حزب کمونیست ایران

ویروس کرونا، نمودی در بطن یک سیستم

بهروزناصری

20مارس 2020

مقدمه

روز شنبه 21 مارس 2020 مصادف با تیدیل سال نو شمسی از 1398 به 1399 است. امسال مردم ایران و کردستان در شرایط خیلی ویژه ای وارد سال جدید شمسی می شوند. ظهور ویروس کرونا کار و زندگی مردم در چند قاره را تحت تاثیر قرار داده است.  هر چند ویروس کرونا از کسی نمی پرسد که چکاره است و وابسته به کدام طبقه اجتماعی است، اما مناسبات ظالمانه موجود در این بخش هم بر علیه طبقه کارگر و زحمتکش عمل میکند. در بطن محدودیتهایی که ویروس کرئنا بوجود آورده است، این کارگران و زحمتکشان هستند که بیشترین صدمه را می بینند.

امیدوارم که سال نو شمسی، سال سلامتی و تندرستی کارگران و زحمتکشان و فعالین شریف جنبشهای کارگری و توده ای باشد.به امید اینکه سال نو شمسی سال تشدید مبارزات حق طلبانه کارگران و مردم علیه جمهوری اسلامی و سال موفقیت طبقه کارگر و زحمتکش علیه حکومت سرکوب و استبداد باشد

در این مقاله تمایل دارم تا پدیده ی ظهور ویروس کرونا را در بطن بن سرمایه داری مورد بحث مختصر قرار دهم. این بحث بیشتر از جنبه سیاسی و طبقاتی برخوردار است تا جنبه علمی و تحقیقاتی. علت این مسئله هم اینست که من واقعا وقت کافی در اختیار ندارم تا دست به یک کار علمی و تحقیقی بزنم. طبق معمول مجبورم بگویم که امیدوارم تا در اینده از وقت کافی برای مطالعه و تحقیق برخوردار شوم.

بهررو

طبق اطلاعاتی که در صفحه  موسسه سلامتی مردمی  (folkehelseinstituttet) در 8م فوریه 2020 منتشر کرده است  که ویروس کرونا جزو خانواده بزرگ ویروسها هستند که از ویروس سرماخوردگی تا ویروس سارس را شامل می شود. نوشته شده است که این مدل جدید ویروس کرونا  که حالا از آن بعنوان پاندمی  کرونا یاد میکتتد  در اواخر 2019 ا از حیوانات و احتمالا خفاش  به انسان منتقل شده است.

از آنجاییکه من پزشک و ویروس شناس نیستم، نمیتوانم وارد توضیحات تخصصی در مورد این ویروس بشوم. زیرا توضیحات منهم تکرار همان توضیحات پزشکان و ویروس شناسان و محققان ازمایشگاهی  خواهد بود که به اشکال مختلف رسانه ای شده است.

آنچه مهم است اینست که بدلیل اینکه این نوع ویروس به نسبت جدید و تازه پا به عرصه وجود گذاشته است، هنوز شناخت از این ویروس و واکسیوناسیون علیه این ویروس هنوز در سطح آزمایشگاهی است. پزشکان می گویند که خطر مرگ و میر  این ویروس کرونا از ویروس آنفلوانزا بیشتر نیست،  و از طریق هوا هم  نشر نمی یابد، بلکه عمدتا از طریق تماس بدنی این ویروس بسرعت اشاعه داده میشود. به همین دلیل و برای جلوگیری از واگیری این ویروس پزشکان بیشتر بر رعایت اقدامات پیشگیرانه از جمله شستن دستها با صابون و ضد عفونی کردن آنها، پرهیز از حضور در میان جمع، در منزل ماندن و رعایت موارد بهداشتی و همچنین تقویت سیستم دفاعی بدن از طریق مصرف ویتامینهای  A, B6, C, D  و Sink  تاکید و توصیه میکنند.

در این زمینه من هم بر توصیه های پزشکان و متخصصان  و اقدامات پیشگیرانه ای که آنها مطرح کرده اند تاکید و رعایت آنرا لازم میدانم.

خارج از این بحث پزشکی و تخصصی، تمایل داشتم به جوانب مختلفی که  اشاعه این ویروس تازه متولد شده  به وجود آورده کمی به  وضعیتهای  اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و سپس روانی که در پی اشاعه این ویروس بوجود آمده و می اید، مختصرا بپردازم. به عبارت دیگر، عواقبی که در پی انتشار این ویروس بوجود خواهد آمد را کنکاش و بررسی کنم

برخوردهای مختلف به ویروس کرونا

اولین بار که این ویروس در 31 دسامبر 2019 در شهر ووهان چین پیدا شد و دولت چین آنرا اعلام و آن شهر را قرنطینه کرد، کمتر کسی شاید فکر میکرد که این ویروس واگیر که معمولا از آن بعنوان اپیدمی یاد میکنند به ویروس پاندمی یعنی جهانی تبدیل شود. ویروسی بر کار و زندگی انسانها در کشورهای مختلف تاثیر گذاشته است. ویروسی که هر چند به اندازه ویروس انفلوونزا کشنده نیست، اما بیش از آن باعث هراس و دلهره اجتماعی در کشورهای مختلف شده است.

