روزنامۀ لوموند، از روزنامه های پر نفوذ فرانسه، در شمارۀ مورخ نهم سپتامبر، برابر با ۱۸ شهریور و۷ روز مانده به سالگرد قتل حکومتی ژینا امینی، نامه ۵ تن از زندانیان سیاسی و قهرمانان مقاومت در زندان های جمهوری اسلامی را منتشر کرد. این نامه ها که قبلا در همایش “زن، زندگی، آزادی” در دانشگاه سوربن پاریس خوانده شده بودند، توسط زینب جلالیان، محبوس در زندان یزد، سپیده قلیان، گلرخ ایرایی، نرگس محمدی ونیلوفر بیانی، محبوس در زندان اوین نوشته شده اند. متن اصلی نامه ها در نشست «زندانیان سیاسی از ایران و فراتر از آن، صداهای قدرتمند فراتر از دیوارهای ظلم» نیز که قرار است ٢٢ سپتامبر در پاریس برگزار شود، خوانده خواهد شد. روزنامه لوموند خلاصه ای از این نامه ها را به چاپ رسانده است.
نامه اول از زینب جلالیان است که دو ماه پیش نوشته شده است. او که اکنون به عنوان «قدیمیترین زندانی سیاسی زن در ایران» شناخته میشود، اسفندماه ۱۳۸۶ در کرمانشاه بازداشت شد و پس از ماهها نگهداری در سلول انفرادی اداره اطلاعات این شهر، توسط دادگاه انقلاب به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و «محاربه» به اعدام محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر در سال ۱۳۹۰ با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شد. زینب نوشته خود را با این جمله آغاز میکند: «من یک زن کرد هستم که در طول شانزده سال بازداشت، شاهد جنایات بسیاری در زندانهای جمهوری اسلامی بودهام؛ شاهد تحقیرها، تهمتها و اهانتهای بسیاری، شکنجهی زندانیان و از همه سختتر شاهد اعدام هم بندیهایم بودم. آیا دردی بزرگتر از این هست؟ با این حال این ظالمان از من میخواهند ابراز پشیمانی کنم، منی که این همه ظلم را با چشمانم دیدهام، ابراز پشیمانی کنم؟”
زینب جلالیان در ماههای اخیر، که انقلاب “زن، زندگی، آزادی” لرزه بر اندام فرتوت رژیم انداخته، تحت بیشترین فشارها بوده تا در تلویزیون ظاهر شده و از گذشته خود اظهار پشیمانی کرده و آزاد شود. اما او با روحیه رزمنده ای، که ۱۶ سال زندان آنرا آبدیده نموده، توی دهان بازجویان زده و در نامه اخیر خود به اقدامات ضد انسانی اخیر جلادان اشاره دارد.
زینب در قسمت دیگری از نامه نوشته است : «جنگ، شکنجه، قتل و کشتار انجام میشود و ستمگران برای جنایات خود توجیه میآورند. میخواهم با هم علیه ستمگران مبارزه کنیم تا شرمندهی آیندگان نباشیم.» وی در پایان نامهی خود نوشته: « بیش از ١۶ سال است به خاطر تامین آزادی، عدالت و برابری در زندانها و بازداشتگاههای این ستمگران به سر میبرم. اما درد من، نه در بند بودن، بلکه نبود آزادی و از دست دادن عزیزانیست که دیگر فریاد آزادیخواهیشان را نخواهیم شنید. آنانی که با حکومت خونخوار همراه نشدند و با افتخار و سربلندی جان خود را در مسیر آزادیخواهی فدا کردند. تا زمانی که زندهام میکوشم تا خونشان پایمال نشود. من پشت این دیوارها با این امید زندهام که روزی با آغوشی پر از گل یاس به سویتان بیایم. تا رسیدن به پیروزی در جبههی ستمدیدگان و به حاشیه رانده شدگان علیه ظالمان خواهم بود.»
سپیده قلیان، در نامهی خود مینویسد: «صدای من از پشت دیوارهایی میآید که در عمر پنجاه سالهاش شاهد شکنجه و خفقان بوده اما در عین حال به نمادی برای آزادیخواهی تبدیل شده است.»سپیده سپس مینویسد: « خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» تجربهی بزرگی در بسیج مردم بود که بر پایهی تجربههای مبارزات قبلی بنا شد. او به ویژه بر اهمیت جنبش کارگری تأکید دارد و در پایان با فرستادن درود به تمامی مخاطبانش، تأکید میکند که «امید، عزیزترین دارایی من است.»
نرگس محمدی در سرآغاز نامه خود، که دو ماه پیش نوشته شده، یادآوری می کند که اکثر شهروندان ایران محبوسند، چه کسانی که پشت دیوارهای فولادی قرار دارند، چه کسانی که با دیوارهای ظلم، جهل، استثمار، در محرومیت و انزوا زندانی شدهاند. او تاکید کرده “با این همه، همگی مشتاقند که این «دیوارها» را ویران کنند”. نرگس در همین راستا در نامه اش، از مخاطبین پرسیده «آیا صدای ترک خوردن دیوار ترس در ایران را میشنوید؟” سپس خود اظهار نظر میکند “بزودی صدای ریزش آن به لطف اراده و قاطعیت ایرانیان را خواهید شنید”
نرگس محمدی وضعیت زنان ایرانی را در نظام دینی و پدرسالار کشور گوشزد میکند و مینویسد «اما ما زنجیرها را یک به یک پاره کردیم تا اینکه جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» فرا رسید.» نرگس در پایان خطاب به خوانندگان مینویسد: “انتشار همین نامه نشان میدهد که صدای ما به اندازهی کافی قوی بوده که به گوش شما برسد… ما با همدیگر پیروز خواهیم شد.”
نیلوفر بیانی، پژوهشگر و فعال محیط زیست که در سال ۲٠۲٠ با پروند سازی و دروغ به اتهام جاسوسی به ده سال زندان محکوم شد، نیز بخش اصلی نامهی خود را به یادی از سایر قربانیان استبداد اختصاص داده و به ویژه سرنوشت دکتر کاووس سیدامامی را یادآوری میکند که جلادان زیر شکنجه موجب جانباختن او شدند. او از شکنجهی زندانیان و اعمال فشار بر فعالان محیط زیست نوشته و نام بسیاری از آنان را یک به یک ذکر کرده است. نیلوفر بیانی در پایان از تمامی کسانی که دغدغهی حقوق بشر را دارند میخواهد که به فکر محیط زیست باشند.
گلرخ ایرایی نویسندهی ۳۴ ساله که قبلاً شش سال حبس را تحمل کرده بود و بار دیگر با شروع خیزش انقلابی «زن زندگی آزادی» بازداشت و به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد، در نامهی خود مینویسد: «تردید نباید کرد، خیابانها تنها راه به سوی انقلاب و پایان دیکتاتوری است.