نگاهی به مبارزات کارگران در ایران نشان می دهد که زنان و مردانِ کارگر پیشآهنگِ مبارزاتِ ضد سرمایه و ضد حکومت جمهوری اسلامی هستند و به اتحاد با فعالین جنبش های دیگر اهمیت لازم را می دهند. پیشروان و فعالین این مبارزات ثابت کرده اند که به طور نسبی، پیچیدگیِ مبارزاتِ طبقاتیِ جاری را می شناسند و به ضرورتِ وحدتِ طبقه کارگر برای پیشبرد موفقانه آن مبارزات اِشراف دارند.
کارگران اعتصابی نفت، گاز و پتروشیمی ها در 29 خرداد، یک روز پس از رسمی شدن انتصاب ابراهیم رئیسی، عضو هیئت مرگ، به ریاست جمهوری، اعتصابات خود را با مطالباتی اعلام و آغاز کردند که اکثر قریب به اتفاق آنها مطالبات کل کارگران ایران است و لاجَرَم وحدتبخش می باشد. اعلام 12 میلیون تومان به عنوان سقف دستمزد و افزایش آن به نسبتِ گران شدن کالاهای مورد نیاز کارگران، مطالبه همه کارگران ایران است. پرداخت به موقع دستمزد ها نیز همینطور. مطالبه افزایش دستمزد در این مقطع زمانی، که فقر بی اَمان در سایه جمهوری اسلامی دامنِ دهها میلیون زن، مرد و کودک را گرفته بیشتر از هر زمان دیگر وحدت بخش می باشد. خواستِ داشتن امنیت شغلی، داشتن قرارداد دائم، ممنوعیت اخراج و حذف پیمانکاران هم از همین نوعند. زیرا صاحبان سرمایه از نوع خصوصی و سایر اَشکال آن پس از جنگ ایران و عراق با حملات شدید به امنیت شغلی کارگران، آنها را به لحاظ مالی و سیاسی ضعیف و به کمک پیمانکاران متفرقشان کردند. مسئله مهم و خواست همگانی دیگر، ایمنی محیط کار است. ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی قتلگاه کارگران و از جمله کارگران افغانستانی، است. به همین دلیل مطالبه ایمن کردن محیط کار نیز خواستی همگانی و بسیار مهم است که کارفرمایان لزومی به رعایت الزامات و اصول آن نمی بینند و هیچ اتوریته ای هم موجود نیست تا آنها را مجبور به این کار نماید. جلوگیری از امنیتی کردن محیط کار در دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. کارگران برای پیشبرد مبارزاتشان، گذشته از برخورداری از معیشتِ مناسب، بر داشتن آزادی، حفظ کرامت و ضدیت با استبداد انگشت گذاشته و میگذارند.
کارگران اعتصابی نفت، گاز و پتروشیمی در پیشبرد اعتصابات خود به تشکل مستقل از دولت و مجمع عمومی تکیه کردند؛ پیشبرد مبارزه با تکیه بر وحدت و با توجه به منافع دراز مدت، در افق حرکات آنان نمایان است. تشویق به انجام اقدامات برای ایجاد تشکل های سراسری و استفاده همه جانبه از شبکه های اجتماعی همیشه در دستور این کارگران بوده و هست. جلب و تقدیر از توان و همدردی اقشار کارگر و غیر کارگر در داخل و خارج هرگز فراموش نشده است.
کارگران اعتصابی برای جلب توجه مردم در جامعه در کنار خانواده های خود و سایر دلسوزان طبقه کارگر لازم میدانند از تجارب و اقدامات سایر کارگران استفاده کنند که نمونه آن درس گیری از رژه کارگران هفت تپه در شوش برای تحقق خواست های خود می باشد.
در مجموع باید گفت که کارگرانِ مبارز در نتیجه اقدامات سازمان یافته، متحدانه، هدفمند، رزمنده و آینده نگرانه، دشمن را به خوبی و تاریخاً در نظر گرفته و روز به روز نیروی سرکوب آنرا ضعیف تر کرده اند.
این واقعیتی است که کارگران در مدرسهِ اعتصاب درس های ارزشمند می آموزند. کارگران اعتصابی در رشته های گوناگون در ایران، دارند به اهمیت همه دستاوردهای تاکنونیشان بیشتر پی میبرند. به عبارت بهتر فعالین کارگری در دل مبارزه، به ضرورت بکارگیریِ خلاقانه همه دستاوردها و نیز استفاده از تجارب کنونی و تاریخیِ طبقه کارگرِ جهانی برای پیشبرد مبارزهِ آگاهانه و ثمربخش خود بیشتر پی میبرند. کارگران اعتصابی بر بستر مبارزه در می یابند که باید به عنوان بخشی از یک طبقه جهانی، که در دل یک سیستم جهانی کار و مبارزه میکنند، از محدودنگری و محلی گرایی دوری کنند. برای نمونه توجه عمیق به مبارزات بیست و چند روزه 60 میلیون مردم معترض در سال 2020 علیه نژاد پرستی و کشتن جرج فلوید توسط یک پلیس نژاد پرست در آمریکا و شهرهای بزرگ دنیا و کسب الهام و درس گرفتن از تجارب ارزشمند آن، از اولویت هاست. کارگران در دل مبارزه در می یابند که روند های تاریخی را باید شناخت که کشمکش در آن جریان دارد. دنیای سرمایه داری به حکم تناقضات درونی خود، قانونمندیهای تاریخی و مبارزات چند صدساله ای که علیه آن جریان داشته دچار یک بحران عمیق تاریخی بوده و در حال گذار است. کارگران اعتصابی و مبارز در نتیجه تجارب عینی خود و کسب آگاهی به خوبی دریافته اند که پروسهی تلاشیِ جمهوری اسلامی در بستر اوضاع کنونی داخلی و جهانی سرعت گرفته است. در نتیجهِ این شرایط، مبارزه طبقاتی بین بورژوازی و کارگران تعمیق شده است. آنها در یک جمعبندی و با توجه به این اصل که مبارزات کارگران فقط ضد رژیمی نیست، بلکه ضد سرمایه هم هست به این نتیجه رسیده اند که باید پیچیده بودن مبارزه را مستمراً یادآوری کرد.
در ایران و در چنین شرایطی فعالین کارگری متوجه هستند که هیچ دستاوردی در این کشور با وجود ماندن جمهوری اسلامی و نهایتاً کل دولت بورژوایی در قدرت امکانِ بقا و ارتقا نخواهد داشت. آنها به همین جهت توجه دقیق و فروتنانه به جنبش های دیگر اجتماعی، نظیر جنبش زنان، جوانان، فعالین حفاظت از محیط زیست و اقلیت های ملی و مذهبی را ضروری میدانند و پیش بُردن اتحادِ عمل های موردی و یا دراز مدت با آنها در شرایط معین را در نظر میگیرند. در کنار همه اینها ضرورت داشتن حزب سیاسی، کمیته ها و فونکُسیون های رهبریِ سوسیالیستی، داشتن بدیل و خنثی کردن ترفندهای دولت و کارفرمایان، تبلیغات رسانه های بورژوایی و دخالت های مستقیم و غیر مستقیم دول امپریالیستی، از اهمیت زیادی برای جنبش کارگری برخوردار است.
توجه اکید بر این واقعیت، ضرورتی تام دارد که پس از عبور از جمهوری اسلامی فقط مبارزات ضد استثماری کارگران و استقرار یک جامعه سوسیالیستی توسط آنها میتواند بشریت را از مصایب سیستم سرمایه داری و سرطان هایی نظیر جمهوری اسلامی و سایر تروریست های اسلامی برهاند.