حزب کمونیست ایران

جنگ آذربایجان و ارمنستان بر سر ناگورنو-قره‌باغ و سرنوشت آن

جنگ دو دولت ارمنستان و آذربایجان بر سر کنترل منطقه ناگورنو-قره‌باغ، با موضع گیری صریح رجب طیب اردوغان در پشتیبانی از آذربایجان، شدت بیشتری پیدا کرده است. اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، در حمایتی آشکار از جمهوری آذربایجان خواهان پایان “اشغال” منطقه مورد مناقشه ناگورنو-قره‌باغ از سوی ارمنستان شده است. وی گفته است که “ترکیه با تمام توان خود همچنان در کنار کشور دوست و برادر آذربایجان خواهد ماند.” در عین حال وزارت خارجه ارمنستان اعلام کرده است که بهپادهای ارتش ترکیه مستقیما در درگیریها دخالت دارند.

منطقه مورد منازعه ناگورنو-قره‌باغ، 4400 کیلومتر مربع مساحت و حدود 160 هزار نفر جمعیت دارد. این منطقه از لحاظ جغرافیائی در درون مرزهای جمهوری آذربایجان قرار دارد و اکثریت جمعیت آن ارمنی زبان هستند. ناگورنو-قره‌باغ گذشته از پیشینه تاریخی آن، از فروپاشی اتحاد شوروی به این سو، همواره مورد مناقشه دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان بوده است. همزمان با انحلال این اتحادیه در سال 1991، منطقه ناگورنو-قره‌باغ که در دوره حکومت اتحاد شوروی خودمختار بود، رسماً استقلال خود را اعلام کرد. به دنبال آن جنگ بین ارمنستان و آذربایجان بر سر تصرف این منطقه در گرفت و در پی آن بیش از ۳۰ هزار نفر کشته و صدها هزار آواره و پناهنده بر جای ماند. سرانجام در سال ۱۹۹۳ دولت ارمنستان توانست ناگورنو-قره‌باغ را به تصرف خود در آورد. درگیری‌های پراکنده تا سال ۱۹۹۴ ادامه داشت تا بالاخره در این سال با میانجیگری روسیه دو طرف اعلام آتش‌بس کردند. اکنون حکومت محلی قره باغ که  دارای استقلال ظاهری است و خود را “جمهوری قره باغ” می خواند، عملا تحت کنترل دولت ارمنستان قرار داد.در سال 2016 بار دیگر آتش اختلافات بین آذربایجان و ارمنستان بر سر این منطقه شعله ور شد و پس از اینکه بیش از 200 کشته از دو طرف به جا گذاشت، در نشستی که به ابتکار دولتهای آمریکا، روسیه و فرانسه در وین برگزار شد  به در گیریها خاتمه داده شد. در رابطه با تشدید این بحران در روزهای اخیر و جنگ خونینی که هم اکنون در جریان است لازم است چند نکته را مورد تاکید قرار داد:

اول، واقعیت این است کشمکش محلی مابین ترک زبانها ها و ارمنی زبانها، ریشه تاریخی و قدیمی تری دارد و حداقل به دوره نسل کشی ارمنی ها توسط ترکهای عثمانی، در سالهای پایانی جنگ جهانی اول بر می گردد. آتش کینه ای که دولت عثمانی بین ترکها و ارمنیها بر افروخت، زخمهای عمیقی بر پیکر دو جامعه ارمنی و ترک باقی گذاشت. در سالهای بعد و حتی بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی و تشکیل دولت ترکیه، نه تنها این آتش خاموش نشد، بلکه از جانب دولت ترکیه و حکومت های آذربایجان و ارمنستان مدام دامن زده می شد. دولت ترکیه تا همین اکنون هم حاضر نشده است کشتار ملیونها ارمنی را به عنوان نسل کشی محکوم کند.  قضیه ناگورنو-قره‌باغ هم در ادامه همین سیاست های شونیستی، همواره به عنوان استخوانی لای زخم حفظ شده است، تا هر وقت لازم شد از آن به عنوان توجیهی برای پنهان کردن اهداف سیاسی و اقتصادی فراتر از یک مناقشه مرزی بهره برداری شود. دو دولت بورژوائی ارمنستان و آذربایجان، طی سالها، آگاهانه و با دامن زدن به تبلیغات و تحریکات مذهبی و قومی همواره مانع شکل گیری اتحاد انسانی پایدار بین مردم ارمنی و ترک در این منطقه بوده اند.

