سال 1870 لوئی بناپارت امپراطور فرانسه با تحریک احساسات شوونیستی در فرانسه به منظور توسعه مناطق تحت نفوذ خود در اروپا، جنگی را بر علیه دولت پروس آغاز نمود. جنگی که ارتش فرانسه مفتضحانه در آن شکست خورد و شخص لوئی بناپارت هم به اسارت ارتش پروس در آمد. ارتش پروس تا پشت دروازهای پاریس پیشروی کرد.رروز چهارم دسامبر همان سال پاریسیها قیام کردند و بقایای امپراطوری فراری لوئی بناپارت را درهم پیچیدند.کارگران قیام کننده به قصر سلطنتی بوربون حمله کردند و مجلس قانون گذاری را که در آنجا مستقر بود، ناچار کردند انحلال امپراطوری و تشکیل جمهوری را اعلام کند. همزمان نیروهای بورژوائی موجود سریعا با هم ائتلاف کردند و “حکومت موقت دفاع ملی” را تشکیل دادند. این در حالی بود که مردم پاریس برای دفاع از شهر مسلح شده و “گارد ملی” را برای مقاومت در مقابل ارتش اشغالگر پروس سازمان داده بودند. نیروی اصلی این ارتش جدید را گردانهای کارگران تشکیل می دادند و انقلابیون سوسیالیست در میان این کارگران دارای نفوذ عمیقی بودند. دولت جدید، که در شهر بوردو مستقر شده بود، به جای تمرکز نیرو بر علیه ارتش اشغالگر پروس، تحکیم قدرت خود را در گرو خلع سلاح کارگران پاریسی می دانست و انجام این کار را وظیفه مقدم خود قرار داده بود. این دولت از یک سو در تلاش برای مذاکره و بند و بست با دولت پروس بود و از سوی دیگر برای خلع سلاح یگانهای کارگری در درون “گارد ملی”نقشه می کشید.کارگران تن به خلع سلاح ندادند و بر علیه دولت بورژوائی حاکم شوریدند. روز 18 ماه مارس دولت پوشالی در برابر قیام کارگران دوام نیاورد و دار و دسته های خود را از پاریس بیرون برد و در کاخ ورسای در چند کیلومتری شهر که تحت کنترل ارتش پروس بود مستقر شد. بدین ترتیب پاریس پایتخت فرانسه به دست کارگران مسلح افتاد. ” کمیته مرکزی گارد ملی” قدرت را به دست گرفت.نخستین اقدام این کمیته تشکیل شوراهای محلی و فراهم کردن مقدمات برای انتخاب حکومت جدید بود.
149 سال پیش، در روز 26 مارس انتخابات کمون پاریس برگزار شد و روز 28 مارس نتایج آن اعلام گردید. در این روز گاردملی که از 18 مارس تا آن زمان اکثریت مناطق پاریس و حومه آنرا از سقوط در برابر نیروهای اشغالگر پروس حفظ کرده بود و قدرت را در دست داشت، کنار رفت و از این روز رسما قدرت را به نمایندگان منتخب مردم واگذار نمود. ساختار دولت کمون با همه انواع دولتهای پیشین از اساس متفاوت بود. کمون از افرادی تشکیل میشد که در محلات مختلف از پائین به بالا انتخاب می شدند. کمیته مرکزی کمون پاریس ۸۳ نفر عضو داشت و به حکم قانون مصوب هرگاه اکثریت انتخاب کنندگان اراده می کردند، می توانستند هر کدام از آنها را عزل کنند. این کمیته هم قانون گذار و هم مجری قانون بود.
کمون از نخستین روز استقرارش دست به اقدامات بزرگی زد: ارتش حرفهای را ملغی اعلام کرد و امور نظامی به دست مردم مسلح سپرده شد. اعلام شد که زمین از آن کسی است که روی آن کار می کند، ابزار از آن کارگران و کار حق طبیعی همگان است. حقوقهای گزاف مقامات بالای دولتی لغو شدند، بالاترین حقوق نمیتوانست از دستمزد یک کارگر ماهر بیشتر باشد. قضات و مقامات بالای اجرائی، انتخابی بودند و هرگاه که اکثریت انتخاب کنندگان اراده کنند، عزل می شوند. مجازت اعدام لغو می گردد و دستگاه گیوتین در ملا عام سوزانده می شود. آموزش رایگان بنا گذاشته میشود. انحلال همه کلیساها و مصادره اموال آنان به تصویب کمون می رسد. کلیه کمکهای مالی دولتی به کلیسا قطع میشود. مذهب به عنوان امر خصوصی افراد اعلام میگردد. مدارس از تسلط کلیسا رها میشوند، دادگستری و آموزش و پرورش از مذهب و از هر اندیشه ای که مربوط به وجدان آدمی است، جدا شده و قضات، انتخابی میشوند.
