بر طبق تقویم سازمان ملل متحد 17 اکتبر، برابر با 26 مهر، روز بین المللی ریشه کنی فقر نامگذاری شده است. سابقه برگزاری روز جهانی مبارزه با فقر به سال 1987 و گردهمایی حدود 100 هزار نفر در میدان “تروکادرو” در پاریس باز میگردد. این گردهمایی به یاد قربانیان فقر، گرسنگی، خشونت و ارعاب و سرکوب صورت گرفت و سالها بعد مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای در سال 1993 روز 17 اکتبر را به عنوان روز جهانی ریشه کنی فقر به رسمیت شناخت و برگزاری آن را به کشورهای عضو سازمان توصیه کرد. در اسناد سازمان ملل متحد در توصیف فقر چنین آمده است:
«فقر در شکلهای مختلف از قبیل کمبود درآمد برای معیشت پایدار، گرسنگی و سوءتغذیه، نداشتن سرپناه و لباس، بیمار بودن و درمان نشدن، بیسواد بودن و مدرسه نرفتن است. این پدیده همچنین خود را به شکل عدم توانایی برای مشارکت در فرایندهای تصمیمگیری در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و مدنی نشان میدهد. فقرا در معرض انواع آسیبهای اجتماعی و بیعدالتیهائی قرار دارند که خارج از اراده آنهاست”.
سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد،(فائو)، با چنین توصیفی از فقر، یکی از اهداف خود را از بین بردن فقر و گرسنگی تا سال 2030 اعلام کرده است. این سازمان با آمار سازی ها از کاهش فقر و گرسنگی در سالهای اخیر خبر داده است، اما واقعیات به گونه دیگری هستند. از سال 1993 که سازمان ملل این روز را نامگذاری کرده، فقر نسبی و فقر مطلق و فاصله فقر و ثروت به شدت افزایش یافته است. مطابق آمارهای سازمان جهانی خوراک1.3 میلیارد انسان معادل تقریبا 23 درصد از جمعیت جهان در فقر با همین معیارهای سازمان ملل، زندگی می کنند. در این میان بیش از 820 میلیون نفر یعنی یک نهم جمعیت جهان با گرسنگی به معنای شب را گرسنه سر بر بالین نهادن، دست و پنجه نرم می کنند.
ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی یکی از کشورهای است که در آن فقر بیداد می کند. اما برای مشاهده چهره واقعی فقر در ایران، مراجعه به آمارها و اطلاعات انتشار یافته از جانب حمهوری اسلامی راه به جائی نمی برد. در شرایطی که کارگزاران رژیم اسلامی حتی آمار و ارقام تلفات بلایای طبیعی را هم دستکاری می کنند، در حالیکه در مورد بیماری کرونا با پنهانکاری و دادن اطلاعات غلط موحبات گسترش بیشتر آنرا فراهم نمودند، نباید انتظار داشت که آمار واقعی در این مورد ارائه دهند.
فقر در ایران هم ریشه در سیاست و هم در اقتصاد جمهوری اسلامی دارد. در زمینه سیاست: جمهوری اسلامی با پافشاری بر ادامه جنگ 8 ساله ایران و عراق، با مداخله در بحرانهای منطقه ای، با اجرای پروژه های ماجراجویانه اتمی و موشکی، با صرف میلیاردها دلار برای گسترش موسسات مذهبی، همه اینها بر متن یک فساد نهادینه شده مالی، تریلیونها دلار از ثروت مردم این کشور و حاصل رنج و کار آنان را بر باد داده است. در زمینه اقتصاد: با پیروی از اقتصاد نئولیبرالیستی، یعنی خصوصی سازی ها، زدن از سوبسیدها و کاستن از خدمات اجتماعی، تعدیل نیروی کار و بیکارسازی وسیع کارگران بدون پرداخت بیمه بیکاری، حذف مزایای کارگری مانند حق مسکن و بیمه های درمانی، همه اینها بر متن یک بحران اقتصادی مزمن، از عوامل اصلی افزایش آمار گرسنگی در ایران بوده اند. امروز بیش از 70 درصد مردم ایران 4 تا 5 برابر زیر خط فقر زندگی می کنند. این اوضاع به نوبه خود موجب بروز انواع ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی از قبیل تن فروشی، اعتیاد به مواد مخدر، زباله گردی ، کارتن خوابی کودکان کار و خودکشی و غیره شده اند.
استبداد و اختناق، تورم و گرانی، بیکاری ده میلیونی، گرسنگی و فقر و شکاف عمیق طبقاتی جان توده های پایمال شده جامعه را به لب رسانده است. بی تردید توده های کارگر و مردم رنج کشیده ایران که بیش از چهار دهه است تحت حاکمیت این رژیم استثمارگر و جنایتکار برای بهبود وضعیت کار و معیشت خود مبارزه میکنند، تحت این شرایط هم به مبارزه خود ادامه می دهند. کارگران و مردم رنجدیده ای که تحت فشارهای معیشتی کارد به استخوانشان رسیده است، راهی جز این ندارند که برای رهایی از جهنمی که رژیم سرمایه داری اسلامی برپا کرده است، آستین هایشان را بالا بزنند و بدون هراس از سرکوب، و بگیر و ببند ، سرسختانه تر و مصمم تر از قبل علیه مسببین و بانیان این فقر و فلاکت اقتصادی نبرد سرنوشت ساز خود را در کلیه عرصه ها به پیش ببرند.