به روز های پایانی سال نزدیک میشویم و این در حالی است که ویروس کرونا سرتاسر جامعه را فرا گرفته است. کشت و کشتار آبانماه، شلیک به هواپیمای مسافربری و کشتن دویست و هفتاد و شش سرنشین آن، سرکوب دانشجویان در شانزدهم آذر و احضار سه تن از دبیران کانون نویسندگان ایران، خود به اندازه کافی مصیبت هائی برای جامعه ای بودند که مدتهاست به یمن چهل سال حاکمیت یک رژیم سرکوبگر و ضد انسانی در آستانه سقوط قرار گرفته است. و شاید اگر پیروزی مردم در شکست مضحکه انتخاباتی رژیم نبود، معلوم نمیشد که میلیونها تن از مردم که دارد کمرشان زیر بار گرانی و تورم شکسته میشود کدام لحظات شادی را با خود حمل کرده، لبخندی برلبانشان نشسته و به استقبال نوروز میرفتند. و اکنون با چشمان ناباور خود میبینند که چگونه این همه پنهان کاری رژیم جامعه را با شیوع یک بیماری خطرناک روبرو ساخته است. اکنون معلوم گشته است که حتی در روزهای پیش از مضحکه انتخابات، مقامات رژیم از شیوع ویروس کرونا اطلاع داشته و نمیخواستند صندوقهای بی رونقشان را بی رونقتر ببینند و در این میان برایشان چندان اهمیت نداشت که چه میزانی از مردم قربانی شیوع این ویروس گردند. بی جهت نبود زمانی که دیگر امکان پنهان کردن مرگ و میرها و مبتلایان نبود، مجبور به اعتراف شدند. و خود این پنهانکاری و بازی با زندگی و سلامت انسانها موجی از انزجار عمومی در میان مردم بوجود آورد. آنان همه روزه آمارهای دروغین را در بلند گوهای خود جار زدند. ولی مگر ممکن بود در جهان دیجیتالیزه شده و دنیای اطلاع رسانی گسترده شبکه های اجتماعی مردم را فریب داد. تصاویر جنازه ها در غسالخانه ها و گورهای دسته جمعی، گزارشات پزشکان و پرستاران از بیمارستانها را دیگر نمی شد نادیده گرفت. همه آنهائی که از تاریکترین حفره های تاریخ بیرون آمده و روزهای متوالی مردم را به حضور در امامزاده هایشان فرا میخواندند تا از اثرات ویروس در امان بمانند ، همه آنهائی که با بیشرمی تمام سخن از طب اسلامی میزدند، همه آن عجوزه های پیر و پوسیده، تماشگر این شدند که طب اسلامیشان یاوه هائی بیش نبودند که امامزاده هایشان نه تنها شفا نمیدادند که مرکز شیوع ویروس شدند و با ناباوری دیدند که آخرین توهمات خرافی دارد به همراه مقدساتشان به زباله دان تاریخ افکنده میشوند. مساجدشان را بستند، نماز های جمعه شان را تعطیل کردند، رهبر جنایتکارشان اعلام انصراف از سخنرانی نوروزی خود در کنار گور امام هشتمشان نمود، ابله ترینشان گفتند که این بلا ظاهر شده است تا امام زمان شان ظهور کند و اگر همه این مزخرفات میتوانست مسکنی برای عقب مانده ترین پایه های اجتماعیشان باشد تا آلام خود را تسکین دهند ولی برای اکثریت مردم تنها میتوانست با پوزخندی همراه باشد و حس انزجاری که هر لحظه عمیقتر میشود.