برخوردهای تاکنونی که به پدیده ی ویروس کرونا شده است را به میتوان در سطح کلی به دو نوع برخورد تقسیم کرد: یکی سیاست و برخورد های عملی دولتها به آن، و دوم برخورد اجتماعی مردم به این ویروس.

برخورد دولتها:

زمانی که این ویروس در چین شایع شد، دولت چین علیرغم تلاش برای کنترل کردن این ویروس و حتی فرنطینه ی شهر ووهان، اقدامات لازمه در رابطه با دنیای پیرامونی خود در دستور نگذاشت و دنیای پیرامونی مسئله را به شکل امروز جدی نگرفته بودند. بخشی از جدی نگرفتن این ویروس در ابتدا درست به دلیل تازه بودن و عدم شناخت کافی از آن، شاید طبیعی جلوه می نمود، اما دولتها که موسسات مختلف ازمایشگاهی، تحقیقی و امکانات پزشکی در اختیار دارند، منطقا میبایست سیاستهای مسئولانه ای را درقبال شهروندان کشورشان در پیش می گرفتند. این انتظاری طبیعی  شهروندان یک کشور از دولت آن کشور است.

جمهوری اسلامی در ابتدا مسئله را انکار کرد. زمانیکه بحث انتخابات مجلس شورای اسلامی آنها در میان بود، بحث ویروس کرونا پخش شده بود. آنها موضوع را کتمان کردند و هر خبرنگاری یا نویسنده ای که در این زمینه خبررسانی میکرد را دستگیر میکردند. رسانه ها اعلام کردند که این ویروس از شهر قم به سایر شهرهای ایران سرایت کرده است. قم را قرنطینه نکرد و اجازه دادند که ملاهای ساکن قم را به شهرهای مختلف ایران از جمله شهرهای کردستان منتقل نمایند. ویروس صادر شده از شهر قم به شهرهای ایران و سایر کشورهای منطقه اتفاق تلخ و ناگواری بود که کار و زندگی مردم کارگر و زحمتکش را از آن که بود بمراتب وخیم تر نمود. قبل از شایعه ویروس کرونا کار و زندگی کارگران بیش از حد انسانی مشقتبار و سخت بود. حال که این ویروس پیدا شده، اینرا می طلبد که مردم به سر کارهایشان نرفته و در منزل هایشان بمانند تا نسبت به واگیری سریع این ویروس کرونا، اقدام پیشگیرانه خود را انجام داده باشند.

جمهوری اسلامی وجود این ویروس در ایران را انکار کرد و بعد از اینکه این رژیم ناچار شد نسبت به وجود و ورود این ویروس به ایران اقرار کند، آنوقت به سرکوبگرانه ترین شیوه متوسل شده و برخلاف همه کشورهای دنیا، آنها آمدند و مبارزه با ویروس کرونا را به  سپاه پاسداران و بسیح و ارتش محول کرده و از این فرجه هم استفاده کردند تا جامعه را امنیتی کنند و به جای مبارزه با ویروس کرونا، از فرصتهای مختلف برای ایجاد فضای رعب و وحشت استفاده میکنند.

جمهوری اسلامی ایران یکی از نامسئول ترین حکومتهای جهان نسبت به شهروندان ایران است. آنها امکانات پزشکی و غیره را برای مقامات حکومتی نگه داشته و از آن استفاده میکنند ولی میلیونها کارگر و زحمتکش را به امان خدا رها کرده اند.

از طرف دیگر دولتهای بورژوایی دیگر هم هستند مثل دولت کانادا و نروژ ودر مدت زمانی که مدارس و مهد کودک و بعضی جاها که برای مدتی تعطیل و بسته شده اند، آسانسازی کرده و به شهروندان و و مستخدمین آن موسسات و غیره سوبسید می پردازند تا بتوانند این اوضاع را تا جای ممکن بدون سترس و ناراحتی روانی پست سر بگدارند.

