حزب کمونیست ایران

فاجعه کشتار مهاجران در لیبی

 

پنجشنبه – ۱۳ تیر – ۱۳۹۸ , 04 – 07 – 2019

 

فاجعه کشتار مهاجران در اردوگاه “تاجورا” در لیبی از پیامدهای مداخله نظامی بشردوستانه است. بنا به گزارش ها روز سه شنبه یازدهم تیر ماه برابر با دوم ژوئیه در جریان حمله به یک بازداشتگاه مهاجران در نزدیکی طرابلس، پایتخت لیبی حداقل ۴۰ نفر کشته و بیش از ۱۳۰ نفر زخمی شده اند. گفته می شود که حدود ۶۰۰ نفر در بازداشتگاه “تاجورا” نگهداری می‌شدند. با توجه به اینکه اجساد قربانیان زیر آوار‌های بر جای مانده از این حملات هوایی مدفون هستند، آمار کشته شدگان هنوز قطعی نیست و گمان می رود تلفات جانی پناهجویان بیش از ۴۰ نفر باشد. اکثر پناهجویانی که در اردوگاه “تاجورا”، اسکان داده شده بودند، افرادی بودند از کشورهای اریتره، سودان و سومالی که به امید سفر به اروپا به لیبی آمده بودند. از آنجا که پیش تر رسانه‌های وابسته به ژنرال خلیفه حفتر اعلام کرده بودند که “ارتش ملی لیبی” یعنی ارتش تحت کنترل حفتر‌، انجام چند حمله هوایی به طرابلس و مناطق پیرامونی آن را در برنامه عملیاتی خود دارد، از همین رو، مقامات دولت مرکزی لیبی ژنرال حفتر را مسئول حمله مرگبار به اردوگاه پناهجویان آفریقایی در “تاجورا” اعلام کرده‌اند.

با توجه به این واقعیت که هم اکنون هزاران مهاجر در بیش از پنجاه ارودگاه‌ در لیبی تحت بازداشت هستند و اکثر این بازداشتگاهها هم در نزدیکی خطوط مقدم جنگ داخلی واقع شده‌اند، فاجعه کشتار مهاجران اردوگاه “تاجورا” در لیبی آخرین آن نخواهد بود. فاجعه کشتار مهاجران در اردوگاه “تاجورا” پیامد بحران و جنگ نیروهای ارتجاع داخلی است که مداخله قدرت های ارتجاعی منطقه و قدرت های امپریالیستی به این جنگ و رودررویی ها ابعاد ویرانگری بخشیده است.

در لیبی از زمانی که در نتیجه شورش مردم و مداخله نظامی ناتو که دولت فرانسه ابتکار آن را بر عهده داشت، حکومت دیکتاتوری قذافی سقوط کرد، این کشور هنوز روی آرامش بخود ندیده است. مردم لیبی که در پی خیزش های توده ای در تونس و مصر، علیه فقر و فلاکت و فساد اقتصادی، توزیع نادعادلانه ثروت و عمیق تر شدن شکاف طبقاتی و استبداد سیاسی دست به مبارزه زدند، در نیمه راه شورش آنها به بیراهه کشیده شد. شورش مردم علیه دیکتاتوری رژیم قذافی بیش از آنکه فرصت رشد و گسترش طبیعی از درون را پیدا کند، با دخالت نظامی قدرت های امپریالیستی از مسیر خود منحرف شد. بعد از سقوط قذافی و چند دهه حکومت استبدادی برای یک دوره کوتاه تعداد زیادی نهادهای دمکراتیک و برخی گروه های سیاسی ظهور کردند، روزنامه ها و مطبوعات توسعه پیدا کردند، تا بلکه مهر خود را بر روند اوضاع در کشور بکوبند، اما این روند متوقف شد. بعد از تشکیل “دولت وحدت ملی”، جنگ و آشوب گروه های ارتجاع اسلامی مدعی قدرت مانند اخوان المسلمین که از حمایت دولت های ترکیه و قطر برخوردار بودند و سلفی های مورد حمایت عربستان و دیگر گروه های افراطی ابعاد تازه ای بخود گرفت. در جریان جنگ و آشوبی که برپا شده بود خلیفه حفتر، یکی از فرماندهان نظامی سابق، که از جانب دولت های مصر و امارات متحده عربی حمایت می شد در فوریه ۲۰۱۴ در یک اقدام کودتاگرانه دستور تعلیق کار پارلمان در طرابلس را صادر کرد و فعالیت های خود برای گسترش مناطق تحت تصرف را تشدید کرد. نیروهای ژنرال حفتر از یک طرف با گروه های اسلامی درگیر شدند و از طرف دیگر با نیروهای ” دولت وحدت ملی” که سازمان ملل و دولت آمریکا آن را به رسمیت شناخته اند بر سر تصرف طرابلس وارد جنگ شدند. دولت آمریکا که ابتدا از دولت مورد حمایت سازمان ‌ملل در طرابلس پشتیبانی می کرد از مدتی پیش سیاست خود را تغییر داده و اکنون از خلیفه حفتر حمایت می کند، چرا؟ چون حفتر حالا کنترل میدان‌های نفتی لیبی را در دست دارد. نشانه های چرخش دولت فرانسه به سوی میدان های نفتی هم آشکار شده است. یعنی همان انگیزه های امپریالیستی که موجب مداخله نظامی بشر دوستانه در بحران لیبی شد و این کشور را به ویرانی کشاند، اکنون موجب چرخش سیاست دولت های آمریکا و فرانسه در جنگ داخلی لیبی شده است. زمانی دونالد ترامپ، طبق روال غیردیپلماتیک همیشگی‌اش، دلیل اصلی‌ برای ماندن نیروهای آمریکایی در عراق را گرفتن نفت به پاداش حمله به عراق عنوان کرد و گفت: “باید نفت عراق را می‌گرفتیم”، اکنون هم در رقابت با دولت فرانسه در حمایت از ژنرال حفتر پیشی گرفته است، چون می خواهد نفت لیبی را هم بگیرد. نیروهای ژنرال حفتر با تکیه بر حمایت های قدرت های امپریالیستی و حکومت های ارتجاع منطقه ای است که حملات خود را برای تصرف طرابلس تشدید کرده است.

قدرت های عضو پیمان ناتو و در پیشاپیش آنها دولت های فرانسه و بریتانیا، که ابتکار عمل مداخله نظامی بشردوستانه در لیبی را در دست داشتند و درست مانند دولت آمریکا در عراق، ادعا کردند لیبی را به الگویی از رفاه، شکوفایی و ثبات تبدیل خواهند کرد، اکنون این الگوی مورد نظر آنها است که به بدترین نوع هرج و مرج امنیتی، به محل کشتار مهاجران و فروپاشی سیاسی در غلطیده است. نیروهای ارتجاعی و دارودسته های مسلح آنها که از حمایت قدرتهای امپریالیستی و حکومت های ارتجاعی منطقه برخوردارند در سه ضلع با هم درگیر هستند.

برای فعالین سوسیالیست در ایران یادآوری تجربه مداخله نظامی بشر دوستانه در لیبی و پیامدهای آن و درس گرفتن از آن ضروری است. از اینرو ضروری است که همه بدانند، از زاویه منافع کارگران و مردم زحمتکش بویژه در شرایطی که جامعه به طرف تحولات انقلابی گام بر می دارد، مقابله با سیاست مداخله امپریالیستی و مقابله با نیروهایی که به مداخله قدرت های خارجی امید بسته اند تا چه اندازه حیاتی است.