اکنون سه هفته از دور جدید اعتصاب کارگران هفت تپه میگذرد. آنان از تجمع در مقابل دفتر شرکت و محوطه مجتمع شروع کرده و اکنون روزهای متوالی است که اعتصاب خود را به خیابانهای شوش کشانده اند. آنان در این دوره از اعتصاب هم به سنت اعتصاب پائیز نود و هفت خود بازگشته اند. حفظ اتحاد ،حضور در خیابان و تصمیم گیری جمعی نمونه هائی از این سنت است. این دوره از اعتصاب در شرایط ویژه ای انجام میگیرد. تشدید فقر و فلاکت عمومی، تصمیم ضد انسانی شورای عالی کار در مورد میزان حداقل دستمزدها، شیوع ویروس کرونا و بیکفایتی مسئولین در کنترل آن و ابتلاء دهها کارگر هفت تپه به کرونا، تشکیل دادگاه برای “امید اسد بیگی” مدیر عامل هفت تپه به مثابه متهم ردیف اول پرونده بیست و یک نفره “اختلاسگران ارزی” برخی از ویژگیهای موجود در این دوره از اعتصاب هستند. کارگران هفت تپه در دل همین اوضاع هم باید با فقر و گرسنگی دست وپنجه نرم کنند هم نگران سلامتی همکاران بیمار خود باشند و هم هوشیارانه ترفندهای تفرقه افکنانه عوامل کارفرما و دولت سرمایه دار را خنثی سازند و هم لحظه ای از مطالبات خود عقب ننشینند. آنان بارها و بارها در بیانیه هائی که از جانب سندیکای هفت تپه منتشرشده، در سخنرانیهای نمایندگان شجاعشان درتجمعاتی که در محوطه شرکت و چه اکنون در جریان راهپیمائی و تجمع روزانه در مقابل فرمانداری شوش مطالبات خود را طرح کرده اند. پرداخت حقوق های معوقه، دائمی شدن قراردادهای کارگران نی بر و بازگشت به کارکارگرانی که قراردادهایشان تمدید نشده، بازگشت به کار فوری همکاران اخراج شده، خلع ید بخش خصوصی از هفت تپه، بازگرداندن ثروت های اختلاس شده به کارگران، بازداشت فوری امید اسد بیگی.
کارگران این مطالبات را همه روزه در تجمعات خود در “سنگر” یاد آور میشوند. انتخاب کلمه “سنگر” بیان آشکار یک جنگ طبقاتی است. اگر کارفرما و دولت در سنگر غارت، تبهکاری و سرکوب کارگران جای گرفته اند، کارگران نیز در “سنگر” خود برای مطالبات محقانهاشان میجنگند. این سنگر جائی است که کارگران اراده جمعی، قدرت طبقاتی و توان مبارزاتی خود را به نمایش میگذارند.این سنگر جائی است که کارگران مجامع عمومی خود را تشکیل داده و مشترکا تصمیم گیری میکنند. این سنگر کلاس آموزش کارگران برای پیشبرد مبارزه طبقاتی و میدان ابراز وجود نسل جدیدی از رهبران کارگری است که قدم به جلو گذاشته و هفت تپه را به نماد حق طلبی طبقه کارگر تبدیل کرده اند. بی جهت نیست که “کانون انجمن های کارگران ساختمانی کردستان” در پیام خود به کارگران هفت تپه اعلام میکنند که “بگذار همه دنیا بدانند که طبقه کارگر ایران اعتصاب و حق طلبی هفت تپه را تنها نمیگذارد. امروز میلیونها کارگر در هزاران واحد تولیدی، از صنعت نفت و خودروسازی تا معادن و کارگاهها، اعتراض خود رادر اعتصاب هفت تپه باز میشناسند، از این اعتصاب نیرو میگیرند و دلشان برای پیروزی آن میتپد.” این جملات بیان قدر دانی بخشی از طبقه کارگر ایران از بخش دیگر آن است و همزمان نشانه اهمیتی است که اعتصاب کارگران هفت تپه در جنبش کارگری پیدا کرده است.