طبق خبر روزنامه آفتن پوستن (13 مارس 2020) در نروژ رسما اماکن زیر رسما در مرحله اول تا دو هفته یعنی اواخر ماه مارس بسته شده اند:

  • مدارس و مهد کودک ها
  • ممنوعیت اجرای برنامه های فرهنگی
  • سفر به خارج کشور منجر به قرنطینه می شود
  • مراکز ورزشی بسته شده اند
  • همه برنامه های ورزشی لغو شده اند
  • دعا و نیایش (در کلیساها و مساجد ) لغو شده اند.
  • دیسکوها و بارها بسته شده اند

بعد از تاریخ 27 مارس 2020 دوباره شرایط مورد بررسی و سنجش قرار میگیرد و آنوقت تصمیمی دوباره مبی بر ادامه یا عدم ادامه تعطیلی اماکن گرفت می شود.

برخورد مردم به ویروس کرونا

مردم  ایران عمدتا برخورد منطقی به ویروس کرونا کرده اند.  آنان علیرغم اینکه متحمل فشارهای ناشی از بیکاری، گرانی و تورم لز قبل بوده اند، اما طبق دستورلعملهایی که از سوی مراکز پزشکی و تندرستی صادر شده است عمل کرده اند. آنها اکثرا در منزل مانده اند و بهداشت لازمه را هم رعایت کرده اند.

اماهمزماننگرانیوترسودلهرهناشیازناروشنیوعدممعلوماتکافیدرموردایندهاینویروسوتاثیراتیکهاینویروسدرعرصههایکاری،اجتماعی،فرهنگیوسیاسیبهمراهدارد،امرقابل  درک و توضیح  است.

بسته به اینکه مردم در کجا زندگی میکنند، درجه دگرانی هم فرق میکند. طبیعی است که ترس و نگرانی مردم نروژ به درجات زیادی کمتر از ترس و نگرانی مردم ایران باشد. علتش بسادگی هم اینست که دولت نروژ در زمینه های اقتصادی تسهیلات لازمه فعلا منظور کرده است. برای نمونه مدارس برای دو هفته ای تعطیل شده اند ولی تدریس از راه دور و استفاده از برنامه های انترنتی و استفاده از کنفرانس ویدیویی، مسئله پیگیری تدریس شاگردان مدرسه را تا حدودی حل کرده اند و دولت نسبت به مکانهایی که بایست بسته شوند، سوبسید ارائه میدهد تا مانع ضررمندی آنان شوند. وقتی دولت حقوق ماهانه معلمین، پرستاران و کارگران شاغل را بطور معمول بپردازد، افراد میتوانند در پرداخت هزینه های ثابت و متحرک ماهانه با مشکل روبرو نشوند.

مردم کارگر و زحمتکش ایران حق دارند که  خواست و مطالبه اینکه دولت موظف است که همه هزینه های مردم ایران را بپردازند و از سوی دیگر مردم کار وز حمتکش در سطح اجتماعی وسیع به این اتفاق نظر و توافق برسند که هزینه های آب و برق را نمی پردازند.

بی مسئولیتی دولت و حکومت اسلامی ایران در این زمینه، پنهان کردن اطلاعات در زمان خود، امنیتی کردن شرایط و سپردن مبارزه با این ویروس به نهادهای مسلح رژیم ( که بر خلاف عرف همه کشورهای متمدن بورژوایی است) و دلایل دیگر در همین ردیف، دلایل کافی هستند تا این مردم علیه جمهوری اسلامی شورش کنند و بگویند آنها این رژیم فاسد و سرکوبگر با همه جناحها و دم و دستگاهش را نمیخواهند و این رژیم دروغگو و جنایتکار بایست سرنگون شود.

تابعها و تاثیرات اجتماعی، سیاسی  و فرهنگی  ویروس کرونا  بر زندگی و کار مردم و کارگران

وقتی یک پدیده بخوبی شناخته نشده باشد، راه با برای انواع گمانه زدنیها باز میکنند. یکی از راههای اشاعه خرافه پرستی تغذیه از عدم شناخت کافی از یک پدیده است. ویورس کرونا نمونه ای حی و حاضر این ادعاست. مردم زحمتکش ایران با حکومت نکبت و قلدر و فاسد و جنایتکاری سروکار دارند که سرتاپایش پوشیده از دروغ و فریب و سرکوب است. تعدادی از ریاکاران مذهبی در ابتدا خواستند مردم را به درگاه امامانشان فرستاده  و  با دعا از ویروس کرونا در امان باشند. اما آنها این تبلیغات را برای مردم میخواستند، خودشان در تمام دستورات پزشکان را رعایت میکردند. مردم ایران با حکومتی سروکار دارند که آنان را به کام مرگ می فرستد، مرگی که خود بایست هزینه کفن و دفن آنرا هم بپردازند