کرونا یک فاجعه طبیعی همانند سیل و زلزله نبود که بتوان عنوان کرد هنوز جامعه بشری نتوانسته است امکانات لازم برای جلوگیری از وقوع، خطرات، ضایعات و پیشگیری از آن را فراهم آورد. اینجا صحبت از شیوع یک ویروس و چگونگی ممانعت از گسترش آن بود. اینجا فقط داده های علمی و رهنمود پزشکان و ویروس شناسان میتوانستند کارکرد داشته باشند. مضافا اینجا تنها همبستگی بین انسانها جهت جلوگیری از اشاعه آن و کمک به مبتلایان میتوانست یاری رسان باشد، و دیدیم که چگونه پزشکان، پرستاران و سایر کارکنان بیمارستانها و درمانگاهها در حالی که خود هر لحظه میتوانستند مبتلا شوند، شبانه روز با روحیه ای خستگی ناپذیر به مداوا پرداخته و توسط شبکه های اجتماعی رهنمودهای ضروری را میدادند، و دیدیم که یکبار دیگر همانند روزهای پایانی سال گذشته در جریان سیل و در میانه ورشکستگی و ناتوانی رژیم در مقابل آن، چگونه خود مردم ابتکار عمل را در دست گرفته و کمیته های همیاری بوجود آوردند و دیدیم که چگونه کاروانهای کمک های مردمی با وجود تضییقات و کارشکنی ها و حتی چپاولگریهای ارگانهای رژیم به یاری سیل زدگان به راه افتادند. اکنون نیز مردم خود باید دست به کار شده و به میدان نبرد با ویروس کرونا بیایند، و دیدیم که در بسیاری از شهرها و محلات مردم خود ابتکار عمل را در دست گرفتند. ما بارها و بارها در جریان اعتراضات، شورشها و خیزشهای دوسال گذشته بر اهمیت ایجاد کمیته های محلات جهت هماهنگی و تدارک نبردهای آتی سخن گفته بودیم. اینک بیش از همیشه ایجاد چنین کمیته هائی به امر روز تبدیل شده اند. آنها میتوانند شریان حیات محلات را در دست گرفته و به یاری همه آنهائی بشتابند که بیشترین آسیب را از شیوع این ویروس میبینند. همه آنهائی که حتی در شرایط معمولی باید با گرسنگی بجنگند، همه آنهائیکه از بیماریهای مختلف رنج میبرند و توان مداوای آنرا ندارند واکنون بیش از همیشه در خطر ابتلاء به این ویروس قرار گرفته اند، همه آن کارگرانی که به علت بسته شدن محلهای کارشان اکنون بیکار شده و نمیدانند کدام سفره خالی را باید پهن کنند، باید مورد توجه، پشتیبانی، کمک و مساعدت انسانی قرار گیرند. این خوب است که مردم را به اعتراض علیه بی عملی رژیم ضد انسانی فراخواند، این درست است که مقامات رژیم را باید تحت فشار قرار داد که به وظیفه خود عمل کنند، ولی میدانیم که این رژیم ناتوان از پاسخ دادن به همه معضلات اجتماعی است و بنابراین تکیه اساسی مان باید به نیروی خودمان باشد. دیدیم که همین تحرکات مردم در کمک به یکدیگر و همین انزجار عمومی از پنهانکاریهای رژیم، آرامش حکومت کنندگان را بر هم زد. و همین امر سبب شد که در روز پنجشنبه بیست و دوم اسفند یعنی دستکم سه هفته بعد از شیوع ویروس کرونا، خامنه ای با صدور فرمانی به رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، وظیفه “مدیریت کرونا ” را به آنان سپرد. این فرمان اگر پوسته عوامفریبی و تبلیغاتی آنرا کنار بگذاریم البته چیزی جز میلیتاریزه کردن جامعه و مقابله با هر رخدادی بود که میتوانست و میتواند این بار بسیار شورشگرانه تر از دیماه نود و شش و آبان نود هشت به خیابان بیاید. خامنه ای که بیشرمانه شورش مردم در دی و آبان را تحرکات “اوباشان وآشوبگران” نامیده بود این بار هم صحبت از”احتمال حمله بیولوژیکی” کرده و اقدام به مدیریت آن توسط نیروهای مسلح را “رزمایش دفاع بیولوزیک” نامید. رژیم میخواهد در این بستر حضور نظامی خود در شهرها ومحلات را افزایش داده و بهانه ای برای حضور دائمی پیدا کند. با وجود همه اینها نباید فراموش کرد که همین شرایط فرصتی خواهد بود که جنایتکاران و جلادان زندانیان سیاسی را به بهانه ابتلاء به ویروس به قتل برسانند. از اینرو در کنار همه فعالیتهائی که در جهت کمک و همیاری در جامعه انجام میگیرد، نباید یک لحظه از سرنوشت زندانیان سیاسی غافل شد. میتوان با رعایت همه ملاحظات بهداشتی، تجمعاتی را جهت آزاد ساختن زندانیان سیاسی سازمان داد. نباید فراموش کنیم که جامعه درلحظات استثنائی، رشادتها، قهرمانیها و همبستگیهای انسانی استثنائی از همه ما میطلبد.