مطبوعات ایران به نقل از محافل دولتی و با استاد به اطلاعات منتشر شده از جانب مرکز آمار ایران مدعی هستند در سه ماهه اول سال جاری نرخ بیکاری در ایران نسبتا به سه ماهه زمستان سال گذشته کاهش یافته است و به ۸/۹ درصد رسیده است. در غیر واقعی بودن این آمار تردیدی نیست. اما حتی اگر فرض کنیم آمارها دستکاری شده نیستند، که لبته چنین نیست، مبنای محاسبات طور است که آنرا به نتایج نادرست و غیر واقعی می رساند: دراین محاسبات هر کسی که هفتهای یک ساعت کار کند، شاغل به حساب میآید. سربازان، کارآموزان، دانش آموزان و دانشجویان دارای کار پارهوقت هم شاغل حساب میشوند. همچنین کسانی که بنا به دلایلی بهطور موقت کارشان را تعطیل کرده باشند نیز شاغل به حساب میآیند.
نکته دیگر در گزارشهای مرکز آمار که معمولا نادیده گرفته می شود، بالا بودن بیکاری در استانهای محرومتر و فقیر کشور است. برای نمونه نرخ بیکاری در استان کردستان بیش از دو برابر متوسط کشوری است. دادههای رسمی نشان میدهد، بیکاری در این استانها، خصوصا سیستان و بلوچستان، کردستان و چهارمحال افزایش یافته است .
آنچه که بر غیرواقعی بودن ادعای مرکز آمار ایران می افزاید، اخبار هر روزه ای است که در زمینه تعطیل شدن مراکز تولیدی و خدماتی، در مورد رکود فعالیتهای ساختمانی منتشر می شود. چگونه است در حالیکه مطابق بررسیهای صندوق بین المللی پول نرخ رشد اقتصادی در ایران منفی است و هر ساله هزاران فرصت شغلی از دست می رود، بیکاری کاهش یافته است؟!.
در جامعه ای که سرنوشت بخش بزرگی از کارگران ناشی از سیاستهای “مقررات زدائی” به دست کارفرما ها سپرده شده است که به بهانه های متفاوت به بیکار کردن کارگران می پردازند و مضافا اینکه میلیونها نفری که به علت عدم وجود کار، بطور رسمی جستجوی کار را رها کرده اند، میتوان درک کرد که چه فاصله عظیمی مابین آمار واقعی بیکاری وآنچه که مراکز رژیم اعلام میکنند وجود دارد.
یکی از ویژگی های بیکاری در ایران وجود خیل عظیم بیکاران تحصیل کرده دانشگاهی و دبیرستانی است. جوانان عمدتا بین سن ١٥ تا ٣٠ سال رقمی نزدیک به ٣٠ میلیون نفر را شامل می شوند. مطابق آمارهای انتشار یافته از جانب رژیم اکنون حدود 12 میلیون از جمعیت ایران تحصیلات دانشگاهی دارند. مطابق آمارهای نیمه رسمی بیکاری جوانان تحصیل کرده در ایران به 50بیش از درصد رسیده است “ناتوانی جوانان فارغ التحصیلان دانشگاهی در دستیابی به شغلی متناسب با رشته تحصیلی شان ، باعث رو آوردن شمارزیادی از آنان از به مشاغل دم دست نظیر دستفروشی شده است. اگر تا دیروز خانواده ها تصور می کردند که فرزندانشان را به دانشگاه می فرستند تا در آینده به شغل مناسبی دسترسی پیدا کنند،امروز می بینند نه تنها این هدفشان برآورده نشده است بلکه تحصیلات دانشگاهی به مشکلی برای پیدا کردن کار برای جوانانشان تبدیل شده است..
آن سوی دیگر مسئله بیکاری تورم افسار گسیختۀ جاری در جامعه است. طبق گزارش مرکز آمار نرخ تورم نقطه به نقطه در تیرماه امسال با رشد پنجاه در صدی نسبت به فروردین ماه به چهل پنج در صد رسیده است. والبته کافی است به افزایش چند در صدی کالاهای اساسی و بطور مشخص در مورد افزایش دویست تا سیصد درصدی قیمت شیر، کره وماست نگاهی افکند تا فهمید این رژیم با سیاستهای جنایتکارانه خود چه فقر وفلاکتی را به مردم تحمیل کرده است.
نتیجۀ تحمیل این حد از فقر وفلاکت انباشته شدن پتانسیل عمیق انفجاری در زیر پوست جامعه است. سران رژیم این پتانسیل انفجاری و نفرت وانزجار میلیونها تن از مردم را میشناسند و درست به این علت است که در هفته های اخیر موجی از سرکوب و دستگیری فعالین کارگری واجتماعی ومدنی را به راه انداخته اند.