دوم، دولت ترکیه بویژه در دوره حکومت اردوغان همزمان از هر دو حربه ملیت و مذهب برای شعله ور نگهداشتن آتش تفرقه در این منطقه و در خود ترکیه استفاده کرده است. دخالت مستقیم اردوغان در مناقشه ناگورنو-قره‌باغ، در واقع ادامه دخالتهای وی در لیبی و قبرس و عراق و سوریه است. اردوغان برای حفظ موقعیت خود در داخل ترکیه، برای سرپوش گذاشتن بر مشکلات داخلی خود، هیچ فرصتی را جهت اینگونه فرافکنی ها و دخالتهای منطقه ای، از دست نمی دهد. بدون شک اردوغان می فهمد که در توازن قوا و شرایط سیاسی جهان امروز هرگز قادر به تحقق بخشیدن به خواب و خیال تجدید حیات امپراطوری عثمانی نخواهد بود. همه این تلاشها در واقع برای این است که با دامن زدن به اینگونه بحرانها، از رقبای منطقه ای خود امتیازاتی بگیرد و از آن برای بقای حکومت خود در ترکیه بهره برداری کند. تبلیغات شوینیستی پان ترکیستی که این روزها در ترکیه در رابطه با این بحران  در جریان است پرده از این هدف اردوغان بر می دارد. با وجود همه اینها اگر چه دولت ترکیه به جانبداری از دولت آذربایجان در درگیریهای اخیر دست به اقدامات نظامی زده است، اما نهایتا سرنوشت این جنگ به سیاستهای دولت اردوغان گره نخورده است.

سوم، علیرغم شدت درگیریها، و پیشینه تاریخی مناقشات آذربایجان و ارمنستان بر سر ناگورنو-قره‌باغ، امروز دلایل اقتصادی واقعی وجود دارند که مانع توسعه این جنگ به یک بحران بزرگ منطقه ای می شوند. در ورای بهره برداری هائی که از جانب دو طرف اصلی جنگ، آذربایجان و ارمنستان، برای کسب امتیازات مرزی  و محلی صورت می گیرد،بایستی رد پای منافع اقتصادی و استراتژیک اتحادیه اروپا و روسیه را مشاهده کرد. منافعی که بسیار فراتر از روئاهای ارتجاعی اردوغان عمل می کنند. آذربایجان کشوری است دارای منابع سرشار نفت و گاز. در عین حال این کشور به دریای آزاد راه ندارد و تولیدات نفتی خود را از طریق گرجستان به اروپا  صادر می کند.  هم اتحادیه اروپا به تضمین دست یابی به این منابع نیاز دارد و هم اقتصاد آذربایجان به بهره برداری و صدور این منابع گره خورده است. بعلاوه قسمت اعظم سرمایه گذاریها در صنعت نفت آذربایجان از جانب سرمایه های اروپائی صورت گرفته است. وقوع جنگی تمام عیار در این منطقه که این منافع را به خطر بیاندازد، نه به نفع دولت آذربایجان و نه به نفع اتحادیه اروپا است. از سوئی دیگر اگر چه ارمنستان متحد دولت روسیه است و روسیه در ارمنستان دارای پایگاه نظامی بزرگی است، اما در عین حال روسیه  در آذربایجان نیز منافع اقتصادی و استراتژیک زیادی دارد، بنابر این مداخله مستقیم روسیه در این درگیریها به نفع ارمنستان با منافع اقتصادی و سیاسی آن همخوانی ندارد. از این رو شواهد نشان می دهد که جنگ ارتجاعی و جنایتکارانه فعلی، اگر چه از هر دو طرف جان انسانهای زیادی را می گیرد، اما به یک بحران منطقه ای فراگیر تبدیل نمی شود و قدرتهای ذینفع ناچارند، راهی برای پایان دادن به آن پیدا کنند.