اینکه ویروس کرونا چگونه ظهور کرده است، نظریات مختلفی تا کنون مطرح شده است. یک نظر همین است که در ابتدای این مقاله به آن اشاره شد، اینکه این ویروس از حیوانات به اانسان منتقل شده است. یک نظر دیگر اینست که این ویروس دست ساز چین است و این ویروس در تقابلات بین قدرتهای دیگر بکار برده میشود. میگویند وقتی این ویروس در چین شایع شد و نگرانی ناشی از آن بالاگرفت، نرخ سهام پایین آمده  و شرکتهای چند ملیتی که در چین سرمایه گذاری کرده و شعبه داشته اند، از نگرانی شروع به فروش سهام شان میکنند و دولت چین آنها را میخرد، بعدا که این شرکتهای چند ملیتی پشیمان می شوند، دیگر دیر شده بود و دولت چین سود سرشاری از این طریق بدست می اورد. در عرصه تئوریک، این نظریه را در رده «تئوری توطئه»

( Konspirasjonsteori ) جاسازی کرده اند به این معنی قدرتهای بزرگ برای جامه عمل پوشاندن به مقاصد سیاسی و اقتصادی شان، سناریوها و برنامه هایی درست میکنند تا بتواند از ابتدا تا انتها یعنی مثلا از دوره بحران سازی تا ارائه راه حل برای غلبه بر بحران درست شده، بتوانند اوضاع را کنترل کنند و به این شیوه به اهداف خود برسند.  بعضی شواهد و حتی تحلیلها ها این خوانش را بدست میدهد که تئوری توطئه از سوی قطبهای بزرگ سرمایه میتواند مورد توجه قرار گیرد بدون اینکه این تفسیر به تمامی پذیرفته شود.

آگاهم بر اینکه بحثی که من  در باره  بحران و بن بست سرمایه داری مطرح میکنم میتواند به نفع نظریه تئوری توطئه معنی و تفسیر شود هر چند که خود این منظور را نداشته باشم

به این بحث که بیشتر زاویه تئوریک دارد بعدا برمیگردم. اما فعلا تغییرات اجتماعی و فرهنگی که این ویروس بدنبال خود می آورد، مورد اشاره قرار دهم.

پاندمی ویروس کرونا، میتواند از زاوایای مختلف اجتماعی، فرهنکی و سیاسی  همزمان از خصوصیات مثبت و منفی برخوردار باشد. یعنی خصوصیات دوگانه ی همزمان.

خصوصیت  همزمان مثبت و منفی ویروس کرونا از لحاظ سیاسی

اینکه باید از ویروس کرونا پرهیز کرد، آنرا شناخت و کاری کرد که ریشه کن شود، کاملا درست است. این را سلامت بودن و شرایط سالم زیستن به ما میگوید.  ولی خالی شدن مساجد برای نماز خواندن یا پرهیز مردم از شرکت در مراسم مذهبی یکی از مثبتهای ویروس کروناست. اما همزمان که این جنبه ویروس مثبت است، جنبه منفی اش اینست که این نرفتن به مسجد و شرکت نکردن در مراسم مذهبی، تحمیل شده است و آگاهی انسان برای دوری جستن از خرافات مذهبی در این زمینه نفشی نداشته است.

اما این شرایط باز وضعیتی بوجود می آورد که میتواند روی تفکرات انسان کارگر و زحمتکش تاثیر مثبت بگذارد. مثلا رژیم اسلامی  دنیا  را با تبلیغات دروغین مذهبی خود پر کرده اند و همزمان نیروهای مسلح را هم به خدمت گرفته اند. اینجا انسان آگاه، کمونیست و آزادیخواه میتواند به این مردم معتقد و مذهبی مراجعه کرده و بپرسد که چرا تبلیغات آیت الله ها نتوانست جان شما را از ویروس کرونا نجات دهد؟ چرا خود آیت الله ها ناچار به تبعیت از دستورات پزشکان شده اند؟ و از این قبیل سوالات که آنها را وادارد تا از لحاظ فکری مقداری بیشتر بیندیشند و با تفکرات انتقادی و دخالت دادن پروسه ی زندگی واقعی ، علامت سوال بزرگی روی سیاستها و آگاهی کاذب مذهبی بگذارند و بتوانند با آن مرزبندی کنند. مذهبی که تمام زندگی این مردم زحمتکش را به تباهی کشانده بایست نه تنها از نقد علمی و تئوریک، بلکه از تجارب، مشاهدات و واقعیات سخت کار و زندگی بهره جست تا نگرش انتقادی نسبت به وضع موجود در آنان شکوفا گردد. توده های زحمتکش بایست به این حقیقت پی ببرند که پاره کردن زنجیر اسارت از بردگی، یکی اش کسب شناخت و تعیین تکلیف با مذهب و قدرت مذهبی است.

