در آستانه سالگرد زمین لزره مرگبار استان کرمانشاه، بار دیگر زمین در گوشه ای دیگر از ایران به لرزه درآمد و ویرانی و تلفات جانی به بار آورد. ساعت دو و هفده دقیقه بامداد جمعه زمینلرزه با قدرت 5٫9 ریشتر در عمق 8 کیلومتری زمین در استان آذربایجان شرقی رویداد. مرکز زلزله در شهرک ترک از توابع شهرستان میانه بود و شعاع تخریبی آن 30 کیلومتر برآورد شده است. 60 روستا در کانون زلزله آسیب دیده اند. در این میان بیشترین خسارت در روستای ورنکش بوده است که 7 تن در این روستا کشته شده اند. بنا به گفته فرماندار شهر میانه 1700 خانه تخریب شده اند و 600 نفر زخمی شده اند. وی اعتراف می کند که: ” خسارت ها اساسا به دلیل بافت فرسوده خانه های روستائی بوده است.”
ساعت 21 و 48 دقیقه شب 21 آبانماه 1396، زلزله قوی به شدت هفت و 2 دهم در مقیاس ریشتر، که قوی ترین زلزله جهان در آن سال محسوب می شد، بخش های وسیعی از کردستان ایران و عراق را لرزاند. در آن رویداد صدها تن جان خود را از دست دادند، هزاران نفر زخمی شدند و آثار ویرانگر این زمین لرزه هنوز بر سیمای شهرها و روستاهای استان کرمانشاه دیده می شود. فعالان حقوق کودکان در ایران از هزاران کودکی سخن می گویند که اگر چه جسمشان سالم بود، اما هنوز نتوانسته اند از ترس و اضطرابی که در آن روزها کشیده بودند، رها شوند. آنها افسردگی دیرپائی را با خود حمل می کنند و هیچ نهاد دولتی هم نیست که در این مدت دو سال سراغ مشکلات درونی این کودکان رفته باشد. این تجربه در جریان زلزله بم بسیار دردناک تر هم بود.
وقتی فاجعه اتفاق افتاد دستگاه اداری غرق در فساد و بروکراسی، وظیفه نجات آسیب دیدگان را بعهده میگیرد. در حالیکه امداد رسانی در لحظات اول حادثه نقش تعیین کننده ایی در پائین آوردن میزان تلفات دارد، معمولا این کار با تاخیر آغاز میشود. وقتی هم عملیات شروع شد کار نجات مردم گرفتار شده و آسیب دیده بدلیل اختصاص امکانات محدود و ناکارا با کندی و تاخیر پیش میرود. اگر سنتهای انسان دوستانه قوی در میان مردم که در اینگونه مواقع عمل میکند، و به یاری همدیگر میشتابند، نباشد، آثار مخرب فاجعه دو چندان میشود. مردم در اینگونه مواقع نمونه های باشکوهی از همبستگی انسانی با آسیب دیدگان و آوارگان قربانی بلایای طبیعی را به نمایش می گذارند. هنگام وقوع هر دو زلزله استان کرماشاه در سالهای 96 و 97مردم در سراسر ایران به طور گسترده ای در امر کمک رسانی به زلزله زدگان و آوارگان این واقعه شرکت کردند.
در اینگونه موارد به سازمانهای غیر حکومتی و نهادهای مردمی بدون مجوز رسمی دولتی، اجازه کمک رسانی به آسیب دیدگان زلزله داده نمی شود. اما صدور مجوز هم در پیچ خم بروکراسی اداری و کنترل امنیتی، آنقدر گیر می کند که معمولا این نهادها عطای کسب مجوز را به لقایش می بخشند و با تحمل خطرات ناشی از آن راسا دست بکار می شوند.
ایران كشوری زلزله خیز است و وقوع زلزله د در هر نقطه ای از آن قابل انتظار است. اما عوارض ناشی از این رویداد با همه ویرانگریش تا حدود زیادی می تواند تخفیف پیدا کند. خانه هائی که اکثریت مردم در آنها زندگی میکنند سست بنیاد اند و با مصالح ساختمانی غیر استاندارد و بدون کنترل و نظارت جدی بنا شده اند. از اینرو شهرها و روستاهای ایران در مقابل وقوع زلزله بسیار آسیب پذیر هستند.
اگر زلزله یک بلای ویرانگر طبیعی است، همین بلای طبیعی در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی چندین برابر فاجعه بارتر از هرجای دیگر بر سر مردم این کشور فرود می آید. فقط کافی است چند در صد از منابعی را که رژیم جمهوری اسلامی صرف تجهیز نیروهای سرکوبگر، پروژه های اتمی، دستگاه تبلیغاتی، جنگ های ویرانگر منطقه ای و هزینه استخدام صد ها هزار آخوند برای ترویج جهل و خرافه مذهبی می کند را به مبارزه با فقر و تأمین مسکن مناسب اختصاص داد تا تلفات این گونه سوانح طبیعی را به مراتب پایین آورد. سوانح طبیعی در نظامی که منابع ثروت و قدرت در دستان اقلیت سرمایه دار و دولت قرار دارد، همواره بیشترین قربانیان را از اقشار محروم جامعه می گیرد. اگر وقوع زلزله یک سانحه طبیعی است، اما ابعاد تلفات و بافت طبقاتی تلفاتی که از خود بر جای می گذارد و پیامدهای آن مهر جامعه طبقاتی را برخود دارد.
در کشوری مانند ایران که ثروتهایش توسط رژیمی ضد مردمی صرف سیاستهای سرکوبگرانه میشود، در کشوری مانند ایران که نیروی کار مولد دهها ملیون انسان کارگر و زحمتکش که خالق همه ارزش های این جامعه اند، در خدمت ثروت اندوزی مشتی سرمایه دار و قدرتمند کردن دولت حامی آنها قرار میگیرد، این امکان مادی و عملی وجود دارد که در صورت رهائی از حاکمیت این ستمکاران و استثمارگران با تنظیم و اجرای برنامۀ مقاوم سازی ساختمانهای مسکونی میزان تلفات زلزله را در سرتاسر کشور به حداقل رساند.
مردم تهیدستی که در چنین خانه هائی زندگی میکنند. قربانیان همیشگی اینگونه بلایای طبیعی هستند. در کشوری که بر دریائی از ثروتهای طبیعی نشسته است، چرا باید مردم در روستاها و در حاشیه شهرها در خانه های گلی زندگی کنند؟ با صرف بخشی از میلیاردها دلاری که سالانه صرف ماجراجوئی های نظامی در خارج کشور و صرف طرح های سرکوبگرانه در داخل کشور میشود، میتوان هر ساله قسمتی از این کشور را آنچان آباد کرد که این چنین در برابر بلایای طبیعی آسیب پذیر نباشد.