حزب کمونیست ایران

برای نجات رژیم اسلامی از دست ” حکمران مقتدر” نیز کاری ساخته نیست

روزنامه جمهوری اسلامی سرمقاله روز شنبه 24 آبان خود را به مطلبی اختصاص داده است تحت عنوان :”حکمرانی توانمند’ وجود ندارد که نظام را سر پا نگه دارد.”

در این مقاله که به قلم یکی از دست اندرکاران مطبوعات رژیم اسلامی نوشته شده،آمده است: “در ایران دو دولت وجود دارد،  دولت فرمال و دولتی متشکل از مافیاهای گوناگون که کشور را در کنترل دارند. گران شدن محصولات ضروریِ داخلی از جمله گوشت و میوه به تحریم و فشارهای دولت خارجی ارتباطی ندارد و مستقیم دست پخت همین کنسرسیوم مافیای داخلی است….امروز جمهوری اسلامی حکمرانی توانمند ندارد که بتواند با مجموعه‌ای از “مافیا” مقابله و نیازهای ضروری مردم در دوران بحران از جمله دارو و غذا را برآورده کند. قانون داریم ولی به قانون عمل نمی‌شود. دولت داریم ولی نمی‌تواند به وظایف خودش عمل کند. منابع طبیعی و ثروت‌های متنوع زیر زمینی و روی زمینی داریم ولی از آنها به درستی استفاده نمی‌کنیم. مردمِ خوبی داریم ولی حکمرانی توانمندی که راه صلاح و سَداد را پیش پای آنها هموار کند تا آن را بپیمایند و به کژ راهه نروند،‌ نداریم.” نویسنده مقاله بار دیگر تاکید می کند: “حالا برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی و سرپا نگهداشتن نظامِ مردمیِ برآمده از آن، به حکمرانی توانمندی نیاز داریم که متأسفانه و شوربختانه فاقد آن هستیم.”

“مسیح مهاجری” مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی و نویسنده این سرمقاله  از جمله از شیفتگان رژیم اسلامی و در زمره روحانیون محافظه‌کار قرار دارد که از دولت روحانی پشتیبانی می کند و این چنین نوامیدانه زبان به شکوه گشوده است. تعبیر سرمقاله نویسِ این روزنامه از دستآوردهای حکومت اسلامی که حسرت ناتوانی در حفظ آنها را می خورد، هر چه باشد، در بهترین حالت یک خودفریبی بیش نیست. جمهوری اسلامی در دوره ای که خمینی در راس قدرت قرار داشت که بدون شک الگوی “حکمران مقتدر” مورد نظر نویسنده سرمقاله است،جز جنگ و ویرانی و سرکوب ارمغانی برای این مردم نداشت. رژیم  بر متن آتش و خونِ جنگ هشت ساله ایران و عراق و سرکوبهای جنایتکارانه داخلی استقرار یافت.

