روز جمعه دهم آبان، اول نوامبر صدها هزار نفر در پایتخت الجزایر در اعتراض به دولت به خیابان آمدند. اکنون نه ماه از اولین اعتراضات مردم علیه دولت میگذرد. آنان هر جمعه به خیابان آمده ونظم حاکم را به چالش میطلبند. این جمعه اما ویژگی خود را داشت . درست شصت وپنج سال پیش در روز جمعه اول نوامبر جنگ آزادیبخش مردم الجزایر علیه استعمارگران فرانسوی آغاز گشت . به همین جهت از هفته های پیش مردم خود را برای این جمعه آماده میکردند و این وسیعترین راه پیمائی در طول نه ماه گذشته بود. در میان باندرولهائی که معترضین به ابتکار خود ویا به ابتکار سازماندهندگان اعتراضات با خود حمل میکردند ، باندرولی بیش از همه قابل توجه بود. بر روی آن نوشته شده بود ” تاریخ تکرار میشود “. شصت وپنج سال پیش در چنین روزی جنگ علیه امپریالیسم فرانسه آغاز شد. اما امروز مردم بر علیه حاکمان بومی شوریده اند. تاریخ آنزمان تاریخ بیحقوقی مردم بومی بود. الجزایر برخلاف تمام کولونی های دیگر فرانسه در آفزیقا به مثابه بخشی از کشور مادر به حساب میامد. برای اربابان فرانسوی ساکن الجزایر ، آنجا بخشی از خاک فرانسه بود. بعد از پایان جنگ جهانی دوم این مردمان بومی که در هیأت سربازان فرانسوی برای منافع امپریالیسم فرانسه جنگیده بودند ، اکنون در بازگشت به الجزایر خواهان آزادی کشورشان بودند. آنان که علیه اشغالگران فاشیسم هیتلری جنگیده و صدها هزار نفرشان کشته شده بودند، اکنون به حق خواهان پایان اشغالگری فرانسه بودند. اما تظاهرات مسالمت آمیز مردم بومی علیه حاکمین فرانسوی در شهرهای مختلف با سرکوب خونین اشغالگران روبرو شده وبیش از چهل هزار نفر از مردم در شهرهای مختلف جان باختند. نه سال بعد اما در شرایطی که بخشی از جنبش اعتراضی به سمت مصالحه با خواست انجام پاره ای رفرم به جانب حاکمین فرانسوی رفتند ، بخش رادیکال جنبش اعتراضی در روز جمعه اول نوامبر 1954 با حمله به بعضی از سربازخانه ها و وادارات دولتی فرانسه آغاز جنگ رهائیبخش خود را اعلام کردند. جنگی که نه سال به طول کشیده و بالاخره به حاکمیت فرانسه که از سال 1830 آغاز شده بود ، پایان داد. واین تاریخ آن دوره بود.
” تکرار تاریخ ” در این دوره میتواند پیام های متفاوتی داشته باشد. آیا باید به پای مصالحه با حاکمین رفت ؟ تحت فشار جنبش اعتراضی ” بوتفلیقه ” رئیس جمهور در ماه آوریل مجبور به کناره گیری شد. ارتشی که همراه او بیست سال پیش به قدرت رسیده بود، مجبور شده بود از او فاصله بگیرد. دولت اعلام کرده است که میخواهد انتخابات ریاست جمهوری را در بیست ویکم دسامبر بر گزار کند. رئیس ستاد مشترک ارتش نیز چند روز پیش اعلام نمود که انتخابات سر موعد انجام خواهد گرفت . مردم معترض اما در تظاهرات روز جمعه میگفتند ” انتخابات تحت کنترل باندهای تبهکار را نمیخواهیم ” و اگر مردم معترض این انتخابات را نمیخواهند پس منظورشان از ” تکرار تاریخ ” چیست ؟ تاریخی جدید با چهره هائی جدید از طبقه حاکمه و بازسازی و تحکیم همان نظم جاری و یا تاریخی جدید با نظمی جدید . واین همان پرسشی است که اکنون در عراق ولبنان هم در مقابل مردم قرار گرفته است.
