حزب کمونیست ایران

برگی از تاریخ مقاومتی عادلانه و سرفرازانه در کردستان

 

 

 

بخش اول
امروز یکشنبه 27 مرداد است. 41 سال پیش در چنین روزی، خمینی فرمان جهاد علیه مردم کردستان را صادر کرد. یک روز پس از صدور این فرمان در روز 28 مرداد سال 1358، لشکری از پاسداران جهل و خرافه برای سرکوب مردم مبارز و انقلابی از هر سو به سوی این منطقه روانه شدند.

خمینی در پیام فریبکارانه خود می گوید: ‌”‌از اطراف ایران گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده اند من دستور بدهم سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می کنم و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می کنم اگر با توپ ها و تانک ها و قوای مسلح تا 24 ساعت دیگر بسوی پاوه حرکت نشود من همه را مسئول می دانم.‌” چند ساعت بعد از اعلام این پیام، یکبار هم در جمع نمایندگان مجلس خبرگان حضور یافت و طی سخنانی گفت:‌ ”‌مرزها را آزاد کردند، قلم ها را آزاد کردند، گفتار را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال اینکه آنها یک مردمی هستند، اینها خرابکارند، دیگر با این اشخاص نمی شود با ملایمت رفتار کرد. اینها یک جمعیت خرابکارند، یک جمعیت فاسد هستند، اینها را ما نمی توانیم که بگذاریم که هر کاری که دلشان می خواهد بکنند. با اینها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار می کنیم.‌”  همان شب تهدیدهای خمینی از طریق همه رسانه های رژیم پخش گردید و روز 28 مرداد، لشکریان ارتجاع به سوی کردستان حرکت کردند. همزمان تبلیغات رذیلانه ای علیه مردم کردستان بر مبنای هیستری ضد کمونیستی،‌ ضد زن و ضد آزادی به راه افتاد: “بشتابید که کمونیست ها در مسجد جامع سنندج زنان مسلمان را به گروگان گرفته و فسق و فجور راه انداخته اند.” همان لحظه پخش این خبر استاندار طرفدار رژیم در سنندج آن را به شدت تکذیب کرد و بی اساس دانست، اما خمینی و دستگاههای تبلیغاتی اش که نمی خواستند فرصت را برای تحریک احساسات خشک مغزترین و شارلاتان ترین هواداران خود از دست بدهند از پخش این تکذیب خودداری کردند.

اما حمله به کردستان در 28 مرداد سال 1358 یک رویداد ابتدا به ساکن نبود. در واقع بخشی از پروسه سرکوب انقلاب ایران بود. این سیاست نه از 28 مرداد، بلکه از همان فردای به قدرت رسیدن جریان اسلامی، در دستور کارشان قرار گرفت. اواخر اسفند 1357 و اوایل فروردین 1358، در شهرهای مهاباد و سنندج، به دستور فرماندهان پادگانها ی تحت امر رژیم جدید بر روی مردم آتش گشوده شد، در مهاباد 20 نفر با تیراندازی مستقیم و در سنندج نزدیک به 200 نفر در نتیجه توپ باران ارتش که به حکومت اسلامی اعلام وفاداری کرده بود،جان باختند. بعلاوه در همین مرحله رژیم تازه به قدرت رسیده توانسته بود بخشی از ارتجاع محلی را نیز با خود همراه کند. مسلح کردن فئودال ها و عشایر و سازمان دادن آنها در یک تشکیلات ارتجاعی بنام “شورای عشایر کردستان”، تقویت جریان اسلامی تحت رهبری احمدی مفتی زاده در سنندج، از جمله این اقدامات بود.

روز 31 فروردین سال 1358 جنگ بین مردم ترک و کرد را در شهر نقده به راه انداختند و پاسداران تحت فرمان ملا حسنی مرتجع ، امام جمعه ارومیه را برای کشتار و غارت اموال مردم گسیل داشتند. پاسداران جمهوری اسلامی روز 23 تیر ماه در شهر مریوان بروی مردم آتش گشودند که طی آن 24 تن جان خود را از دست دادند و 40 نفر نیز زخمی گردیدند. در شهر سنندج نیز در نتیجه تیراندازی پاسداران مستقر در شهر چند تن جان باختند.

عکس العمل کومه له و مردم کردستان در مقابل این اقدامات قاطع، انقلابی بود. همه راه های توده گیر و متمدنانه و مسالمت آمیز پیموده شدند. مذاکرات نمایندگان مردم کردستان با هیات اعزامی از جانب رژیم سرانجام تشکیل شورای شهر سنندج را به رژیم تحمیل نمود. طی مذاکراتی با نمایندگان اعزامی رژیم مطالبات مردم کردستان از دولت مرکزی طی قطعنامه های ۸ ماده ای مهاباد و سنندج که به تصویب نمایندگان مردم کردستان رسیده بود به دولت جدید داده شده بود. اعمال جریان اسلامی و مواضع خمینی نگرانی برحق مردم کردستان را به دنبال داشت و به همین دلیل رفراندوم 12 فروردین برای تاسیس حکومت اسلامی در ایران را بایکوت کردند. رویدادهائی چون اعتصاب یک ماهه در شهر سنندج برای اخراج پاسداران از شهر، کوچ تاریخی مردم مریوان با همین هدف، راهپیمائی طولانی از سنندج و دیگر شهرهای کردستان به سمت مریوان و بسیاری اقدامات مسالمت آمیز دیگر از این نوع در همین فاصله اتفاق افتادند. کومه له که تهاجم گسترده تر رژیم را محتوم می دانست، در تلاش بود که مردم کردستان را برای مقاومتی طولانی مدت و سرنوشت ساز تر آماده سازد.

از سوی دیگر جمهوری اسلامی که توانسته بود اعتراضات و مبارزات کارگری و توده ای را به خون بکشد، شوراها و تشکل ها را در سایر نقاط ایران منحل سازد، تسلیحات پراکنده در میان مردم را جمع آوری نماید، فضای اختناق را بر دانشگاه ها حاکم گرداند و کمیته ها و سپاه را سر و سامان دهد و ارتش را بازسازی نماید، بیش از آن نمی توانست شاهد رشد و گسترش فضایی انقلابی در کردستان باشد و می بایست هر طور که شده این سنگر دفاع از آزادی و انقلاب را از سر راه بردارد.

برای رژیمی که عزم خود را جزم کرده بود تا شور و شوق انقلابی مردم بپا خاسته ایران را فرو بنشاند و کار سرکوب انقلاب را که رژیم شاه آغاز کرده بود به انجام برساند، کردستان انقلابی و شور و نشاط سیاسی حاکم بر آن قابل تحمل نبود.

اما مردم کردستان نیز و بیش از همه کمونیست های متشکل در صفوف کومه له عزم خود را جزم کرده بودند تا از آزادی و از دستاوردهای مبارزه ای که با دستان توانای خود به ثمر رسانده بودند دفاع کنند. مردم کردستان می خواستند آزادی را که به دست آورده بودند پاس بدارند اما آنچه خمینی می خواست فرونشاندن شور انقلابی مردم و سرکوب انقلاب بود.
ادامه دارد