در آستانه تغییر دولت در آمریکا، جمهوری اسلامی با هدف خروج از بحرانهایی که سالهاست با آنها دست به گریبان است، به اقداماتی تحریک آمیز متوسل شده است تا بلکه بتواند کمکی به تداوم حاکمیتش باشد. از یک سو، سپاه پاسدارن از روز چهار شنبه ۲۴ دیماه به مدت سه روز به اجرای یک رشته مانور نظامی تحت نام “رزمایش پیامبر اعظم” در منطقه خلیج پرداخته است. در این مانورها رژیم تلاش کرده نشان دهد به تولید موشکهای بالستیکِ جدید از نوع “ذولفقار و دزفول” و غیره دست یافته است. سپاه پاسداران در تبلیغات گزافه گویانهِ معمول خود میگوید این موشکها حامل کلاهکهای جنگی منفصل قابل هدایت از هوا برای انهدام سیستمهای دفاع موشکی دشمن است و میتواند منطقه استراتژیک خلج فارس و دریای عمان را نا امن سازد. این سومین مانور نظامی رژیم طی دو هفته گذشته بود. از سوی دیگر سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی با راه انداختن جارو جنجال در رابطه با تولید اورانیومِ ۲۰ درصدی و نصب سانتریفیوژ های پیشرفته و تولید اورانیومِ فلزی سعی نموده قریب الوقوع بودن دسترسی به بمب اتم را به گوش آمریکا و دیگر قدرتهای اروپایی برساند. هدف اصلی هردوی این رشته اقدامات، نشان دادن ضرورت بازگشت آمریکا و انجام مذاکره در راستای برجام با جمهوری اسلامی است تا بلکه با گرفتن امتیازاتی بخشی از تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی لغو گردد.
اما این اقدامات پیشاپیش و قبل از روی کار آمدن دولت بایدن با عکسالعمل تند سه قدرت اصلی اروپایی عضو ِبرجام روبرو شده است. دولتهای فرانسه، آلمان و بریتانیا روز شنبه ۲۷ دیماه با انتشار بیاینه ای مشترک اقدامات هسته ای اخیر جمهوری اسلامی را محکوم نموده و هشدار دادند که جمهوری اسلامی برای حفظ برجام باید فورأ تولید اورانیومِ فلزی و غنی سازی بیست در صدیِ مورد ادعایش را متوقف کند. خبرگزاری رویترز در گزارشی، متن آن بیانیه را انتشار داد که در آن آمده: “تولید اورانیومِ فلزی دارای پیامدهای بالقوهِ سنگین نظامی است و جمهوری اسلامی هیچ گونه توجیه قابل قبولی برای اقدامات اخیر خود ندارد. زیرا برنامه جامع اقدام مشترک ( برجام)، جمهوری اسلامی را موظف کرده است به مدت پانزده سال از هر گونه اقدام در راستای تولید اورانیوم فلزی یا تحقیق و توسعه در زمینه متالوژی اورانیوم خود داری کند”. آمریکا نیز اعلام کرده است که آزمایش موشکهای بالستیک جمهوری اسلامی اقدامی در راستای نقض قطعنامه ۲۲۳۱شورای امنیت می باشد.
بیانیه مزبور پس از آن منتشر شد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز چهارشنبه ۲۴ دیماه اعلام نمود که : ” جمهوری اسلامی فعالیتهایی در راستای تحقیق و توسعه برای تولید اورانیوم فلزی جهت سوخت راکتور تحقیقاتی و اصلاح و نصب تجهیزات هسته ای اصفهان را آغاز کرده است.”
این اقدامات یک ماه قبل و پس از کشته شدن فخری زاده در اقدامی نمایشی، مجلس شورای اسلامی با تصویب طرحی 9 مادهای تحت عنوان ” اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها “انجام میگیرد. جمهوری اسلامی تصویب آن طرح که مطابق آن، سازمان انرژی اتمی ایران موظف شده بود سالانه حداقل ۱۲۰ کیلو اورانیوم با غلظت ۲۰ درصد در تأسیسات “فردو”تولید و ذخیره نماید را بعنوان عُدول از برخی تعهدات هسته ای خود در برجام معرفی کرد.
اما اقدامات بحران زای جمهوری اسلامی تاکنون نه تنها نتوانسته راه حلی برای لغو تحریمها باشد، بلکه بر تداوم و تشدید آنها افزوده است. اقدامات اخیر نیز که با عکسالعمل تند سه دولت قدرتمند اروپایی منجر شده است راه بازگشت به برجام را برای دولت آینده آمریکا نیز مشکلتر نموده که جمهوری اسلامی به آن امیدوار است. در نتیجهِ چنین اقداماتی، هم اینک کشورها و آبهای منطقه خلیج و دریای عمان به بهانه مهار رژیم اسلامی، به زراد خانه تسلیحات پیشرفته آمریکا و هم پیمانانش تبدیل شده است. وزارت دفاع عربستان نیز ده روز قبل رزمایش مشترک این کشور با نیروی هوایی آمریکا با بمب افکنهای غول پیکر”بی۵۲”و “اِف۱۶”آمریکا را به نمایش گذاشت. تحریکات نظامی جمهوری اسلامی و عربستان و دیگر دولتها میتواند منطقه را به آتش جنگی بکشد که نتیجهای جز ویرانی و کشتار برای مردم ایران و دیگر کشورها نخواهد داشت.
بحرانهای همه جانبه ای که موجودیت رژیم اسلامی را به خطر انداخته و موجب وضعیت فلاکت بار زندگی و معیشت توده های مردم ایران شده است، با چنین رویکردهایی قابل علاج نیست.جمهوری اسلامی که خیزشهای قدرتمند دیماه ۹۶و آبان ۹۸ را تجربه کرده است و در انتظار بروز طوفانهای شدیدتری هست، دغدغه اصلی کنونیش تداوم حیات است. در عین حال کلیه جناحهای رژیم بر این امر واقفند که نه تحریکات نظامی و نه بحران سازی اتمی و نه نظامی کردن مجلس و دولت و نه یک دست کردن کل بنیادها و نهادهای حاکمیت نمیتواند پاسخگوی بحران عظیم اقتصادی و اجتماعی و سیاسی باشند که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته اند. بحرانهایی که خود جمهوری اسلامی مسبب آنها است و جامعه ایران را با معضل فساد و دزدی و بیکاری و گرسنگی روبرو کرده است. این بحرانها نه با سیاست “تعامل سازنده” روحانی با غرب و نه با استراتژی جنگ افروزی و گسترش تروریسم گروههای اسلامی و سیاستهای توسعه طلبانه خامنه ای و سپاه پاسداران چاره پذیر نیستند. کل جناحهای رژیم نیز میدانند که هم استراتژیِ خارجی و هم ارعاب و سرکوب و خفقان و زندان و شکنجه و اعدام در داخل به عنوان دو ستون اصلی بقای حکومت شان، کارایی خود را از دست دادهاند و دیگر نمیتوانند این رژیمِ جنایتکار را از تعرض توده های مردم کارگر و زحمتکش و ستمدیده ایران محفوظ نگهدارند. خیزشهای قدرتمند دی و آبان ماه هر دو جناح رژیم متوجه دامنه وسیع تنفر و انزجار توده های مردم کرده است و خطر سقوط و فروپاشی را در خیزشهای بعدی بیخ گوش دارند اما هرگونه عقب نشینی از این سیاستها را نیز خودکشی تلقی می کنند. با این حال بروز جدال اجتماعی و طبقاتی و شکست حکومت اسلامی در آن نیز سرنوشت محتوم رژیم اسلامی است.