به همراهی با میلیون ها کارگر و بیکار و بازنشسته نیست.
وضعیت زنان در ایران بویژه زنان کارگر و زحمتکش از این هم بدتر است. زنان کارگر علاوه بر استثمار و ستمی که بر عموم کارگران حکفرماست از ستم و تبعیض جنسیتی نیز رنج می برند.
کارگران مبارز و مدافعان حقوق کارگران زیر فشار نهادهای سرکوب، به شدت تحت انواع ضربات و شکنجه و زندان و اخراج و توهین های قرون وسطائی قرار دارند. در ایران، سالی که با گسترش بیماری کرونا تمام شد، سالی پر از درد و رنج برای اکثریت مردم بود. در عین حال سالی سرشار از تجربۀ مبارزاتی برای بسیاری از کارگران و زحمتکشان و دانشجویان بود. مروری بر آنچه در سال گذشته به وقوع پیوسته، بخوبی این ادعاهای ما را ثابت می کند.
در آستانۀ سال گذشته، سیل ویرانگر در بعضی از استان های فقر زده چون خوزستان، لرستان و گلستان و … عید بسیاری از ساکنان این مناطق را به درد و رنج بی خانمانی وعزا تبدیل کرد. در نبود کمکهای مؤثر دولتی و به رغم همیاری توده ای و گسترش تشکل های مردمی برای کمک به مردمان محروم مناطق سیل زده که بعضاً با سرکوب نیروهای نظامی و انتظامی و دستگیری هم روبرو شدند، داغی دردناک و دیرپا بردل فرودستان مناطق محروم باقی ماند که از جراحات آن در آبانماه 98 به صورت خونین فوران کرد و یکی از جنبش های بزرگ توده ای دوران اخیررا رقم زد. چند ماه پیش از آن یعنی در مراسم اول ماه سال گذشته دهها تن از دانشجویان و شرکت کنندگان در تظاهرات از جمله برخی اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد و غیره بازداشت شدند. برخی از آنها ماهها در زندانهای رژیم ماندند و یا به حبسهای طولانی محکوم شدند.
در سالی که گذشت، جنبش دفاع و حمایت از بازداشتی های اول ماه مه 98، یکی از درخشان ترین فصلهای مبارزاتی فعالان کارگری بود. جنبش اعتراضی کارگران، معلمان و دانشجویان و بازنشستگان تا ماههای شهریور و مهر قطع نگردید. محکومیتهای سنگین دانشجویان دستگیر شده در 11 اردیبهشت و در جریان اعتراضات بعدی، ضربه ای بود که محیط دانشجویئ کشور را به شدت تکان داد. این روند با محکومیتهای سنگین عدۀ بسیاری از فعالان کارگری همراه شد. در حالی که اعتصابات اینجا و آنجا در کاغذ سازی پارس، کنتور سازی شهر صنعتی البرز، آذر آب و هپکوی اراک ادامه داشت.
هنوز مهر احکام ظالمانه و طولانی مدت و حکم قرون وسطایی شلاق و تعیین وثیقه های سنگین نظام قضایی علیه کارگران و فعالان هفت تپه، فولاد اهواز، کارگران شرکت واحد، دانشجویان و سایر عرصه های اجتماعی خشک نشده بود که تجمع کارگران هپکوی اراک در محاصره گارد ویژه به خون کشیده شد. در حالی که ماه ها و روزهای متوالی خیابان های اراک زیر پای کارگران معترض به لرزه درآمده بود، کوچکترین اعتنایی به وضعیت فلاکت بار معیشت کارگران و وضعیت نابسامان شرکت صورت نگرفت، اما به فوریت، نیروی گارد ویژه جهت قلع و قمع کارگران و خفه کردن فریاد حق طلبی شان وارد عمل شدند.
سرکوب سنگین و مداوم هرگونه اعتراض در میان کارگران، بازنشستگان، دانشجویان، معلمان و فرودستان، بغض و کینه ای را در میان توده ها انباشت که با اولین جرقۀ 3 برابر شدن قیمت بنزین در آبانماه، ترکید و آتشی به پا کرد که ارکان رژیم جهل و سرمایه را به لرزه در آورد. بیش از 25 استان و بیش از 65 شهر در همان روزهای نخست بپاخاستند تا به گرانی بنزین اعتراض کنند. رژیم با بسیج ده ها هزار پاسدار، بسیجی، نیروی انتطامی، لباس شخصی ها و نیروهای ارتش این جنبش اعتراضی را به خاک و خون کشید. صدها نفر کشته و ناپدید و هزاران نفر دستگیر و زندانی شدند. هنوز هم رژیم از دادن آماراین کشتار وسیع خود داری می کند.
ترور قاسم سلیمانی، توسط دار و دستۀ ترامپ و تشدید تضاد بین رژیم های ایران و آمریکا، فرصتی شد تا خامنه ای با استفاده از آن و برپائی خیمه شب بازی تشییع جناره سردار جانی، بخواهد خیزش آبان و نتایج سیاسی آن را لوث کند. اما سقوط هواپیمای اوکراینی و رو شدن دست مقامات سپاه در آن رویداد، این ترفند را به کلی بهم زد. سرانجام پس از چند روز دروغگویی و بندبازی های رذیلانه، مسئولان حکومت در کمال وقاحت و بیشرمی مجبور به اعلام و قبول اصابت موشک و ساقط کردن هواپیمای مسافربری بویینگ ۷۳۷ اوکراین و کشته شدن 176 سرنشین آن توسط پدافند موشکی سپاه شد. در پایان سال گذشته مردم نشان دادند که برای همیشه از این رژیم جدا شده اند.