در همه این شورش ها واعتراضات از اکوادور تا شیلی ، از جلیقه زردها تا جنبش جمعه ها برای آینده و از عراق تا لبنان ، حاکمان که از گسترش دامنه اعتراضات به وحشت افتاده اند ، کوشش میکنند با وعده ووعید مردم معترض را به خانه هایشان بفرستند.در اکوادور وشیلی رؤسای جمهور به اصطلاح صدای مردم را میشنوند و پاسخشان تغییر مهره هائی از کابینه است، در فرانسه مکرون برای ارام کردن جلیقه زردها ، افزایش قیمت بنزین را متوقف میسازد، در آلمان که جنبش ” جمعه ها برای آینده ” پرقدرت تر از همه کشورهای اروپائی است ، همان هائی که سالیان دراز در قامت مدافعین تمام عیار کمپانیهای اتوموبیل سازی و معادن تولید ذغال سنگ بودند، اکنون ظاهرا مدافعین دو آتشه حفظ محیط زیست شده اند. در هائیتی رئیس جمهور در مقابل اعتراضات همه روزه بیش از هفت هفته گرسنگان ، آنان را به گفتگو فرا میخواند و همزمان نیروهای سرکوبگرش را به جان معترضین میاندازد.
عراق و لبنان به گونه ای دیگر است. جنبش اعتراضی در این دوکشور با تأخیری هشت ساله بعد از اعتراضات توده ای در شمال آفریقا و خاورمیانه به میدان آمده است. در هردوی این کشورها هم نه تنها معترضین خواهان ” نان و کار ” هستند در عین حال آنان علیه آن نظمی میباشند که فرقه های مذهبی و قومی را حاکم بر سرنوشت آنان کرده است و مضافا اینکه این فرقه های قومی ومذهبی هر کدام بند نافشان به یکی از قدرت های جهانی ومنطقه ای بسته شده است. همین ها در لبنان یک جنگ یازده ساله را بین خود به پیش بردند که نتیجه اش بیش از یکصد هزار کشته و بیش از یک میلیون آواره بود. بعد از پایان این جنگ خونین قدرت دولتی بطور مساوی بین مسلمانان و مسیحیان تقسیم شد. و این البته بیان یک ساختار بحران زا حتی در همان ساختار سیاسی دولتهای بورژوائی بود. اکنون نه تنها ساختار سیاسی فاسد که بحران شدید اقتصادی مردم را به خیابان کشانده است. دولت لبنان از مقروضترین دولتهای جهان است بطوریکه بدهی دولت لبنان نسبت به تولید ناخالص ملی به صدو پنجاه در صد رسیده است. راه حل دولت حریری برای روبرو شدن با این بحران کاهش خدمات دولتی و افزایش مالیاتها بود. قدرت جنبش اعتراضی اما حریری را مجبور به استعفاء نمود مردم معترض اکنون خواستار تغییری بنیادین در نظم اقتصادی وساختار سیاسی حاکم اند.
در عراق مردم معتزض اکنون دو ماه است که در خیابان حضور دارند. اعلام حکومت نظامی ،کشته شدن بیش از دویست و پنجاه نفر از مردم و زخمی شدن هزاران نفر و حتی اعلام آماده بودن نخست وزیر برای استعفاء و در خواست بخشی از فرقه های شریک قدرت برای انجام انتخابات جدید نتوانسته اند این مردم را آرام سازند. مردم عراق نزدیک به شانزده سال است که دولت های مختلف فرقه های مذهبی و قومی فاسد را تجربه کرده اند و در حالیکه عراق بر ثروتی هنگفت از تولید نفت تکیه زده است ،ولی آنچه که از این همه ثروت نصیب مردم گردیده بیکاری گسترده، کمبود آب آشامیدنی، کاهش خدمات اجتماعی ، قطع برق وآب و وضعیت نابسامان معیشتی است.اما این تنها دولت فاسد عراق نیست که اماج مردم معترض است بلکه همزمان رژیم جمهوری اسلام و نقش آن در به قدرت رساندن احزاب و گروههای ارتجاعی مذهبی وتشکیل حشد شعبی است که به چالش کشیده میشود.
پاسخ به اعتراضات کنونی اما نمیتواند پاسخی رفرمیستی در چهارچوب ساختار سیاسی موجود باشد. پایان دادن به حاکمیت فرقه های مذهبی و قومی ودر هم کوبیدن ساختار سیاسی فاسد حاکم نیاز به به میدان آمدن یک جنبش رادیکال و پیشرو و یک رهبری آنقلابی و فائق آمدن بر پراکندگی موجود سازمانی دارد. نباید گذاشت عراق و لبنان به همان سرنوشتی دچار شوند که خیزش های اعتراض در شمال آفریقا و خاورمیانه در هشت سال پیش به آن دچار شدند.