یکی از جنبه های منفی ویروس کرونا، ایزولاسیون و به حاشیه انداختن افراد و دوری جستن آنها از یکدیگر است. مثلا تجمعات، جلسات، مراسمها، تظاهراتها و اعتراضات خیابانی و دسته جمعیهمه در دوران ویروس کرونا ممنوع یا غیر مجاز شمرده می شوند.   اما در بطن این جنبه منفی و ایزولاسیون و اتمیزه شدن انسانها، یک چیز مثبت که میتواند بر علیه سرمایه داری بکار گرفته شود اینست که در استان ما قرار است که اتوبوسها رایگان شوند با این توجیه که راننده مسافران را از در عقب اتوبوس وارد میکند و برای پرهیز از تماس نزدیک، کسی به راننده اتوبوس نزدیک نشود، یا اینکه بعضی ها کرایه خانه نمی گیرند و از این نوع مثالها میتوان یافت. خوب، آدم می فهمد که این تغییرات تحت شرایط خاصی که ویروس کرونا بوجود آورده است، روی داده است و از یک زاویه اجباری در کار بوده است. اما با وجود هر اجبار و ضرورتی، این مسئله روشن تر می شود که پس میتوان «استفاده از وسائل حمل و نقل عمومی مثل اتوبوس و قطار و تراوموا» را رایگان کرد یا حداقل آنقدر ارزان باشند که برای همگان براحتی قابل دسترس باشند. این وضعیت در بطن خودش میتواند حاوی  استنتاجاتی عمومی علیه کل نظام سرمایه داری باشد.

جدا از اینکه این ویروس نشان میدهد که در پروسه حیات انسان امکان بوجود آمدن مقاطعی هست که مقابله با یک پدیده مضر ضد اجتماع را نمیتوان صرفا با تقابلات طبقات اجتماعی توضیح داد. اما طبقات اجتماعی بنا به درک، منافع و جایگاهشان در مورد مسائل این چنین کلی موضع میگیرند که رویکرد بعدی آنرا میتواند سیمای طبقات اجتماعی را از هم جدا کند. تعدادی میتوانند بر اساس موقعیت و شکل کارشان انعطاف لازمه در انجام کارهایشان را داشته باشند و تغییراتی در نحوه ارائه کار بوجود آورند، مثلا در نروژ که مدارس رسما برای دو هفته تعطیل شده است، شاگردان مدرسه از راه دور و انترنت، تکالیف درسی انجام میدهند و معلمین از راه دور تدریس میکنند. هیمن روش برای تعدادی دیگر نیز ممکن است، اما نه برای همه. کارگر ساختمانی و یک نقاش و یک کارگر سوپرماکت نمیتواند از طریق انترنت و آی پاد و از راه دور کارش را انجام دهد. اینجا هم ناهمگون بودن شرایط برای افراد مختلف صدق میکند: عده ای راحتتر میتوانند کارشان را به منزل خود منتقل کنند، عده ای دیگر اصلا از چنین امکانی برخوردار نیستند. …. به همین میتوان گفت که ویروس کرونا از کسی کارت شناسائی نمیخواهد و همه را به یک چشم نگاه میکند اما مناسبات و وضعیت کاری طیفهای گوناگون، در معرض قرار گرفتن واگیر شدن به این ویروس را برای همه به یکسان تقسیم نمیکند. این در معرض قرار گرفتن و تقسیم نامتناسب واگیری هم در ارتباط نزدیکی با وضعیت کار و شرایط متفاوت طبقات اجتماعی دارد.

جامعه سرمایه داری در بن بست

جامعه سرمایه داری از نقطه بحران به بن بست رسیده است. سرمایه داری در دوران مارکس، در مرحله ای می زیسته است که به آن دوران صدور کالا میگفتند. مبادله کالا بین کشورهای مختلف در ادامه و رشد و تکامل خود، وارد دوره یا عصر دیگر بنام دوره صدور سرمایه می شود. این دوره که لنین در کتاب امپریالیسم مفصلا در آن زمینه می نویسد و آنرا تشریح میکند، دوره اوابل قرن بیستم و قبل از جنگ جهانی اول را شامل میشود. اگر در دوره صدور کالا، سرمایه صنعتی سیادت داشت و انقلابات صنعتی در همان دوران اتفاق افتادند، دوره امپریالیسم را لنین با سیادت سرمایه مالی و نفش بانکها در سیادت بر تولید و تجارت توضیح می دهد.

