خشک سالیِ شدیدِ چند سالِ اخیر، در کنار کوهی از مشکلات دیگر، تاثیرات ویرانگری متوجه زندگی اکثریت ساکنین ایران نموده است. مطابق اعلام سازمان هواشناسی ایران میزان بارندگی در سال جاری 60 درصد کمتر از حد نرمال بوده است. آتش سوزی جنگلها و مراتع، خشک شدن رودخانه ها و تالاب ها و به تبع آن افزایش گرد و غبار شدید، در نتیجه خشکسالی، آینده زیست محیطی ایران را در آستانه مخاطرات جدی قرار داده است. تاکنون 30 هزار روستا از سکنه خالی شده اند. کارشناسان نوشته اند اگر اوضاع به همین روال پیش برود، استان سیستان و بلوچستان، در آینده ای نه چندان دور خالی از سکنه خواهد شد.
روزنامه های خود رژیم اذعان کرده اند که 104 شهر در فلات مرکزی و 93 شهر در حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عُمان قرار دارند که با خشکسالی، کم آبی و نتایج آن دست و پنجه نرم میکنند. براساس آخرین نمودار بهروز شده از وضعیت بارندگی کشور، استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان، خراسان شمالی، رضوی و جنوبی، سمنان، گلستان، فارس و کرمانشاه در صدر جدول خشکسالی کشور در سال ۱۴۰۰ قرار میگیرند. ساکنان پایتخت ایران نه تنها از کمبود آب رنج می کشند، بلکه به دلیل پائین رفتن آب های زیرزمینی با خطر زلزله های دهشتناک نیز روبرو هستند.
اگر چه خشکسالی یک پدیده و یک بلای طبیعی است، اما حاکمیت جمهوری اسلامی طی 42 سال اخیر آنرا از یک مشکل چاره پذیر به یک فاجعه اجتماعی تبدیل کرده است. کارگزاران رژیم برای کمبود آب در چند سال اخیر، دو دلیل ذکر می کنند:
اول، کاهش میزان بارندگی و دوم مصرف زیاد آب در کار کشاورزی. البته هر دو مورد واقعی هستند، اما تنها بخشی از واقعیت اند. آنها مهمترین عامل کمبود آب که عبارت باشد از فساد نهادینه شده در ارگان های رژیم را به تمامی از قلم انداخته اند.
در مورد دلیل نخست باید پرسید که چه کسانی با ندانم کاری و سودجوئی، موجب شده اند که کمبود بارندگی، ایران را این چنین با خطر کم آبی شدید روبرو کند؟ به دو نمونه از تاثیر عامل انسانی بر کمبود آب توجه کنید:
یکی از این عوامل، تخلیە بی رویە آب های زیر زمینی است کە حتی با بارندگیها هم برنگشته است. مطابق آمارهای دولتی، رقمی نزدیک به یک میلیون حلقه چاه در ایران وجود دارد که 758 هزار حلقه آن در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی حفر شده اند. در این میان بیش از 200 هزار حلقه چاه حتی بدون مجوز و پروانه اند که بیشتر آنها برای مصرف ویلاها و باغهای تفریحی شخصیِ ثروتمندان و سرمایه داران در گوشه و کنار ایران بوده اند. تنها در سال 1389دولت محمود احمدینژاد با ارائه لایحهای به مجلس به دهها هزار چاه غیرمجاز پروانه داده است.صرف نظر از فساد نهادینه شده در جمهوری اسلامی، این سیاست حتی در خدمت توسعهِ دراز مدت کشاورزی هم نبوده است. زیرا کارگزاران رژیم که به سیاست “توسعه پایدار” اعتقادی ندارند، اگر به طور موقت کوته بینانه میزان تولیدات کشاورزی را بالابرده اند، هم اکنون شاهد خشکسالی، تخلیه روستاها و رکود چشمگیر تولیدات کشاورزی هستیم. کارشناسان نقش این چاهها را در پائین رفتن سطح آبهای زیرزمینیِ دشتهای ایران بسیار تعیینکننده ارزیابی میکنند. بعلاوه میزان آبِ مورد مصرف کشاورزی، که در ایران عمدتا سنتی و غیرعلمی است، بسیار از استانداردهای امروزه بالاتر است و آبیاری به طریقی است که به قول متخصصین دو سوم آب هدر میرود. کارشناسان می گویند حفر بیرویه چاه در سه دهه گذشته یکی از علتهای خشکی تالابها و دریاچهها به شمار میرود.این در حالی است که بر مبنای توافق “ریو” در سال ۱۹۹۲ سازمان ملل ، کشورها حق دارند تنها از ۴۰ درصد منابع آبِ تجدیدپذیر استفاده کنند؛ در حالیکه سال هاست که در ایران از بیش از ۱۰۰ درصد ظرفیت آب های تجدیدپذیر استفاده می شود.
عامل انسانیِ دیگر در این زمینه، سد سازیهای کارشناسی نشده در ایران است. تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ کمتر از ۳۰ سد در ایران ساخته شده بود. در حال حاضر از ۶۴۷ سد کوچک و بزرگ در ایران بهرهبرداری میشود و ۶۸۳ سد دیگر در مرحله اجرا یا مطالعه قرار دارند .در ساختن این سدها زمین شناسی محل و زیان آبراهه های بدون حفاظ در مقابل نور سوزان خورشید در منطقه نیمه خشکی مثل ایران در نظر گرفته نشد. نگاهی به نقشه سدهای ایران آشکار میکند که احداث بسیاری از آنها هدف مهار آبهای روان و استفاده درست از منابع آبی را در دستور نداشته اند. کسانیکه از نزدیک با سپاه و قرارگاه خاتم آشنایند اذعان کرده اند که اگر سدها برای اکثریت مردم و برای محیط زیست عمدتاً ویرانگر بوده اند برای فرماندهان قدرتمند سپاه مهم نبوده است. زیرا سد سازی درآمد بالایی برای آنها داشته و کس و یا ارگانی هم امکان نداشته است تا از آنها حسابرسی کند. سد گِتوند که توسط سپاه پاسداران ساخته شده است، از نمونه های بارز آن است.
در پروژه ساختن این سد وجود گنبدها و رگههای نمکی در اطراف محل آبگیری سد نادیده گرفته شد. در نتیجه پس از آبگیری، کوههای نمک به زیر آب رفتند. بدین ترتیب 17 میلیون تن نمک وارد سد شد و تمام زمین های پشت سد را به شوره زار تبدیل نمود.
معضل تخریب محیط زیست در ایران، به دلیل سیاست های مخرب رژیم اسلامی به بحران جدی و خطرناکی برای کشور تبدیل شده است. سران حکومت جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با برخورد شدید امنیتی با فعالان محیط زیست نشان داده اند که از دید آنها مسئله اساسی خاموش کردن صدای اعتراض فعالان محیط زیست در جامعه است تا بە این ترتیب بتوانند با تخریب بی سر و صدای محیط زیست، سیاست های کثیف سود اندوزی را همچنان ادامە دهند. این حاکمیت که جان و زندگی امروز و فردای این جامعه برایش اهمیتی ندارد، نمیتواند هیچ برنامە روشن و درازمدتی برای رویارویی با مواردی از قبیل بروز خشکسالی و عوراض ناشی از آن را داشتە باشد. رد پای عامل انسانی در رژیم جمهوری اسلامی در همه بلایای طبیعی نظیر خشکسالی، سیل، زلزله، بیماریهای واگیر و غیره آشکار است. از اینرو شرط رهایی از عوازض مصیبت بار این بلایا نیز، رهایی از دست رژیم جمهوری اسلامی است.