روز جمعه 7 آذرماه محسن فخری زاده رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، طی یک عملیات در آبسردِ درود همراه با یکی از محافظ هایش کشته شدند. اطلاعاتی که این عملیات را امکانپذیر کرده بود، چگونه به دست آمده بود؟ نحوه اجرای عملیات و فرار افراد مجریِ آن از صحنه، همگی نشان از یک برنامه ریزی دقیق و کار شده دارند. اگر این رویداد همانطوریکه منابع رژیم می گویند اتفاق افتاده باشد، از دو زاویه قابل بررسی است:
اول،کشته شدن یک کارشناس امور اتمی و موشکی، الزاما یک شکست بزرگ برای پیشبرد پروژه های نظامی جمهوری اسلامی به حساب نمی آید زیرا که پر کردن جای وی قاعدتا نمی تواند کار دشواری باشد.اما بیش از آن، نشانه پوشالی بودن توان کنترل و مراقبت امنیتی است که رژیم همواره تلاش می کند، میزان کارآئی و اقتدار خود را در این عرصه به رخ مردم بکشد. برای دستگاههای نظامی و امنیتیِ رژیم آسان است که داوود رفیعی، از فعالان کارگری در ایران، به اتهام “توهین” به علی ربیعی، وزیر پیشین کار، در دادسرای اوین را به شلاق بکشند، جنایتی که همین روز گذشته اتفاق افتاد. برای جمهوری اسلامی کشتار زندانیانِ دست بسته در زندانها و شکنجه های هولناک آسان است، اما حفاظت از جان کارشناسانِ مهمترین و پرخرج ترین پروژه های نظامیش مشکل است. به بند کشیدن نرگس محمدی و نسرین ستوده آسان است، اما از حفظ جان مهره های کلیدی چون قاسم سلیمانی و ابومهندس و فخری زاده، ناتوان است. لشکریانش را میتواند در خیابانها به جان صف اعتراضِ مسالمت آمیز مردم بیاندازد، اما در مقابلِ یک تیم عملیاتی که در روز روشن راه را بر دانشمند اتمی او می بندند، وی را میکشند و قبل از آنکه “سربازان گمنام امام زمان” سر برسند،صحنه عملیات را به سرعت ترک می کنند، ناتوان است. سیل تهدیدات پوشالی خامنه ای و فرماندهان سپاه و مقامات دولتی در روز بعد از حادثه به هیچ وجه نمی تواند این ناتوانی را بپوشاند. اینگونه عملیات ها که تاکنون موارد مشابه متعدد هم از آنها اجرا شده است، افسانه قدرتمندیِ سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی را که مدام مردم را با آن می ترسانند، نقش بر آب می کند. اسماعیل بخشی کارگر مبارز هفت تپه در تویتی در این باره نوشته است:
“وقتی نیروهای اطلاعاتیِ باهوش که از گوش ما به ما نزدیکترند، با هیجان و افتخار در شوهای خبری، منِ کارگرِ معترض را بهعنوان جاسوس ترامپ و نتانیاهو به مردم معرفی میکردند، باید هم شاهد خوردن چنین رَکبهایی باشند.”
اما اگر سیستم اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی این چنین ناتوان است، در مقابل، وقاحت این رژیم حد و مرزی ندارد. در حالیکه همزمان با کشته شدن محسن فخری زاده و محافظ او، محاکمه یک دیپلمات بالای رژیم که در سفارت جمهوری اسلامی در اتریش کار می کرد، در دادگاهی در کشور بلژیک به جرم تلاش برای بمب گذاری در نشست سازمان مجاهدین خلق در جریان بود، مقامات رژیم از لزوم یک دادخواهی در مراجع بین المللی در رابطه با قتل فخری زاده سخن می گویند!
دوم، اما از زاویه دیگری نیز کشته شدن محسن فخری زاده قابل بررسی است. طی یک هفته گذشته شاهد یک رشته اتفاقاتی در خاورمیانه بوده ایم که اگر چنانچه به نوعی به همدیگر مربوط باشند، نشان از رویدادهای مهمی دارند که در پشت پرده برای آنها برنامه ریزی شده است: اقدام غیر معمول برکناری وزیر دفاع آمریکا، در حالیکه کمتر از دو ماه به پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ باقی است، گمانه زنیهای مطبوعات پر تیراژ آمریکا در مورد احتمال حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران، اعزام بمب افکنهای “ب 52” آمریکا به منطقه خاورمیانه، بازگشت ناو هواپیمابر ارتش آمریکا به خلیج فارس، دیدار مخفیانه و غیر عادی ناتانیاهو نخست وزیر اسرائیل با ولیعهد عربستان سعودی و وزیر خارجه آمریکا در کشور عربستان، که ناتانیاهو آنرا انکار نکرد و سرانجام کشتن محسن فخری زاده. در همین رابطه می توان تصور کرد که دونالد ترامپ در آخرین ماههای حکومتش بخواهد دولت جو بایدن را در مقابل اَعمال انجام شده ای قرار دهد که بازگشت از آنها برای بایدن دشوار باشد.آیا همه اینها حلقه های به هم پیوسته یک زنجیر نیستند که قرار است سیاست واحدی را تشکیل دهند؟ این یک سوالواقعی است، که البته اطلاعات لازم برای یافتن پاسخ قطعی به آن دردسترس نیست. اما با شناختی که از جمهوری اسلامی داریم، می دانیم که بالاگرفتن تنش و ایجاد فضای جنگی در منطقه،اگر برای مردم ایران ناامنی و فقر بیشتر به دنبال خواهند داشت، مانند همیشه به یاری جمهوری اسلامی خواهند آمد تا از این راه بحرانهای درونی خود را تخفیف دهد و به بقای خود ادامه دهد. در شرایطی که نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه زیر فشار عملیاتهای مداوم ارتش اسرائیل قرار دارند، در شرایطی که هنوز چشم انداز رفع تحریمها پس از روی کار آمدن بایدن روشن نیست، در شرایطی که جان اکثریت مردم از فقر شدید و تلفات کرونا و به لب رسیده است و رژیم هردم انتظار فوران خشم مردم را می کشد، در چنین شرایطی به اجرا درآوردن سناریوهای ماجراجویانه، برای فرار از مخمصه ای که در آن گرفتار شده است، دور از انتظار نیست.