بعد از سه سال مذاکرات فشرده بالاخره در ساعت دوازده شب جمعه سی و یکم ژانویه، یازدهم بهمن بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شد. این خروج دستکم به معنای پایان یک دوره و آغاز یک دوره جدید در حیات اتحادیه اروپا است. خروج بریتانیا به مثابه یکی از اعضاء اولیه و بنیانگذار اتحادیه بدون تردید هر دوطرف را با چالشهای جدید روبرو خواهد ساخت. در دوره گذار یازده ماه آینده دو طرف باید بتوانند مناسبات آینده فی مابین را تنظیم کنند و این البته کار چندان آسانی نیست.
بریتانیا با شکاف عمیقی روبروست که تنها به موافقین ویا مخالفین خروج محدود نمیشود. اسکاتلند در تدارک رفراندوم جهت خروج از بریتانیاست و مناسبات جمهوری ایرلند وایرلند شمالی که یکی در اتحادیه میماند وآن دیگری همراه بریتانیا خارج میشود ، در پرده ای ار ابهام قرار دارد. کم نیستند کسانی که خطر شعله ور شدن جنگ داخلی بین این دو بخش را دیده و کابوس جنگهای چند ده ساله مجددا در ذهنیت ایرلندیها زنده میشود. و این البته یک خطر واقعی است. آنچه که مربوط به روابط بریتانیا واتحادیه اروپاست اینکه بوریس جانسون هیچگاه پنهان نکرده است که او ترجیح میدهد باز گشت به امپراطوری بریتانیا را در همسوئی با ترامپ تحقق بخشد . وترامپ هم پنهان نکرده است که آغوشش را برای بوریس جانسون باز کرده است. با وجود اینکه رئیس کمیسیون اروپا در همان روز جمعه در سخنرانیش اعلام کرد که اتحادیه اروپا در طول چهل وهفت سال گذشته به یک قطب قدرتمند اقتصادی جهان تبدیل شده ولی اتفاقا آمار منتشر شده در همان روز تصویر دیگری را ارائه میداد. این آمار نشان میدهد که اکثر کشورهای اروپائی با رکود اقتصادی روبرو هستند .درسه ماهه آخر سال گذشته میلادی که یکماه بیشتر از آن نمیگذرد ، رشد اقتصادی کشورهای عضو پول مشترک ” یورو ” برابر یک دهم در صد بوده است.این رقم در فرانسه دومین قدرت اقتصادی اروپا منهای یک دهم درصد و در ایتالیا منهای سه دهم در صد بوده است . این رکود اقتصادی شرایط مناسبی برای بوریس جانسون است که تا باسرعت بیشتری از یکطرف کاهش خدمات اجتماعی را به پیشبرده و از جانب دیگر تسهیلات لازم برای آزادی عمل سرمایه مالی بوجود آورد. درست با توجه به همین امر بانک مرکزی آلمان هشدار داد از آنجا که یک سوم نقل وانتقال سرمایه مالی در اروپا در بریتانیا انجام میگیرد بنابراین بازار مالی اتحادیه اروپا بطور جدی تحت تأثیر سیاستها وقوانین بریتانیای خارج شده از اتحادیه اروپا قرار خواهد گرفت. و بی جهت نبود که رؤسای سه گانه اتحادیه اروپا در همان روز جمعه در یک بیانه مشترک براهمیت روابط اتحادیه اروپا وبریتانیا بویژه در زمینه سیاست خارجی وامنیت تأکید کردند. با این وجود کم نیستند صاحبنظران اقتصادی در اروپا که بیان میدارند روز خروج بریتانیا میتواند روز آغاز یک بحران اقتصادی در اروپا باشد.
خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و پیوستنش به قطب ترامپ در جهانی که در چنگال رقابت های مابین قطب بندیهای آمریکا، چین، اروپا و روسیه گرفتار است اولین ره آوردش ورود بریتانیا در کنار آمریکا به جنگ های تجاری با اروپا وسایر بخشهای جهان خواهد بود . فارغ از تمام تبلیغات خوشباورانه و توهم زای بوریس جانسون همه داده ها این را نشان میدهند که انگلستان باتلاطمات اقتصادی روبرو خواهد گشت . تا همین جا هم گفته میشود که پروسه سه ساله گذشت هزینه ای معادل دویست میلیارد پوند برای اقتصاد انگلستان داشته است. اینکه جانسون از “بریتانیای بدون زنجیر” اروپا صحبت میکرد قبل از همه در خدمت آن بود که بخشهائی از پایه های حزب کارگر را که از موضع ضدیت با اروپای نئولیبرال که خواهان خروج از آن بودند را با خود همراه سازد وبا وجود اینکه کابینه او نئولیبرال تر از دولت مارگارت تاچر که سیاستهای نئولیبرالی از جمله با نام او رقم خورده است ، میباشد.او تا حدودی در این امر موفق بود.
همه نشانه ها بیانگر این امر هستند که اتفاقا یکی از اولین اقدامات او محدودیت حقوق به رسمیت شناخته شده کارگران و لغو حرکت آزاد آنان خواهد بود که کارگران در اتحادیه اروپا سالها برای این حقوق جنگیده بودند. او با تمام انرژی قوانین وحشی بازار و تسلط آن بر کارکنان وکارگران بخشهای دولتی را اجراء کرده و آنها را بر مبنای مدل آمریکائی باز سازی خواهد نمود. او کوشش خواهد کرد که اتحادیه های کارگری نظیر اتحادیه کارگران راه آهن ،کشتیرانی وحمل ونقل که هنوز تا حدودی روحیه رزمندگی خود را حفظ کرده اند از طریق تصویب قوانین محدوده کننده علیه اعتصاب به زنجیر بکشد.او تهاجم خود را با به اصطلاح ” قرارداد خارق العاده ” که وعده امضاء آنرا به همپیمانش ترامپ داده است ، به پیش خواهد برد. اینکه جانسون نعره میزند که با خروج از اتحادیه اروپا امکان دفاع از مرزهایمان را پیدا میکنیم، چیزی جز همان نسخه انگلیسی دیوار راسیستی ترامپ در مرز مکزیک نیست و برای اینکار جانسون وعده داده است که بیست هزار نیروی نظامی جدید را استخدام خواهد کرد. آنها وظیفه خواهند داشت سلطه سفید پوستان بریتانیائی را بر رنگین پوستان و مهاجرین که از کلونیهای سابق امپراطوری به بریتانیا آمده اند و بطور کلی در خدمت نهادینه کردن راسیسم قرار گیرند. احزاب و سازمانهای چپ وجناح چپ حزب کارگر که در مخالفت با اروپای نئولیبرال در کمپ “برکسیت” قرار گرفتند نتوانستند ابتکار عمل این خروج را در دست بگیرند. نتیجه اینکه هارترین جناح حزب محافظه کار بریتانیا را به میدان تاخت وتاز حادترین سیاستهای نئولیبرالی سوق خواهد داد.
مقاومت در مقابل همه این سیاستها تنها از طریق یک جبهه مشترک از مجموعه جنبشهای اعتراضی در بریتانیا امکانپذیر خواهد بود. برای این منظور نیاز به یک استراتژی است که خود را از چهارچوب تنگ انتخابات پارلمانی بیرون بکشد، فارغ از همه امیدها ویا توهماتی که به جناح چپ حزب کارگر ویا جرمی کوربین دارد.
باید با تمام قوا در مقابل تهاجمی که ره آورد ائتلاف ترامپ وجانسون خواهد بود به مقاومت برخاست. باید با تمام قوا جنبش اعتراضی شکل گرفته علیه انهدام محیط زیست را پشتیبانی کرد . باید با تمام قوا علیه خصوصی سازی بیمه های اجتماعی , علیه کاهش خدمات اجتماعی ، علیه خصوصی سازی آموزش ,علیه تهاجم به سالمندان ، بی خانمانها وبیکاران جنگید. از هم اکنون باید خود را برای مقابله با تهاجم به پناهجویان ومهاجرین آماده نمود از هم اکنون باید خود را برای مقابله با رکود اقتصادی پیشارو که نتیجه اش چیزی جز بیکارسازیهای گستره نخواهد بود آماده ساخت. اما نباید فراموش کرد که همه این مقاومتها ، همه این آماده سازیها نمیتوانند افق خود را بازگشت به اتحادیه اروپای نئولیبرال قرار دهند. این افق تنها میتواند افق اروپای متحد سوسیالیستی باشد.