رژیمی که می خواست قبله گاه مسلمانان جهان باشد، قبل از هر جای دیگر در کشورهای مسلمان نشین به عنوان یک الگوی شکست خورده سیاسی، اقتصادی،اخلاقی و ایدئولوژیک، مورد نفرت قرار گفته است. امروز این مردم شیعه نشین عراق هستند که تصویرهای خمینی و خامنه ای را به زیر می کشند و کنسولگری ها و مراکز مذهبی جمهوری اسلامی را آتش می زنند. کارگزاران این رژیم که ادعا می کردند سرمشق پاکی اخلاقی هستند، رکورددار دزدترین و فاسدترین هایی از نوع خود در جهان شدند. اقتصادشان که درآغاز استقرار جمهوری اسلامی قرار بود الگویی جهانی برای اقتصاد اسلامی در جهان باشد،  هرگز نتوانست از بحران رها شود و حتی در چهارچوب رهنمودهای نئولیبرالیِ بانک جهانی هم راهی برای خروج از بحران بیابد و امروز از همیشه ورشکسته تر است. ورشکستگی نه به دلیل تحریم های اقتصادی، بلکه به دلیل ناکارآمدی ذاتی و فساد درونی آن بود. در دوره ۸ ساله دولت احمدی نژاد ۵۰۰ میلیارد دلار از فروش نفت درآمد داشتند، اما علیرغم چنین درآمد کلانی، نه فرصت های شغلی بوجود آوردند، نه تورم را مهار کردند، نه خدمات عمومی را توسعه دادند و چیزی جز فقر و بیکاری و دستمزدهای پرداخت نشده کارگران و تورم و گرانی و آسیبهای اجتماعی ناشی از فلاکت اقتصادی را برجای نگذاشتند. صندوقهای “قرض الحسنه”، که سود بانکی را مغایر با تعالیم دینی می دیدند، به صورت بنگاههای دزدی حرفه ای درآمدند و مختصر ذخیره اقشار متوسط جامعه را هم به تاراج بردند و واژه “مالباختگان” را وارد فرهنگ لغات این جامعه کردند.  ارزشهای مذهی خود را نتوانستند به عنوان الگوی اخلاقی و روش زندگی بر اکثریت این جامعه تحمیل کنند. تمام پروژه های پر هزینه ترویج خرافات، تنها به صورت ناندانی برای جمعی از آخوندنهای مرتجع درآمد. کودکانی که با “مسابقه قران و چهل حدیث” بار آمده بودند، در نوجوانی و جوانی با چشم عقل  از مذهب رویگردان شدند. خامنه ای حتی در تعریف  فریبکارانه ای که خمینی از  واژه “مستضعفان” داشت تجدید نظر نمود و بدون هیچ ابهامی نفرت خود را از اقشار محروم جامعه در تعریف جدیدش نشان داد. از حرام کردن موسیقی و ورزش و شطرنج شروع کردند، قدم به قدم مقاومتشان درهم شکست و عقب نشینی کردند. ویدئو و ماهواره و اینترنت به حکم شرایط عینی جهان و ایران راه خود را به سوی پیشرویهای بیشتر گشودند. حجاب که در رژیم اسلامی نشان اسارت و تحقیر انسانی زن بود، به عنوان نماد و پرچم آزادی زن از سر برگرفته و در خیابانها برافراشته شد. دشمنی با آمریکا که تنها نماد باقیمانده از ایدئولوژی حکومت اسلامی بود، اکنون تحت عنوان سازش قهرمانانه در آستانهِ بر باد رفتن است. آخرین بحرانی که ناتوانی‌های جمهوری اسلامی را در مقابل دید همگان، آشکار کرد، ویروس کُرونا بود. دروغگویی، انتشار آمار دروغین، بی کفایتی، آشکار شدن ضعف زیر ساختهای بهداشتی و درمانی  و در پیش گرفتن سیاستهای ضد و نقیض که تا هم اکنون هم ادامه دارد، بحران کرونا را به فاجعه جبران ناپذیری برای جامعه ایران تبدیل کرده است.

واقعیت این است امروز از “پروژه جمهوری اسلامی”، تنها چیزی که باقی مانده است، نیروی  سرکوب مستقیم است. اما این نیرو هم در مسیر زوال قرار گرفته است. در آبانماهِ یک سال پیش در جریان یکی دیگر از خیزشهای بزرگ مردمی در فاصله دو روز ۱۵۰۰نفر را کشتند، هزاران نفر را زخمی کردند، نزدیک به ده هزار نفر را دستگیر کردند، اما با همه اینها  نتوانسته اند جامعه را مرعوب کنند و به سکوت وادارند و  دیدیم که از همان فردای خیزش آبانماه مقاومت از دهها روزنه دیگر سر برآورد. “ اینها همه پایه های مادی ناامیدیِ واقعی سرمقاله نویس روزنامه جمهوری اسلامی هستند که از شور بختی خود می نالد.