از سال ۲۰۰۳ میلادی سازمان ملل متحد، روز 6 فوریه برابر با 18 بهمن ماه را روز جهانی جلوگیری از ناقص سازی جنسی زنان نام گذاری کرده است. گروههای فعال در زمینه حقوق زنان استفاده از واژه “ختنه” را برای این عمل رد می کنند و برای نشان دادن ابعاد واقعی خشونتی که بر علیه زنان اعمال می شود، آن را “ناقص سازی اندام جنسی زن” می خوانند. ناقص سازی دختران در سنین کودکی یکی از تکان دهنده ترین اشکال کودک آزاری است که به تمام سالهای بعدی زندگی وی تسری می یابد. طبق آمار اعلام شده از سوی یونیسف، بیش از ۲۰۰ میلیون زن در کشورهای مختلف جهان تحت این عمل قرار گرفته و هر سال سه میلیون دختر دیگر نیز در معرض این خطر قرار میگیرند. تا سال ۲۰۳۰ میلادی ۶۸ میلیون نفر دیگر با خطر انجام این عمل مواجه خواهند بود. با وجودیکه بنیادِ جمعیتِ سازمان ملل خواستار تعهد جدی دولت ها برای سرمایه گذاری و اجرای برنامه هایی برای توقف و پیشگیری از ناقص سازی اندام جنسی دختران شده است، اما جمهوری اسلامی نه تنها در اجرا و عملی کردن توصیه ها و تدوین قوانین مربوطه توجهی نشان نمی دهد، بلکه حتی رسانه های وابسته به حکومت نیز با سکوت از کنار آن می گذرند. گذشته از این، برخی گزارشات از گوشه و کنار ایران حاکی از آن است که مسئولان حکومتی همچنین از فعالیت های آگاهگرانه و آموزشیِ گروه های داوطلب و بشر دوست در این زمینه ممانعت به عمل می آورند و در اجرای اهداف نوع دوستانۀ آنها مانع تراشی می کنند.
تحقیقات میدانی نشان می دهد که در شش استان ایران، کردستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه، ایلام، لرستان و هرمزگان، ناقصسازیِ عضو جنسی زنان همچنان انجام میشود. به عنوان یک نمونه بیش از 83 درصد زنان در قشم و ۷۰ درصد زنان در میناب ناقص سازی جنسی شده اند. نزدیک به 56 درصد زنانِ مراجعه کننده به مراکز بهداشتی شهرستان روانسر کردستان، مورد عمل ناقص سازی جنسی قرار گرفته اند. بر اساس این تحقیقات در مجموع حدس زده میشود حدود ۷۰ درصد از ختنه زنان در شش استان ذکر شده رواج داشته باشد. اگر چه سنت ختنه کردن زنان در ایران اساسا در میان مردم سنی مذهب رواج دارد، اما همین تحقیق نشان می دهد برخی زنان شیعه که در مجاورت مناطق سنی نشین زندگی میکنند نیز به ختنه کردن دختران اقدام میکنند، ضمن آنکه در گذشته نیز برخی گروههای زنان کرد شیعه در بخشهایی از کرمانشاه و ایلام دختران را ختنه میکردند. در بعضی از خانواده های متعصبِ مذهبی “ختنۀ دختران” را به مثابۀ یک فریضۀ دینی می نگرند و لذا دختران سنین 4 تا 6 ساله را به دست زنان غیر حرفه ای و با ابزارهای غیر بهداشتی می سپارند تا اندام حساس دستگاه تناسلی آنها را قطع و به زعم خویش دختر را در آینده از “شیطنت جنسی و کسب لذت” به دور نگهدارند تا بدینوسیله گویا پس از ازدواج به شوهر وفادار بمانند. از نظر جمهوری اسلامی ختنه دختران مسئله ایی مربوط به اهل تسنن است و به همین دلیل دولت مرکزی شیعه مذهب ایران تاکنون اقدامی در جهت برچیدن این سنت صورت نداده است.
این ناقص سازی، پیامدهای ناگوار بلند مدت و ماندگار بر زنان دارد. توان جنسی را کاهش می دهد و دردهای عصبی، مشکلات روانی، استرس های و اختلالات دستگاه تناسلی و ادرای و آسیب رسانی به دیگر ارگان ها را به همراه می آورد. خطاب به خانواده هائی که چنین ستمی را در حق دخترانشان روا می دارند باید گفت، از زاویۀ توجه به بهداشت و تندرستیِ نوباوگان و فرزندان خویش، خرد و منطق حکم می کند از رسوم و سنت های زیانبارِ متکی به مذهب و یا عقب ماندگی های فرهنگی و اجتماعی دوری جسته شود. باید بر پایۀ احترام به حقوق کودک و حقوق انسان و پرهیز از نقض حقوق زن و با اتکاء به مدنیت و شعور، هستی بیولوژیکی مُتکامل زنان به دیدۀ واقعیت نگریسته شود و بر اثر افکار و سنت های خرافی، روح انسانی نسل آینده آزرده و جسم آنها را معیوب نگردانند.
علیرغم بقای این سنت غیرانسانی در مناطقی از ایران، خوشبختانه امروز اکثریت قاطع مردم ایران براثر عملکرد جمهوری اسلامی و شناخت عمیق تر از فرامین و احکام دینی، تسلیم ایدئولوژِیِ حکومتی نشده اند و از بسیاری از قید وبندهای مذهبی عبور کرده اند و از جمله تن به آزار دختران خویش نمی دهند. ارتقاء آگاهی و آشنا شدن با دنیای مدرن تغییر زیادی در نحوه نگرش مردم به ختنه زنان پدید آورده و رفتار آنان را بسیار دگرگون کرده است اما در همین حد هم که این سنت رواج دارد، آزار دهنده است . ضروری است که این سنت ارتجاعی به طور کامل به تاریخ سپرده شود و محدودۀ زندگی و حیات انسانی از احاطۀ سنت و رسوم خرافی و پندارهای خیالی که مانع از حرکت پیشروانۀ به سوی دنیای بهتر و مترقیانه تر است جدا شود.