انتخابات قلابی مجلس با کمترین آرای شرکت کنندگان در تاریخ جمهوری اسلامی برگزار شد. این به اصطلاح انتخابات، مشتی رجاله و فرصت طلب سیاسی را روانۀ مجلسی کرد که اکثر آنان از اعوان و انصار مراکز قدرت آخوندی و نظامی هستند و بقیه مجیزگویان این قدرت ها و در رأسشان بیت رهبری می باشند که تنها فایده شان همراهی کالبد این رژیم به گورستان تاریخ خواهد بود.
آخرین تیری که در این سال بر پیکر رنج کشیده کارگران و زحمتکشان پرتاب شد، تصویب مزد حداقل یک میلیون و هشتصد هزار تومانی بود که کمتر از یک پنجم خط فقر است. حتی بر اساس محاسبات کارگزاران خود رژیم در شورای عالی کار، مزد تصویب شده از یک سوم سبد معیشتی (بخوانید سبد جیره بندی) مورد قبول این شورا کمتر است.
اول ماه مه (١١ اردیبهشت)، روزی است که ترس در دل سرمایه داران و امید در دل کارگران می افکند. باید به هر وسیله که میتوانیم و به رغم محدودیت هائی که اپیدمی کرونا بوجود آورده، خواسته های خود را به گوش همگان برسانیم و این همان خواسته هائی است که ما در سال گذشته نیز فریاد کردیم:
- آزادی بی درنگ و بی قید و شرط زندانیان سیاسی و عقیدتی،
- آزادی تمام دستگیرشدگان تظاهرات ها، معرفی تمام آمران و عاملان سرکوب و تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان،
- آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری و فعالیت آنها،
- تعیین مزد حداقل بر اساس هزینۀ زندگی متوسط خانوار شهری طبق آمار بودجه خانوار و افزایش َسالیانه چنین مزدی به تناسب تورم و رشد متوسط بارآوری کار،
- ایجاد یک صندوق دولتی برای پرداخت فوری مزدهای عقب افتادۀ کارگران،
- حل معضلات بازنشستگان در زمینۀ مستمری (دست کم معادل مزد حداقل کارگران شاغل)، بیمۀ اجتماعی کامل، تأمین مسکن و حق نظارت نمایندگان منتخب بازنشستگان بر صندوق های بازنشستگی و شرکت در ادارۀ آنها،
- خروج نیروهای سرکوبگر اعم از پاسدار، بسیجی، انتظامی، امنیتی و لباس شخصی ها از دانشگاه ها، کارخانه ها و دیگر محل ها ی کار و فعالیت و انحلال گشت ارشاد، خواستهای مبرمی اند که باید راهنمای جنبش اعتراضی باشند.
این خواست ها باید توأم با خواست برابری کامل حقوق اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زنان با مردان، لغو تمام قوانین ارتجاعی ضد زن، آزادی عقیده و بیان، آزادی اطلاع رسانی، حق اعتراض، لغو سانسور، حق اعتصاب، تظاهرات و گردهمائی، جدائی دین از دولت و آموزش عمومی، حذف کمکهای دولتی به تمام مؤسسات مذهبی، رفع ستم ملی، برابری حقوق همۀ ملت های ساکن ایران و حق آنها در تعیین سرنوشت خود، مطرح شوند. در زمینۀ سیاست عمومی و سیاست خارجی رژیم، باید اصل حکومت دینی، نظامیگری، شووینیسم و تلاش های دخالتگرانه و هژمونی طلبانۀ رژیم در منطقه با صراحت و دقت نقد و افشا شوند و مبارزۀ پیگیر با آنها صورت گیرد.»
«منافع اساسی طبقۀ کارگر و آزادی این طبقه و تمام زحمتکشان از استثمار، با حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی تضاد آشتی ناپذیردارند. هیچیک از جناح ها و دسته های وابسته به رژیم، اصلاح طلبان درون و برون حکومت و یا اپوزیسیونهای رنگارنگ بورژوائی نه قادر به تأمین منافع و حقوق کارگران اند و نه چنین تمایلی دارند. حتی تحقق کامل خواستهای اقتصادی و سیاسی مبرمی که در بالا مطرح شدند نیز برای آزادی کامل طبقۀ کارگر کافی نیستند هرچند به آن یاری می رسانند و برای تکامل مبارزۀ طبقاتی اجتناب ناپذیرند. از این رو کارگران ضمن مبارزۀ پیگیر برای دموکراسی و حقوق سیاسی و اجتماعی همۀ مردم، نباید از مبارزۀ اساسی خود با نظام سرمایه داری در ایران و جهان، الغای کارِمزدی و طبقات، ذره ای منحرف شوند. رسیدن به اهداف طبقۀ کارگر و توده های زحمتکش و استقرار دموکراسی واقعی در ایران تنها با سرنگونی انقلابی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و استقرار قدرت سیاسی کارگران و زحمتکشان امکان پذیرند.»
اگر بخواهیم درسهای مبارزاتی سال گذشته و سالهای قبل از آن را در چند جمله خلاصه کنیم، به این ضرورت ها میرسیم:
ضرورت مبارزۀ سیاسی کارگران؛ ضرورت ترکیب مبارزات اقتصادی و سیاسی و ضرورت ایجاد سازمان های کارگری درخور این مبارزات یعنی حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر و سندیکاهای مستقل کارگری در سطح کارخانه ها و دیگر مراکز کار (مستقل از کارفرما، دولت، احزاب سیاسی و نهادهای مذهبی)
گرامی باد اول ماه مه روز اتحاد و مبارزۀ مشترک کارگران جهان
به ضد نظام سرمایه داری!
سرنگون باد رژیم جهموری اسلامی با انقلاب کارگری!
زنده باد آزادی!
زنده باد سوسیالیسم!
کارگران انقلابی متحد ایران – ٧ اردیبهشت ۱۳٩٩