حزب کمونیست ایران

” پیمان نوین ” پهلوی و بن‌بست سیاسی جریانات بورژوایی

این روزها بار دیگر موضوع ایجاد آلترناتیو حکومتی جمهوری اسلامی در میان محافل اپوزیسیون بورژوا لیبرال و ناسیونالیست به ویژه در خارج کشور به میان آمده است. اما این بار محور بحثها حول پیامی بود که از چند روز پیش برای آن تبلیغ می‌ شد. این پیام روز سه شنبه هشتم مهر ماه از جانب رضا پهلوی تحت عنوان ” آغاز گفتگو برای ارائه یک پیمان نوین” به میان آمد و در شبکه‌های اجتماعی و بعضی از رسانه‌های فارسی زبان از جمله “بی بی سی” و تلویزیون انترناشنال نیز در آن دمیدند. رضا پهلوی در این پیام همانند دیگر هم نظرانش درسی را که تازه از حاکمیت چهل و دو ساله جمهوری اسلامی گرفته‌اند بیان می‌کنند و آن اینکه جمهوری اسلامی  اصلاح ناپذیر می باشد و می‌گوید آیندۀ تاریکتر از امروز در انتظار است. در این پیام آمده که : “بد دلان در نقش خندق نظام به شما خواهند گفت آلترناتیو چیست؟ ” و ضمن کلی گویی و تکرار وعده‌های قبل از به قدرت رسیدن همۀ اپوزیسیونهای بورژاوایی، پاسخ می‌دهد که: آلترناتیو ما حاکمیت مردم ایران و قانون برآمده از رآی مردم است.“، اگر چه رضا پهلوی در پیام خود فعلا آلترناتیو حکومت پادشاهی را مسکوت می گذارد، اما  آنچه را که او و دیگر گروهها و جریانات به صف شدگان پشت سرش می‌خواهند به فراموشی بسپارند این است که جوهر و محتوای واقعی حاکمیت مد نظر آنها، چهار دهه قبل در یک قیام و خیزش همگانی سراسری از جانب مردم ایران مردود اعلام شد. آنها باید بدانند که تاریخ به عقب بر نخواهد گشت.

آنطور که در پیام مذکور آمده او به دنبال راهی برای باز پس گیری “کشورش” از اهریمن است و به این دلیل می‌خواهد بداند که نخبگان سیاسی فارغ از گذشته و گرایش سیاسی شان کجا ایستاده‌اند. امروز باید انتخاب کنند، طرف جمهوری اسلامی یا طرف “ایران و برای نجات ایران” به روایت رضا پهلوی را؟ البته آنها نمی‌خواهند بشنوند که مردم انتخاب خود را کرده اند. در اعتراضات چند سال گذشته مردم بارها باشعارهایی از قبیل : ” نه شا میخوایم نه رهبر – نه بد میخوایم نه بدتر” و ” مرگ بر ستمگر – چه شاه باشه چه رهبر”، تکلیف خود را هم با جمهوری اسلامی روشن کرده‌اند و هم با آلترناتیو شرمگینانه سلطنت طلبی، که در پشت بیانیه رضا پهلوی خوابیده است. بنا براین لازم نیست افرادی مانند رضا پهلوی از آنها بخواهد روشن سازند که مردم در کجای نبرد طبقاتی و کشمکش اجتماعی قرار گرفته اند.

قابل ذکر است که جریانات بورژوا لیبرال سلطنت طلب و جمهوری خواه و ناسیونالیست و غیره تاکنون طرحهایی از این نوع به میان آورده‌اند. اما همگی آن‌ها به دلیل بی‌ربطی به جامعه ایران، پس از مدت کوتاهی شکست‌ خورده و به فراموشی سپرده شده اند. مانند طرح کنگره ملی رضا پهلوی، “تشکیل گروه چهل نفره فرشگرد با محوریت رضا پهلوی” ، تشکیل کنفرانس ورشو برای تشکیل جبهه ای مشترک در مقابله با جمهوری اسلامی”، “تشکیل شورای مدیریت گذار” و غیره.

اما در همان حال واضح است، که به دست و پا افتادن جریانات سیاسی فرصت طلب مورد نظر رضا پهلوی و دادن فراخوان پیمان نوین در چنین شرایطی ناشی از اوضاع بشدت بحرانی رژیم هم در عرصه داخلی و هم در موقعیت منطقه ای و بین‌المللی است. این اوضاع، حاکمیت جمهوری اسلامی را در آستانه ورشکستگی و فروپاشی قرار داده است و موضوع سرنوشت آیندۀ حاکمیت سیاسی در ایران را باز کرده است. اینکه جامعه ایران آبستن حوادث و تحولات اساسی می‌باشد یک واقعیت عینی است. اما آلترناتیو همه احزاب و جریاناتی که به عناوین گوناگون این پیام را مورد توجه و سمپاتی قرار داده اند، چیزی جز تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی از راه دخالت خارجی و یا آنگونه که در پیام رضا پهلوی هم آمده از اعتراض و نافرمانی مدنی فراتر نمی رود.

در واقع آنچه موجب نگرانی جدی همه این جریانات است، سرنگونی جمهوری اسلامی به شیوه انقلابی از پائین با دخالت کارگران و توده های مردم ستمدیده و زحمتکش و استقرار یک حاکمیت شورایی تحت اراده مردم است. اساس و پایۀ آلترناتیو جریانات بورژوا لیبرال و ناسیونالیست سرنگونی نظام و انتقال قدرت به آرامی و با حفظ همه دستگاه بوروکراتیک و سرکوب است تا بتوانند پس از سرنگونی این رژیم، حاکمیت مورد نظرشان که همان دمکراسی پارلمانی با مشارکت آنها و نخبگان سیاسی شان است برقرار نمایند و از بالای سر مردم قدرت و حاکمیت را میان خود تقسیم نمایند. بی جهت نیست که در طرح ” پیمان نوین” پهلوی در ارتش سربازان مورد خطاب هستند و می‌گوید وظیفه شما دفاع از مردم ایران و حفظ تمامیت ارضی میهن است.” در سپاه و بسیج نیز بدنه آنها مورد خطاب قرار می‌گیرند و از فساد و مال اندوزی سرداران سپاه و قدرت روحانیون سخن به میان می آورد.

اما آلترناتیو جریانات چپ و کمونیست و گرایش سوسیالیستی درون جنبش کارگری  کاملأ متفاوت و مغایر با آلترناتیو پهلوی و مجاهد و دیگر جریانات لیبرال و بورژوا ناسیونالیست است. این آلترناتیو تنها به نیروی کارگران و توده های مردم زحمتکش و ستمدیده برای تغییرات بنیادین در جامعه متکی است. آنچنان که در بیانیه کنفرانس استکهلم تحت عنوان یک آلتر ناتیو سوسیالیستی ضروری و ممکن است آمده، از نظر ما، سرنگونی جمهوری اسلامی باید به یک انقلاب اجتماعی، به خلع ید کامل سیاسی و اقتصادی از بورژوازی و استقرار یک نظم نوین کارگری و سوسیالیستی منجر شود. ما عمیقا اعتقاد داریم که پیشروی و سازمانیابی شورایی طبقه کارگر و سازمانهای مستقل کارگری در جریان اعتصابات و اعتراضاتِ رو به گسترش جاری و اتحاد آن با جنبش های اجتماعی و اعتراضی پیشرو با چشم انداز و استراتژی سوسیالیستی است که می تواند سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و مناسبات طبقاتی حاکم را تضمین کند و افق رهایی از کلیه مصائبِ نظام سرمایه داری را به روی جامعه بگشاید.