با نزدیک شدن به روز 24 آبان نخستین سالگرد خیزش مردم بر علیه گران شدن نرخ بنزین و وضع معیشت، شاهد تشدید اقدامات امنیتی رژیم در سراسر ایران هستیم. مانورهای بسیج در محلات حاشیه شهرها، افزایش دستگیری فعالان کارگری و مدنی، شلاق زدن در ملاء عام، فرستادن احضاریه دسته جمعی برای 71 نفر از شهروندان بهبهان، اعلام احکام زندان و شلاق برای 16 نفر از معترضین آبانماه در استان کردستان، تشدید فشار بر کاربران شبکه های اجتماعی، اعدام 11 تن از محکومین دادگاههای عادی طی چند روز گذشته، تنها نمونه هائی از این اقدامات هستند. علاوه بر این در این روزها به وضوح شاهد افزایش عامدانه خشونت پلیس و ماموران لباس شخصی در خیابانها و معابر عمومی هستیم. اگرچه سرکوب مداوم یک وجه جدائی ناپذیر از حاکمیت جمهوری اسلامی است، اما شواهد نشان میدهد که با نزدیک شدن به سالگرد خیزش آبان و با نگرانی از اعتراضات مردمی، جمهوری اسلامی با اقداماتی پیشگیرانه در صدد ایجاد فضای ترس و وحشت در جامعه است.
روز 24 آبان سال 1398 شاهد گستردهترین اعتراضات علیه حکومت جمهوری اسلامی در طول حاکمیت این رژیم بودیم. این اعتراضات به دنبال انجام مجدد سهمیهبندی بنزین در ایران و افزایش 300 درصدی قیمت بنزین آغاز شد. اعتراضات عمدتاً در محلات کارگری و فقیرنشین شهری متمرکز و در ابتدا مسالمتآمیز بود، اما با حمله نیروهای رژیم به صف تظاهرکنندگان، به خشونت کشیده شد و به یک خیزش سراسری بر علیه رژیم تبدیل گردید. این خیزش همزمان 190 شهر ایران را در بر گرفت و برای نزدیک به یک هفته ادامه یافت. رژیم برای جلوگیری از انتشار اخبار آن، شبکه انترنت و تلفن موبایل را برای مدت چند روز قطع نمود. تنها بعد از وصل شدن مجدد خطوط ارتباطاتی بود که هم ابعاد شرکت میلیونی مردم در این اعتراضات آشکار شد و هم درجه سبعیت رژیم نسبت به مردم معترض جلو چشم مردم جهان به نمایش درآمد. در جریان این خیزش عظیم مردمی حدود 1500 نفر کشته شدند و بیش از 7000 نفر دستگیر گردیدند. با وجود همه این سرکوبگری ها و درنده خوئی ها، امروز این رژیم جمهوری اسلامی است که از بیاد آوردن روزهای هفته آخر ماه آبان 98 وحشت زده است و با اقدامات پیشگیرانه درصدد جلوگیری از بزرگداشت یاد جانباختگان این خیزش است.
چندی پیش “حسن کرمی”، فرمانده یگان ویژه پلیس ایران در گفتگو با “ایلنا”، از خبرگزاریهای رسمی جمهوری اسلامی با صراحت و وقاحت تمام گفته بود: “نیروی پلیس، خود را برای سرکوب اعتراضات در سال ۹۹ آماده کرده است.” همچنین تاکید کرده بود که: “دشمن با روشهایی از جمله پراکندگی مناطق درگیر، خواست تا ما را خسته کند، اما اکنون به این حوزهها اشراف یافتهایم و واحدهای واکنش سریع، با سرعت بیشتری آماده شدهاند تا بتوانند در داخل شهرها با تمرین سناریوهای مختلف وسایل نقلیه سبک و سیار به موقع جابهجا شوند.”
اینکه همه پرده ها کنار رفته و مقام دولتی این چنین با زبان تهدید خطاب به مردم چنین سخن می گوید، به روشنی نشان می دهد که چه دره عمیقی بین رژیم حاکم و اکثریت قاطع مردم ایران به وجود آمده است. می توان دریافت که تا چه اندازه اوضاع به زیان جمهوری اسلامی تغییر کرده است بطوری که خود را ناچار می بینند اینگونه توانائی سرکوب خود را از قبل به رخ مردم بکشد. اما واقعیت این است که کار رژیم از این حرفها گذشته است. رژیمی که این چنین زبان به تهدید مردم می گشاید، همان رژیمی است که هیچگاه از به خون کشیدن اعتراضات مردم تردیدی به خود راه نداده است. با همه اینها امروز در حالیکه به دلایل عینی از هر لحاظ ضعیف تر شده است و مردم از همیشه بیزارتر و خشمگین تر هستند، زبان تهدید به کار می برد و به تشدید اقدامات امنیتی پیشگیرانه در آستانه سالگرد خیزش آبان متوسل می شود.
جمهوری اسلامی مانند هر رژیم دیکتاتوریِ بورژوائی دیگری از سایه خود نیز می ترسد. از این رو هرگونه اعتراض مدنی و صنفی را خطری برای موجودیت خود تلقی میکند. چه بسا اعتصابات کارگری، اعتراضات زنان و طرفداران محیط زیست، طی سالهای حاکمیت این رژیم، با خشونت سرکوب شده و به خون کشیده شدند. سران این رژیم همیشه بر این باور بوده اند که نشان دادنِ هر گونه نرمش احتمالی در برابر خواسته های معترضین، توقعات را مدام بالاتر می برد و چنین روندی سرانجام به زوال قدرت آنها منجر می شود. این رژیم که نه میخواهد و نه میتواند، فضای باز سیاسی را در ایران تحمل کند و یا منشاء بهبودی در شرایط زندگی و معیشت کارگران و مردم محروم باشد، به چیزی جز توطئه های جدید و تکامل روشهای سرکوب نمی اندیشد. در سوی دیگر، مردم نیز دریافته اند که کوچکترین بهبودی در شرایط زندگیِ مصیبت باری که این رژیم بر آنها تحمیل کرده است، جز به نیروی اعتراض و مبارزه خود آنها حاصل نخواهد شد. از اینرو خیزش های مردمی در کنار اعتصابها و اعتراضهای جاری، به بخشی از حیات سیاسی این جامعه تبدیل شده است. در واقع جبههِ نبردی به پهنای همه ایران بین جمهوری اسلامی و اکثریت مردمِ استثمار شده و محروم ایران گشوده شده است. اگر در یک سوی این جبهه جمهوری اسلامی مدام در کار تقویت ابزارهای سرکوب است و هر روز توطئه جدیدی برای خاموش ساختن صدای مردم معترض در آستین دارد، جبهه مقابل نیز به تکامل تاکتیک ها، به ساختن ابزارهای سازمانی جدید، به درس گیری از اشتباهات، به رفع کمبودها نیاز حیاتی دارد.