اگر در اعتصابات پائیز نود و هفت اسماعیل بخشی به مثابه یکی از رهبران و نمایندگان جسور کارگران هفت تپه با سخنرانیهایش بر فراز سکو در شهر شوش درجه بالائی از هوشیاری و آگاهی طبقاتی رانشان داد که تاوان سختی را برای آن سخنرانیها پرداخت و گامی به عقب ننهاد، این بار نیز محمد حنیفر و یوسف بهمنی هستند که “دادگاه” اسدبیگی را به میدان ادعانامه کارگران علیه اسد بیگی و دستگاه سرکوب تبدیل میکنند. در حالیکه امید اسدبیگی به سبک و سیاق همه سرمایه داران بیشرمانه کارگران را به اخلال در تولید متهم کرده و اینکه گویا “عده معدودی کارگر جلوی کارها را میگرفتند و همین به کاهش تولید انجامید” به دفاع از خود میپردازد، یوسف بهمنی یکی از نمایندگان هفت تپه در یک فرصت چند دقیقه ای خطاب به قاضی میگوید : ” آقای قاضی من کارگر هفت تپه هستم و هزارکیلومتر با هزار هزار تومان پول جمع کردن از سایر فعالین، خود را به این دادگاه رسانده ام تا صدای کارگران باشم. از زمانیکه بخش خصوصی به اینجا آمده، به جز فلاکت و بدبختی و نکبت هیچ دستآوردی نداشته است” .او سپس ادامه داد که” آقای قاضی چرا وقتی من کارگر حقم را میخواهم برایم پرونده سازی میکنند و لباس زندان تنم میکنند ولی امید اسد بیگی با این حجم عظیم از فساد، راست راست با کت و شلوار راه میرود. کجای این عدالت است.” حضور این دو نماینده کارگران هفت تپه در جریان محاکمه مدیران، فارغ از تمام کشمکش هائی که باندهای حکومتی بر سر پرونده این مدیران دارند،نشان میدهد که تمام بگیر و به بندها در فاصله دو دوره از اعتصاب کارگران هفت تپه، اخراجها و محدودیتها و فشارهای وارده بر آنها نتوانسته است روحیه مبارزه جویانه این کارگران را تضعیف نماید. و این شاید یکی از مهمترین مؤلفه هائی است که پیشروی این کارگران را میسر میسازد. با وجود همه اینها نباید فراموش کرد که کارگران هفت تپه در جنگی نابرابر حضور یافته اند. یک طرف تمام طبقه سرمایه دار و دولتشان با تمام اختلافات و کشمکشهائی که با یکدیگر دارند صف کشیده اند و یک طرف پنج هزار کارگر هفت تپه که برای هستی و نیستی شان میجنگند. این جنگ اما بخشی ار مبارزه طبقاتی در جامعه است که به سرنوشت کل طبقه کارگر و میلیونها انسان به حاشیه رانده شده ارتباط دارد. اگر پیروزی آنان اعتماد به نفس کارگران را افزایش داده و سبب میگردد که طبقه کارگر خود را به مثابه رهبر جامعه عرضه کند، در مقابل شکست آنان طبقه سرمایه دار و دولتشان را برای تهاجم به طبقه کارگر هارتر خواهد ساخت. و درست اینجاست که پیام کانون انجمن های کارگران ساختمانی کردستان خطاب به کارگران هفت تپه اهمیت پیدا میکند، جائی که میگویند: “ما کارگران و استادکاران ساختمانی اعلام میکنیم بخشی ازاین مبارزه هستیم ، پیروزی در هفته تپه را به معنای پیروزی خود و برای کل طبقه کارگر ایران مینگریم. ما تمام توان خود رادر قالب کمپین های حمایتی و صندوق های مالی برای اعتصاب نیشکر بکار خواهیم انداخت “.