رویداد سرنگونی هواپیمای اوکراینی توسط پدافند نیروی هوائی سپاه پاسداران و حواشی آن، هنوز در مرکز اخبار مربوط به ایران و جهان قرار دارد. برای چهارمین روز متوالی موجی از تظاهرات در دانشگاهها و در بیرون دانشگاهها بر علیه جمهوری اسلامی به عنوان مسبب این جنایت جریان دارد. این رویداد پای همه سران رژیم را به میان آورده است. آنچه که به مناسبت این فاجعه عیان شده است، بخشی از فساد نهادینه شده در این رژیم است. فسادی فراگیر که از بالا تا پائین همه در آن سهیم هستند. انکار واقعیت در نزد این رژیم هم پدیده تازهای نیست. وقتی سران رژیم سخن می گویند برای مردم مخاطبشان اصل بر این است که ریاکاری و تزویر می کنند، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. در واقع دروغگوئی بخشی از اعتقاد سران رژیم از خامنه ای گرفته تا روحانی و فرماندهان سپاه پاسداران و دیگران، است. آنها بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، به منظور تامین آنچه که خود “مصالح اسلام” می نامند، مجاز هستند که دروغ بگویند. دروغگوئی که در زبان آخوندی به آن ” تقیه” می گویند، یک عمل شرعی و گاهی از واجبات است. در رویداد سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراین، اگر تکنولوژی مدرن و فشار بین المللی اجازه می داد و اگر ترس از به خیابان آمدن مجدد مردم به خیابان در دلشان نمی نشست، با خیالی آسوده این دروغ را هم تا سر ادامه می دادند، چنانچه موارد بیشماری از این دست در کارنامه 40 ساله این رژیم وجود دارد. امروز شکاف بین اکثریت مردم ایران و رژیم اسلامی آنقدر گسترده و آنقدر عمیق است، که برای کشف حقیقت نیازی به سبک و سنگین کردن، ادعاهای سران رژیم در این یا آن مورد نیست. مردم به شنیدن این دروغ ها عادت کرده اند و از یک گوش می شنوند و از گوش دیگر به در می کنند. آنچه که در رابطه با این فاجعه اهمیت دارد، این واقعیت است که رژیم در برابر خشم مردم ایران و در برابر فشارهای بیرونی دست و پایش را گم کرده است. روایتهای جعلی به مردم می دهد و دروغ می گوید، زیرا از عکس العمل مردم می ترسد. تمام توجیهاتی که سران رژیم با ساختن روایتهای ضد و نقیض برای بیرون کشیدن گریبان خود از عواقب این فاجعه عنوان می کنند، به مثابه “عذر بد تر از گناه” ، آنها را بیشتر در باتلاقی فرو میبرد که خود بوجود آورده اند:
علی ربیعی، سخنگوی دولت، دوشنبه ۲۳ دی در نشست خبری خود می گوید: «ما متهم به دروغگویی شده ایم در حالیکه واقعاً هیچ یک از مقامات دولت از جمله شخص رئیسجمهوری از علت اصلی سقوط هواپیما که همان آتش پدافند خودی بوده، مطلع نبوده اند.” اگر ادعای ربیعی را بپذیریم در این صورت باید پرسید که این چگونه دولتی است که این چنین بی خبری خود را از آنچه که در کشور می گذرد به همه نشان می دهد و حتی راهی هم برای توجیه بی خبری خود پیدا نمی کند؟
فرمانده سپاه پاسداران می گوید: “زدن هواپیمای مسافری اوکراین با پدافند سپاه و در نتیجه خطایی انسانی، در شرایط جنگی اتفاق افتاده و غیر عمد بوده است.” وی اضافه می کند که به دنبال حمله موشکی به پایگاه آمریکائی در عراق، هر لحظه انتظار می کشیدیم موشکهای کروز آمریکا به سمت ما شلیک شوند. اگر این ادعاها را بپذیریم،در این صورت چرا به مردم در مورد این شرایط جنگی هشدار نداده اید؟ اگر به گفته شما شرایط جنگی بوده چرابه هواپیماهای مدنی اجازه پرواز دادید و چرا به موقع آسمان ایران را از پرواز هواپیماهای مسافربری که از فضای ایران عبور می کنند، پاک نکردید؟ در این چند روز از اینگونه روایت های بدون سرو ته از زبان سران رژیم بسیار شنیده شده است.
اما اینگونه پریشان گوئی ها بدون دلیل نیستند. فشارهای واقعی جمهوری اسلامی را در یک بحران اجتماعی و سیاسی فروبرده است، که از مدیریت آن ناتوان هستند. خیزش آبان ماه و فوران خشم مردم در روزهای اخیر، تهدیدات توخالی سپاه پاسداران بر علیه آمریکا، در حالیکه قاسم سلیمانی، یکی از مهره های کلیدی خود را هم از دست داده بود، پژواک صدای رسای مردم عراق بر علیه حضور و دخالتهای رژیم در این کشور، ورشکستگی اقتصادی و نبودن هیچ چشم انداز روشنی برای برون رفت از آن، همه اینها دست به دست هم داده اند و سران رژیم را به اظهارات شتاب زده و متناقض واداشته اند. کابوس سرنگونی انسجام درونی رژیم را به هم ریخته است. مردم بار دیگر پس از خیزش آبانماه به خیابانها آمده اند و با شعارهایشان کلیت رژیم را هدف گرفته اند. پیام حرکتهای چهار روز گذشته به سران جمهوری اسلامی این است که کشتار 1500 نفر و بازداشته بیش از هفت هزار نفر، مردم را مرعوب نکرده است. مردمی که در روزهای اخیر به خیابانها ریخته اند، با علم به آن درجه از وحشیگری رژیم که در خیزش آبانماه دیده اند، باز هم این چنین در برابر نیروهای تا دندان مسلح رژیم سینه سپر می کنند و فریاد مرگ بر دیکتاتور سر می دهند.