یکی از آزار دهنده ترین دردهای جامعه بشری، خشونت علیه زن است. دردی که مرز نمی شناسد، قشر و طبقه، کوچک و بزرگ نمی شناسد، همه جا و هر کجا در کمین است تا زنی را آزار دهد. هر جا زنی هست نوعی از این درد برای آزار دادن در کمین است. دردی که بیشتر از همه به گرد زنان فقیر و مستمند، زنان کارگر، زنان خانه دار، زنان بیسواد، زنان مهاجر، زنان جنگ زده، زنان مظلوم تن فروش و زنان معتاد می گردد.
هر عملی که به هر نحوی دردی و رنجی و آزاری به زن برساند، نشانه خشونت علیه زن است، که در اشکالی متنوع، در ابعادی وسیع و در حوزه های متفاوت اعمال می شود و قربانی می گیرد. آزار دهنده ترین نوع آن، خشونت فیزیکی است که عمدتا از سوی مردان علیه زنان آگاهانه و به نحوی آشکار اعمال می شود؛ اما این تنها بخشی از واقعیت در جهان ما است و تنها با شناخت اشکال دیگر خشونت علیه زنان است که ابعاد واقعی این آسیب بزرگ اجتماعی آشکار می شود.
در شماری از کشورها خشونت علیه زن، از قانون و سنت های دیرینه و جا افتاده حاکم و رایج مایه می گیرد. در کشوری همچون ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی که چند همسری، ازدواج موقت، صیغه، جداسازی های جنسیتی، محروم کردن زنان از حق سرپرستی فرزندان شان که سخت ترین فشارهای روانی را بر مادران تحمیل می کند، اینها و بسیاری نمونه های دیگر خشونت هایی هستند که بر اساس بندی از قانون و ملهم از آیات و روایاتی از آئین اسلام، بر زنان اعمال می شوند.
همه این موارد و موارد بیشتری از این دست، در ردیف خشونت هایی جای می گیرند که شخص و اشخاص خشونت گر در آنها شناخته شده می باشند، اما اشکالی از خشونت هم وجود دارند که نامریی هستند و از طریق مکانیزم های اجتماعی اعمال می شوند. این اشکال از خشونت پشتوانه قانونی و توجیه فرهنگی دارند و اتوماتیک اعمال می گردند. اگر در خشونت خانگی و فیزیکی عامل خشونت ملموس و قابل رویت می باشد، در اینگونه خشونت ها، عامل خشونت نامریی، اما آثار خشونت قابل مشاهده و اندازه گیری است.
آن زن مطلقه ای که برابر قانون از حق سرپرستی فرزندش محروم می شود، آن زن و دختری که از حق مسافرت به تنهایی و مستقل محروم است، آن زن و دختری که حق رفتن به بعضی از میادین ورزشی را ندارد، آن دختر خردسالی که به حکم سنت های عقب مانده با اجازه پدر و جد پدری و حتی برادرش شوهر داده می شود، آن امکانات اجتماعی که زنان و دختران به خاطر زن بودن شان از آن محرومند و مثلا حق انتخاب هر شغلی را ندارند، حق انتخاب هر رشته تحصیلی را ندارند، حق انتخاب هر رشته ورزشی و هنری را ندارند، همه و همه و بسیار بیشتر از اینها نمونه هایی از خشونت ساختاری و اجتماعی می باشند که به شکلی نامریی با آثاری بسیار مرئی اعمال می شوند.
شکل دیگری از خشونت علیه زن، در محیط کار روی می دهد. این شکل از زن آزاری گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و گاه آشکار و گاه در خفا اعمال می شود و بعضا نیز شکل آزار جنسی به خود می گیرد. آن زنی که به خاطر زن بودنش بی دلیل به کارش ایراد می گیرند و تعمدا در جمع همکاران به او تذکر می دهند، آن زنی که به خاطر زن بودنش غیر مستقیم از سوی صاحبکار و مردان همکاراش به سخره گرفته می شود و متلک می شنود، آن زنی که در محیط کار باید جوک های سکسی مردان را بشنود و دم بر نیاورد، آن زنی که در محیط کارش مستقیم و غیر مستقیم هدف تقاضای رابطه جنسی واقع می شود، آن زنی که بی اعتنا به نظر و نگاه صاحبکار و سرکارگر و همکاران مردش مورد غضب واقع می شود و موقعیت کاری و امتیازات شغلی اش به خطر می افتد، آن زنی که برای حفظ شغل و حفظ ”آبرو” و برای پیشگیری از دردسر و ”آبروریزی” بیشتر، متلک می شنود، آزار جنسی می بیند و سكوت می كند، همه و همه از نمونه های زن آزاری و خشونت علیه زن در محیط کار هستند.
خشونت علیه زن مرزی نمی شناسد و به عنوان یک پدیده زشت اجتماعی، کل جهان را در نوردیده و تاریخی هزاران ساله دارد، اما امروز نیز نظام سرمایه داری عصر ما عامل بقای آن است. به همین اعتبار خشونت علیه زن با همه زشتی هایش یک پدیده اجتماعی است و مثل هر پدیده اجتماعی دیگر باید بستر باز تولید آن را شناخت و بر حسب ویژگی هایش به اشکالی سازمانیافته و در ابعادی اجتماعی برای مبارزه علیه آن نیروی زنان و مردان آزاده و برابری طلب را بسیج کرد. باید چنان فشاری به دولت ها وارد آورد که بپذیرند اعمال هر شکلی از خشونت علیه زنان در خانه، مدرسه، مراکز کار و هر نقطه ای از جامعه، مجازات سنگین به دنبال داشته باشد.
هیچکس نباید به خود اجازه دهد خشونت علیه زن را امری شخصی، خانوادگی، قومی، فرهنگی، مذهبی، بداند و از پیگرد و مجازات در امان بماند. هر کس که به هر شکلی علیه زن خشونت اعمال کند، بی هیچ چون و چرایی باید مجازات شود. نه تنها باید هر شکلی از ضرب و شتم و تحقیر و توهین در جامعه و هر شکلی از خشونت در محیط کار اکیدا ممنوع باشد، بلکه باید شخص خشونت گر و صاحبکار نیز تحت پیگرد قرار گیرد و مجازات شود و اگر زن خشونت دیده به هر دلیل و بی هیچ دلیل نخواهد در آن محل کار ماندگار شود، باید تا پیدا کردن کار مناسب، از بیمه بیکاری برخوردار باشد.
تنها در مبارزه ای سازمانیافته و متحدانه با شرکت وسیع ترین قشرهای زنان استثمار شده و ستمدیده و مردانی که بقای این ستمگری را فشاری آزار دهنده و توهینی آشکار به انسانیت خود می دانند، می توان از هم اکنون به درجات قابل توجهی محیطی امن تر در خانه و روابط و مناسباتی انسانی در جامعه و فضایی امن تر در محیط های کار فراهم کرد. اما بی گمان در نهایت با خلاصی از شر نظام سرمایه داری و برقراری یک نظام سوسیالیستی است كه می توان برای همیشه این ننگ را از دامن بشریت زدود.