در پایه ای ترین سطح مسئله بدین قرار است که اساس سرمایه داری بر پایه های مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و کار مزدی استوار است، هدف تولید در آن کسب سود و باز هم سود بیشتر است. به عبارت دیگر تولید در جامعه سرمایه داری بر اساس بازاریابی برای کسب سود استوار شده است. کسب سود هر چه بیشتر و سپس انباشت سرمایه، جوهر سرمایه داری را شکل میدهد. وقتی انباشت سرمایه سیر نزولی بیابد یا به بیان دیگر انباشت سرمایه متوقف گردد، سرمایه داری با بحران روبرو می شود. وقتی جامعه سرمایه داری با بحران روبرو شد، راه حلهای مختلف متعلق طبقاتی برای برون رفت جامعه ا سرمایه داری از بحران، بسته به توازن قوای طبقاتی سعی بر به کرسی نشاندن راه حل خود مینمایند. اگر در دوران بحران سرمایه داری، جامعه، با طبقه کارگر آگاه،  متشکل و متحد روبرو باشد، الترناتیوی که از شانس جایگزینی سرمایه داری برخوردار خواهد شد، میتواند آلترناتیوهای دمکراتیک و سوسیالیستی کارگران باشد. در صورتیکه طبقه کارگر و زحمتکش نامتشکل و غیر متحزب و پراکنده باشند، آلترناتیوهای دیگر بورژوایی از امکان استقرار یابی برخوردار خواهند بود. اینرا تاریخ بارها نشان داده است. که در دوره بحران، اگر طبقه کارگر متحد و متشکل و آگاه در عرصه مبارزه سیاسی برای کسب قدرت سیاسی حضور نداشته باشد، و احزاب چپ و کمونیست از نظر اجتماعی ضعیف و بی قدرت باشند و همزمان بیکاری و گرانی و تورم، کار و زندگی توده های کارگر را تحت تاثیر قرار دهد، آنوقت شانس آلترناتیوهای راست افراطی در قالب های فاشیستی و نژادپرستانه میتواند از شانس کسب قدرت سیاسی برخوردار شود. ما چنین شرایطی را که به عروج فاشیسم در اروپا انجامید را در بحران 1930 اروپا (آلمان و ایتالیا و سپانیا) شاهد بودیم.

یکی از بحثهای مارکس در باره سرمایه داری این بود که سرمایه داری مرزهای کشورها را پشت سر گذاشته و به همه نقاط جهان میرسد. این بحث چند صد سال است که به واقعیت تبدیل شده است. سرمایه همزمان که جهانی شده، تمایل و گرایش به انحصار بیشتری از خود به نمایش میگذارد. این بحث «انحصارات» یا به بیان دیگر دایره مالکیت سرمایه را  حتی از لحاظ جغرافیایی وسعت بخشیدن، بحث و مسئله ای است که ما بوضوح با آن مواجه هستیم. چند نکته را من اشاره کنم:

  • سرمایه در گردش خود و حرکت بسوی انحصارات، تلاش میکند تا دامنه جغرافیای و سرزمینهای تحت تملک خود را وسعت بخشد.
  • سرمایه از سوی سخنگویان خود نمایندگی می شود. ما در سطح بین الملل نه با یک سرمایه، بلکه با چند سرمایه مختلف مواجه هستیم. سخنگویان سرمایه در عرصه بین المللی را آمریکا، چین، اروپا و روسیه نمایندگی می کنند، که به قطبهای مختلف سرمایه شناخته شده اند. این جهار فطب در سطح جهانی هستند، اما در سطح منطقه ای هم ما با قدرتهای منطقه ای روبرو هستیم. ولی این قدرتهای منطقه ای، برای داشتن قدرت رقابت با رقیبان منطقه ای دیگر، هر کدام خود را به یکی از قطبهای جهانی پیوند داده اند.
  • یکی از مهمترین خصلتهای سرمایه، اشتهای سیری ناپذیر آنست. سرمایه هر چند بزرگتر و متمرکزتر شود، باز هم سیر نمی شود و گرایش به تصاحب مناطق و بازارهای بیشتری دارد. هر چهار قطب سرمایه در خصلتهای پایه ای، با هم اشتراک میل دارند. اما آنچه آنها را محتاطتر میکند، قدرت نظامی و اقتصادی آنان است. همین نکته است که  قطب سرمایه اروپایی را در کنار سرمایه آمریکایی  در مقابل سرمایه چینی قرار می دهد.  در یک حالت مقایسه ای، قدرت روسیه بیشتر در عرصه نظامی است تا اقتصادی. نمیتوان روسیه را از لحاظ نظامی نادیده گرفت، اما از قدرت رقابت بالا با چین و آمریکا هم برخوردار نیست.
  • کرهزمینباهمهبزرگیاش،امروزدرمقابلتکاملبشروحتیرشدصنعتوتکنولوژیوعصرپساصنعتی  (عصر رسانه های جمعی و انترنت)، به سیاره ای کوچک تیدیل شده است که تمرکز سرمایه ها در دنیای چند قطبی و تقابل و رقابت سرمایه های مختلف،  کل کره زمین را به مکانی که دیگر امکان وسعت بیشتری ندارد، تبدیل کرده است.  همه سرمایه ها میل به وسعت و تمرکز بیشتر دارند. همه ی آنها هم با محدودیت روبرو هستند.

