حزب کمونیست ایران

فضای جنگی یا جنگ واقعی ؟

 

اکنون ماه ها است که تشدید فضای جنگی به یکی از اساسی ترین مؤلفۀ رابطه امپریالیسم امریکا و رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شده است. این فضا دریکی دوهفته وروزهای اخیر به تنشی میان امپریالیستهای غربی وجمهوری اسلامی فرا روئیده است. آتش سوزی وانفجار در نفتکش ها، سرنگونی پهباد آمریکائی توسط جمهوری اسلامی، هدف گرفتن پهباد رژیم توسط آمریکا، توقیف نفتکش حامل نفت ایران در جبل الطارق توسط  بریتانیا، توقیف نفتکش امارات وبا لاخره توقیف نفتکش بریتانیائی در خلیج فارس توسط جمهوری اسلامی  برخی از این رویدادها هستند. والبته توقیف نفتکش بریتانیائی پای آن بخشی از کشورهای اروپائی را هم به میدان این کشمکشها کشانده است، که ظاهرا خواهان حفظ برجام هستند. وزیر امور خارجه بریتانیا میگوید “پاسخ ما حساب شده وقدرتمند خواهد بود” ولی تأکید میکند که “ما به گزینۀ نظامی فکر نمیکنیم بلکه در پی راهی دیپلماتیک برای حل وفصل مسئله هستیم “او اضافه میکند که” اگر آزادی رفت وآمد کشتیها به مخاطره بیفتند، ایران بزرگترین بازنده خواهد بود” . آلمان، فرانسه و بریتانیا به ایران هشدار دادند که هرچه زودتر نفتکش بریتانیائی را آزاد کند و به تنش های منطقه ای دامن نزند”.  پیمان نظامی ناتو هم در یک بیانیه توقیف نفتکش بریتانیائی توسط ایران را محکوم کرد وآنرا نقض آزادی کشتیرانی بین المللی خواند. حمهوری اسلامی هم توقیف نفتکش خود را “راهزنی دریائی” نامید.  وزیر خارجه بریتانیا گفت که روز دوشنبه اقدامات جدید علیه ایران را اعلام خواهد کرد. هر چند که او از این اقدامات جدید نام نبرد ولی صحبت ازمسدود کردن دارائیهای ایران ومنابع مالی رژیم است. این در واقع ورود کشورهای اروپائی به همان دایره سیاستهای آمریکا در بستر “فشار حداکثری” اقتصادی ومالی به جمهوری اسلامی برای به تسلیم کشاندن رژیم است.  در واقع فشار ومذاکره به عناصر اصلی مناسبات غرب با جمهوری اسلامی تبدیل شده اند. اگر مذاکره با کشورهای اروپائی بطور علنی اعلام میشود ولی مذاکره با آمریکا توسط میانجیها و در بسیاری از موارد پنهانی صورت میگیرد. همین روز جمعۀ گذشته ترامپ در مصاحبۀ مطبوعاتی در کاخ سفید در جواب به اینکه آیا به یکی از سناتورها اجازه گفتگو با ظریف وزیر خارجه رژیم که جهت شرکت در نشستهای سازمان ملل در نیویورک به سر میبرد، داده است، ضمن تأئید این خبر گفت “اگر سایر سناتورها هم از من در خواست ملاقات با مقامات جمهوری اسلامی بکنند، جواب من مثبت خواهد بود”.  او در این مصاحبه یکبار دیگر هم تأکید خود را بر وخامت اوضاع اقتصادی ایران و اینکه این اوضاع دائما وخیم تر میشود، نمود.

واقعیت این است که جمهوری اسلامی راهی جز”تسلیم قهرمانانه” در مقابل فشارهای آمریکا وغرب ندارد تا بتواند از طریق خرید فرصتی به مقابله با چالش اصلی که از درون آن را تهدید میکند، بپردازد. غرب میداند که اقتصاد جمهوری اسلامی به تمامی به نظم اقتصاد جهان سرمایه داری وابسته است و بیش از همه این آمریکاست که مهار این اقتصاد جهانی را در دست دارد. اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور ولائی در مصاحبه با نیویورک تایمز بعد از هدف قرار گرفتن یک پهباد جمهوری اسلامی توسط آمریکا خواهان گفتگو ودیالوگ با آمریکا ومستقیما با خود ترامپ میشود، درست بیان همین وضعیت نابسامان رژیم است. او میگوید “امریکا خواهان گفتگو  برسرطیف وسیعتری از موضوعات خارج از برجام است، موضوعاتی که اهمیت بیشتری ازادامه یا مرگ برجام دارند. ما نیاز به یک گفتگوی اساسی در تمامی زمینه ها داریم”. میگویند مواقعی است که انسان با صدای بلند فکر میکند. چه کسی میتواند انکار کند که گفته های وی بیان همین با صدای بلند فکردن مقا مات رژیم نباشد.