کار شبانهی نانواییها ممنوع میگردد. حقوق کارمندان کمیسیونهای کمون در حد حقوق کارگران نانواییها تعیین می شود. در دستگاه اداری کمون، اداره پلیس به جای اینکه عامل حکومت مرکزی باشد به ارگانی در خدمت رفاه مردم تبدیل شده و تمام وظایف سیاسی این اداره لغو میگردد. مسئولین اداره پلیس هم، هر آن میتوانند عزل شوند. کمون آزادی بیان و مطبوعات، آزادی اجتماعات، تشکیل سازمانهای اجتماعی و سیاسی را اعلام می کند. کمون کارخانه ها موسساتی را که صاحبان آنها از پاریس گریخته بودند، به دست انجمنهای کارگری که در کارخانهها به وجود میآیند، میسپارد.بنگاههای کار یابی ملغی می شوند و وظایف آن به شهرداریهای 20 ناحیه پاریس واگذار می گردد. تمام اجاره ها به مدت یکسال بخشوده می شوند و فروش تمام اشیائی را که مردم در بانکها به گرو گذاشته بودند، ممنوع می گردد. انقلابیونی که از کشورهای دیگر در یگانهای کارگری دوش بدوش کارگران پاریسی در “گارد ملی” جنگیده بودند، به نشانه همبستگی کارگری مسئولیتهای مختلف بدون تبعیض واگذار می شد.
دولت پروس که از رسیدن پیام آزادی و برابری کمون پاریس به مردم مناطق تحت سلطه اش هراسان شده بود، با دولت بورژوائی شکست خورده و فراری برای درهم شکستن کمون هم پیمان شد و به این منظور 60 هزار تن از اسیران جنگی ارتش فرانسه را آزاد و همه را در اختیار دولت فراری قرار داد. ارتش پروس و ارتش بازسازی شده دولت بورژوائی از اوایل ماه مه حملات مشترک خود را از چند چبهه به سوی پاریس آغاز کردند.نبردی نابرابر و مقاومتی تا پای جان آغاز شد.اما سرانجام پس از چند روز در نبردی از لحاظ نظامی نابرابر، کارگران شکست خوردند. در فاصله کوتاهی 17هزار کارگر در جبهه های نبردجان باختند. 30 هزار نفر اعدام شدند 70 هزار نفر، زندانی و یا تبعید شدند. این درجه از قساوت بر علیه کارگران قیام کننده و حکومت کارگری نمونه ای بود از کینه طبقاتی کل بورژوازی اروپا در مقابل حکومت کارگران. برای درک گستردگی جنایتی که به فرماندهی ژنرال مک ماهون که بعدها رئیس جمهور فرانسه شد، صورت گرفت، تنها ذکر یک نمونه که در شماره ماه مه 1871 روزنامه “دیلی نیوز” چاپ لندن آمده است کاقی است:
این روزنامه از قول گزارشگر خود می نویسد:
«اعدامهای دستهجمعی بیهیچ تبعیضی ادامه دارد. اسیران را دستهدسته بهمکانهائی میبرند که در آنجا جوخههای آتش مستقر شدهاند؛ و از پیش، گودالهای عمیقی حفر شده است. در یکی از این گودالها که در یک پادگان عهد ناپلئون قرار دارد، از دیشب تاکنون 500 نفر تیرباران شدهاند. اسیران بهسرعت با یک رگبار خلاص میشوند و جسدشان را در گودالها تلنبار میکنند؛ بهطوریکه آنها که با گلوله کشته نشدهاند، بهاحتمال قوی مرگ براثر خفگی ـخیلی زودـ بهدردشان خاتمه میدهد. دو دادگاه نظامی بهطور اختصاصی ـمرتباً هرروزـ حکم تیرباران 500 نفر را صادر میکنند. هماکنون دو هزار جسد از اطراف پانتئون جمعآوری شده است». بدین ترتیب بورژوازی فرانسه انتقام خود را از کارگران قیام کننده گرفت و اولین تجربه انقلاب کارگری جهان شکست خورد.
کمون پاريس گرچه بيش از 72 روز دوام نياورد و بورژوازی آن را در خون کمونارهای قهرمان پاريس غرق نمود، اما نقاط قوت و ضعف آن و درسها و تجارب آن دست آورد طبقه کارگر در نبرد های سرنوشت سازی هستند که هنوز پیش روی این طبقه قرار دارد.