بنا به موارد بالا، بنظر من نظام چند قطبی سرمایه در عرصه جهانی بیشتر از بحران، با بن بست روبرو شده است.

این بن بست مثل یک دیوار بزرگ در یک کوچه یا خیابان می ماند که عبور از آن را امکان ناپذیر می نماید. براینکه بتوان از آن خیابان گذشت، بایست یک بولدزر و راننده خوب آورد تا آن دیواری که در خیابان بن بست ایجاد کرده است را در هم بریزد و ویران کند تا عابرین بتوانند از آن خیابان یا جاده بتوانند عبور کرده و بگذرند و به نقطه ی دیگری برسند. درغیر اینصورت توقف همگان در این طرف بن بست اجتناب ناپذیر و اجباری است. دیواری که بن بست را بوجود آورده بخودی خود از بین نمی رود، باید آنرا با ابزار مناسب خراب کرد و پایین رخت.

در بحث در باره مارکسیسم، طبیعی است که خوانش های مختلفی وجود داشته باشد. یکی از خوانش های رایج و شناخته شده، یک تفسیر خطی از مارکسیسم بوده است. بر اساس این برداشت، تاریخ بشر چندین عصر متفوت را پیموده و یا می پیماید: 1- کمونهای اولیه، 2- برده داری، 3- فئودالیسم، 4- سرمایه داری و سپس 5- سوسیالیسم. تاریخ این اعصار را خواهد دید و آینده بطور اجتناب ناپذیری به سوسیالیسم منتهی می شود. به این نوع برداشت دترمنینیستی یا جبرگرای می گویند. در این خوانش نقش عمل یا پراتیک انسان کمرنگ می شود. این وضعیتی یا مثالی که در پاراگراف قبلی توصیف کردم و آنرا با جاده ی به بن رسیده تشبیه کردم، خوانش دترمینیستی از تاریخ انسان را تضعیف میکند و بر این نکته تاکید میکند که اگر عمل انسان آگاه و متحد در عرصه عمل نباشد، جامعه سیر درجازدن و عقب گرد خود را ادامه میدهد.

جامعه سرمایه داری از بحران گذشته و به بن بست رسیده است، ولی ما فاقد آن بولدزر و راننده خوب هستیم تا آن بن بست را خراب کرده و بریزد. آن بولدزر و راننده خوب آن، چیزی نیست بغیر از جنبش های کارگری و توده ای آگاه، متحد و متشکل در سطح میلیونی.

اگر کارگران و زحمتکشان در مقیاس میلیونی خود را متشکل نکنند و ابزار لازمه برای ویران کردن بن بست و درست کردن دوباره راه را نداشته باشند، دیوار بتنی به خودیخود نمی ریزد و به امان خدا منتظر رهایی از بن بست باشیم، هیچوقت به مقصد نخواهیم رسید یا به عبارت دیگر تا کارگران و زحمتکشان آگاهانه متشکل نشوند و ابزار خود برای تغییر که همان اتحاد و تشکل است را بوجود نیاورند، در این باتلاق گندیده سرمایه داری باقی خواهند ماند و هر روز بایست منتظر یک بدبختی دیگر در قالب دیگری باشند.

جامعه ایران غرق در بدبختی و فلاکت

جامعه کارگری ایران چهل سال است که غرق در بدبختی، فلاکت و زندگی اسارتبار بوده است. جمهوری اسلامی یکی از از فاسدترین، جنایتکارترین، دروغگوترین و فریبکارترین رژیمهای سرکوبگر در سطح تاریج و جهان است. جمهوری اسلامی برای تحکیم قدرت سیاسی خود بدون توهم دست به کشتار مخالفین و جنبشهای اجتماعی زده است.  در طول این سالها بدبختی نبود که بر سر این مردم زحمتکش نیاید. آنها فقط ویروس کرونا را کم داشتند که آنهم از سر رسید. نباید تردید داشت که جامعه جهانی میتواند همچنانکه قبلا بر ویروسهای دیگر هم خانواده کرونا غلبه کند، بر این ویروس هم غلبه خواهند کرد. اما مسئله اینست که از آنجاییکه مردم کارگر ایران در بطن یک رژیم ویروسی کشنده کار و زندگی میکنند بایست بعد از کرونا منتظر رسیدن انواع ویروسهای دیگر هم باشند.

مردم زحمتکش ایران بایست بدانند که تا جمهوری اسلامی حاکم کشورشان باشد، وضع کار و زیست انها از اینکه حالا هست بهتر نخواهد شد. مردم حق دارند که از یک زندگی و شرایط کار انسانی و دمکارتیک برخوردار باشند. این کار ممکن نخواهد بود تا آنها یعنی اکثریت وسیع کارگران و زحمتکشان به میدان عرصه مبارزه سیاسی ورود نکنند.