آنچه مهم است اینکه در دل تهدیدات طرفین، در دل حوادثی که اینجا وآنجا اتفاق میافتد، در دل فضای جنگی وتبلیغاتی که در مورد آن انجام میگیرد فراموش نکنیم که مدتهاست یک جنگ واقعی و در زمین واقعی علیه مردم ایران جریان دارد. این مزد وحقوق بگیران جامعه هستند که دارند زیر بار تحریم ها وگرانی له میشوند. وقتی کالاهای اساسی از سر سفره مردم خارج میشود، وقتی بیماران با قفسه های خالی داروخانه ها روبر میشوند و حتی توان خرید داروی موجود را ندارند، وقتی عزیزانشان در مقابل چشمانشان به علت عدم وجود داروی شیمی درمانی جان میسپارند، وقتی اعتراض کارگران برای هر مطالبه به حقی  با سرکوب روبرو میشود، در اینصورت همه آن فضاهای جنگی، همه آن تنشها ورد وبدل پیامها و عربده های طرفین در میدان جنگ واقعی رنگ میبازند. ودرست در همین میدان است که مردم باید به جنگ آن رژیمی بروند که بیش ازچهار دهه است که میلیونها مردم کارگر وزحمتکش را در چنبرۀ بحران های اقتصادی واجتماعی اسیر کرده است. تمام این فضای جنگی، تمام این تنشها بیان کشمکشهای موجود در اردوی جهان سرمایه داری است. اگر دولت آمریکا در پی بازسازی سلطۀ خود برخاورمیانه وکنار زدن رقیبان است، حمهوری اسلامی هم در پی به رسمیت شناختن قدرتش در این منطقه با توجه به توان نظامی واقتصادیش میباشد. آن یکی میخواهد که جمهوری اسلامی همسو با استراتژی وی گردد. واین یکی خواهان به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک قدرت منطقه ای است. و بنابراین اگردمیدن در فضای جنگی از جانب هردو طرف در چهارچوپ کشمکش درون طبقاتی است ولی جنگ هردوی اینها علیه طبقه کارگر، علیه همه آنهائی که دارند به قعر جامعه پرتاب میشوند یک جنگ آشکار طبقه علیه طبقه است. اگر در جنگ درون طبقاتی سازش ورقابت دو عنصر اصلی اند ولی در جنگ طبقاتی تنها پیروزی یکطرف میتواند نتیجه جنگ را تعیین کند. ودرست در اینجاست که باید تمام آن تنشها وکشمکشها، تهدیدها وبده بستانها جواب واقعی خود را در میدان واقعی نبرد دریافت کنند. و درست همین جاست که جامعه نیاز دارد که طبقه رهبر جامعه با تمام قامتش به میدان بیاید.

توده های میلیونی مردم نمیتوانند مانع کشمکشها وتنشهای دو طرف این جدال ارتجاعی بشوند. ولی توده های میلیونی مردم میتوانند خود را برای پایان دادن به عمر این رژیم و رهائی از این مشقات آماده سازند. توده های میلیونی کار وزحمت میتوانند به جای تبدیل شدن به پیاده نظام این کشمکشهای ارتجاعی خود به بازیگران اصلی صحنه نبرد تبدیل شوند. اگر طیف های گوناگون اپوزیسیون بورژوائی از سلطنت طلب تا جمهوریخواه از مجاهد تا احزاب ناسیونالیست در حال مزمزه کردن سازش با این یا آنطرف و گاهی با هردو طرف هستند، در مقابل بیش از همه این طبقه کارگر انقلابی، این تودۀ میلیونی کار وزحمت، این زنان پیشرو ورادیکال، این بازنشستگان، این معلمان، دانش آموزان ودانشجویان، این کمونیستها واحزاب وسازمانها چپ وکمونیست هستند که باید صف مستقل طبقاتی خود را شکل دهند. وهمین جنگ طبقاتی است که هم سرنوشت جدالها و سازشهای همۀ آن  قطبهای ارتجاعی وهم سرنوشت جامعه ایران را رقم خواهد زد.