طی روزهای اخیر در رسانه های اجتماعی بویژه اپوزسیون ناسیونالیست پرو غرب ایران، جار و جنجال زیادی حول ” قرارداد 25 ساله جمهوری اسلامی و چین” به راه افتاده است. ناسیونالیستهای ایرانی این توافق نامه را با قرارداد “ترکمانچای” که در دوره حکومت قاجار با امپراطوری روسیه منعقد شد و طی آن مناطق وسیعی از سرزمین تحت کنترل دولت قاجار به روسیه واگذار شد، مقایسه می کنند. از نقض ” حاکمیت ملی” ، ” غارت ثروتها” و ” خیانت”، سخن می گویند. راجع به جزئیات این قرارداد ، زمان نهائی شدن تصویب آن و راه کار اجرائی شدن آن هنوز اطلاعات قابل اتکائی منتشر نشده است. هر چه هست از منابع حکومتی، آگاهانه و با اهداف خاصی به بیرون درز کرده است.اما در همین حدی که از زبان کارگزاران رژیم گفته شده است، بر طبق این پیمان، قرار است:دولت چین مبلغ ۲۸۰ میلیارد دلار در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی و ۱۲۰ میلیارد دلار برای توسعه زیرساختهای تولید و حمل و نقل ایران، سرمایهگذاری کند. در مقابل دولت چین متعهد می شود که نفت ایران را خریداری و تا ۳۲ درصد تخفیف روی قیمت همه محصولات نفتی و پتروشیمی ایران دریافت کند. همچنین اجازه استفاده چین از منابع دریائی ایران در خلیج فارس و دریای عمان از جمله مفاد این پیمان است. از جمله نکاتی که غیر مستقیم به رسانه های گروهی درز کرده است، گفته می شود که حفاظت از تجهیزات فنی چین را نیروهای نظامی این کشور در خاک ایران به عهده خواهند گرفت، و گویا در مرحله اول ۵ هزار نفر نیروی چینی برای حفاظت از منافع چین وارد ایران می شوند. در رابطه با این قرارداد تکیه بر چند نکته زیر ضروری است:
اول، تا آنجا که به محتوای پیمان بین جمهوری اسلامی و چین مربوط است، واقعیت این است سیاست گذاران چینی به خوبی می دانند که جمهوری اسلامی تا چه اندازه مورد نفرت اکثریت مردم ایران است و خیزشهای مردمی سالهای اخیر در ایران را از نزدیک دنبال کرده اند. آنها می دانند که رژیم ورشکسته ای چون جمهوری اسلامی، از آنچنان ثبات سیاسی برخوردار نیست که سرمایه حسابگر چینی، بدون پروا ریسک صدها ملیارد دلار سرمایه گذاری در ایران را بپذیرد. از اینرو از امضاء یک “تفاهم نامه همکاری” تا اجرائی شدن یک طرح 400 میلیارد دلاری سرمایه گذاری چینی در ایران هنوز راه درازی در پیش است. جمهوری اسلامی با علنی کردن کلیات این قرارداد، تلاش می کند انزوای بین المللی خود را پرده پوشی کند تا شاید زمینه را برای گرفتن امتیازاتی از طرفهای اروپائی و آمریکائی مساعد سازد. تبلیغاتی هم که آگاهانه پیرامون این قرارداد، به خورد رسانه های اپوزسیون و بورژوائی و عناصر ناسیونالیست ایرانی داده می شود، در واقع دقیقا در خدمت اهداف تبلیغی و روانی مورد نظر جمهوری اسلامی قرار دارد.
دوم، دولت چین به خوبی از حساسیت موقعیت استراتژیک ایران برای دولت آمریکا و متحدین غربی آن آگاه است. در حالیکه حجم مبادلات بازرگانی چین با آمریکا چندین برابر مبادلات تجاری این کشور با ایران است، درحالیکه دولت چین حساب ابعاد جهانی تنظیم مناسبات خود با آمریکا را به دقت ارزیابی می کند، به سادگی وارد معامله ای نخواهد شد که به منافع دراز مدت چین در ارتباط با آمریکا لطمه بزند. اگر دولت چین می تواند با خیال راحت به منابع ثروت و نیروی کار ارزان در آفریقا دست اندازی کند، می داند که اجرای این سیاست در حوزه منافع استراتژیک آمریکا در ایران کار ساده ای نیست. اگر قرار باشد سهمی از تقسیم کار و منافع در ایران به چین برسد، حاصل یک توافق رسمی یا ضمنی خواهد بود. از اینرو جایگاه علنی کردن پیش نویس این قرارداد برای دولت چین نیز چیزی بیش از ابزاری در خدمت بده و بستان با آمریکا نیست. در دوره تحریم های دولت آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی تا هم اکنون هم نه دولت چین و نه حتی روسیه، هیچکدام به همین دلیل به یاری جمهوری اسلامی نیامدند.
سوم، مستقل از اهداف ساسی و دیپلماتیک دو طرف ایران و چین، تا آنجا که به محتوای چنین قرادادی مربوط است، جمهوری اسلامی به هیچ وجه در موقعیتی نیست که بتواند با قدرتهای بزرگ جهانی، نظیر چین، آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا از موضع برابر وارد معامله باصطلاح “برد برد” در هیچ قراردادی بشود. ازاینرو شکی نیست در اینکه جمهوری اسلامی در موقعیت یک دولت از لحاظ اقتصادی ورشکسته، از لحاظ بین المللی منزوی، دولتی که در نزد مردم ایران مشروعیتی ندارد و اقتدارش با خیزشهای گسترده اجتماعی زیر سوال رفته است، یعنی از موقعیت پائین دست و ضعیفی وارد چنین قراردادهائی می شود.
چهارم، از زاویه منافع طبقه کارگر و توده های محروم این جامعه، مردمی که بیش از چهل سال حاکمیت این رژیم ، ارمغانی جز فقر و عقب ماندگی اقتصادی، سلب ابتدائی ترین حقوق و آزادیهای انسانی، اعتیاد ، تن فروشی و آسیبهای اجتماعی دیگر برای آنان نداشته است، هر “قرار داد” ، یا “تفاهم نامه” ای که به هر شکلی از جانب هر دولتی، به بقای جمهوری اسلامی خدمت کند، مردود است. از این زاویه اینگونه قرادادها با چین باشد یا روسیه، با آمریکا، یا اتحادیه اروپا، در عین اینکه منافع استثمارگرانه این دولتها را تامین می کند، بر ضد منافع امروز و فردای مردم استثمار شده و محروم ایران است.
پنجم، اما جار و جنجال اپوزسیون ناسیونالیست ایران که این روزها برای نقض “حاکمیت ملی” و “غارت ثروتهای ایران”، سینه چاک می کنند، ربطی به منافع اکثریت مردم ایران ندارد. حقوق این مردم بسیار قبل از امضاء چنین قراردادهائی، بوسیله همین رژیم پایمال شده است، حاکمیت این مردم بر سرنوشت خویش همواره بوسیله همین رژیم نقض شده است. ثروتهای طبیعی این کشور مدتها است بوسیله همین رژیم به تاراج می رود. شیره جان طبقه کارگر ایران بوسیله همین رژیم و نظامی که از آن پاسداری می کند، مکیده می شود. از اینرو رهائی این جامعه از مصائبی که در آن گرفتار آمده است تنها با سرنگونی انقلابی همین رژیم میسر می گردد.