پاسخ وضعیت موجود در ایران، تشدید مبارزه  سیاسی علیه جمهوری اسلامی است.

طبیعی است که پاسخ یک کمونیست در قبال وضع موجود، سوسیالیسم و حکومت شوراهای کارگران و زحمتکشان به پهنای ایران است. سوسیالیسمی که از تشکلهای کارگری و توده ای در محل های کار و زیست کارگران برمیخیزد. متحقق شدن این نوع سوسیالیسم وابسته به خواست و مطالبه و حق خواهی خود کارگران و زحمتکشان است. چگونه کارگران شعار افزایش دستمزد به تناسب تورم  را در اعتراضات و اعتصاباتشان بالا میبرند، بایست به همین شکل هم خواست سیاسی اینکه اداره جامعه حق ماست و ما میتوانیم جامعه خودمان را اداره کنیم، به پرچم مبارزاتی و مبنایی برای اتحاد وسیع توده ای کارگری تبدیل شود.

کارگران و زحمتکشان ایران و کردستان بدون اتحاد و بدون تشکل سراسری نمیتوانند تاثیری در اوضاع داشته باشند. رهایی از این بن بستی که سرمایه داری حتی در ایران با آن روبرو شده است، مستلزم اتحاد و سازمانیابی کارگران و زحمتکشان در مقیاسی وسیع اجتماعی است. تغییر اوضاع می طلبد تا عرصه مبارزه سیاسی تقویت شود. هیچ قدرتی ماوراء مرزهای ایران نمی آیند تا بریا کارگران و زحمتکشان آزادی و رفاه  و جامعه ای سالم به ارمغان بیاورند. ایجاد چنین تغییراتی مثبتی تنها از کار و وطیفه و مسئولیت خود مردم کارگر و زحمتکش است.  به همان اندازه که مردم زحمتکش در مقیاس میلیونی به توهمات خود نسبه به جمهوری اسلامی و این زندگی فلاکتبار  ادامه بدهند، به همان اندازه هم بدبختیهای آنان ادامه خواهد داشت.

من مختصرا به گرایش سرمایه به تمرکز و انحصارگرایی اشاره کردم. بنظر من نقطه مقابل گرایش سرمایه به تمرکزگرایی، گرایش کمونیستی به عدم تمرکز و فضای باز و ازاد و دمکراتیک  دارد. یک استنتاج لازم و ضروری سیاسی  برای تضعیف سرمایه اینست برخلاف «تمرکزگرایی» و «انحصارطلبی» ما بایست برای شرایطی و جامعه ای  آزاد و دمکراتیک که در آن کارگران بتوانند از طریق تشکلهایشان در امورات اجتماعی دخالت و تاثیرگذاری کنند و همچنین وسیعترین آزادیهای سیاسی به اضافه اینکه جامعه مسئولیت نیازمندیهای مادی افراد جامعه را عهده دار شود، مبارزه کنیم. شرایطی که نوع و اندازه تولید را تشکلهای محیط زیست و کار و کارگران و زحمتکشان میتوانند تعیین کنند. …

جامعه در سطح وسیعی میتواند دست خوش تغییر و تحول شود

جامعه ایران و جامعه بین الملل از جهات مختلفی میتواند دستخوش تغییر و تحول گردند. پیدایش ویروس کرونا  چشم انداز خیلی از تحولات را محتمل کرده است. به همین دلیل بایست باز بود. بعضی مواقع شاید لازم باشد بدون اینکه از اهمیت تحلیل تئوریک کاسته شود، پراگماتیستی عمل کرد. زیرا که هیچ معضل اجتماعی پاسخ از قبل ندارد.  ما هم میتوانیم برای یافتن پاسخ صحیح و بسیج کننده و اجتماعی تلاش کنیم. تلاش کنیم تا در این دنیای درحال تغییر به سکت و محفلی غیر اجتماعی تبدیل نشویم.

به دلایل زیادی بایست برای مقابله با ویروس کرونا:

  • توضیه ها و دستورالعملهای مراکزی پزشکی معتبر را رعایت کنیم
  • هم رعایت کنیم و هم نترسیم. با رعایت مقررات لازمه در تقابل با کرونا، نبایست ترس و دلهره بخود راه دهیم. ترسو ودلهره نالازم  می تواند منشاء بیماریهای دیگری شود. لذا داشتن روحیه ای بالا، برای سلامتی لازم و ضروریست.
  • همه مردم حق دارند تا از دولت مطالبه کنند تا :
  • دولتبرایبیکارانبیمهبیکاریپرداختکند،
  • دولتهزینهآبوبرقمردمرابپردازد،
  • صاحب خانه ها کرایه از مستاجرین حود نگیرند.