به آغاز سال تحصیلی جدید در ایران نزدیک می شویم. امسال به دلیل اشاعه ویروس کرونا، روز معینی در همه مناطق و برای همه سطوح تحصیلی تعیین نشده است. بزودی بیش از ۱۵میلیون دانش آموز کودک و نوجوان و بیش از ۴ میلیون دانشجو به همراه یک و نیم میلیون معلم و دهها هزار استاد دانشگاه، سال تحصیلی جدید را آغاز خواهندکرد. اینها بخشی از بیش از ۲۰ میلیون کودک و نوجوانی هستند که توانستەاند به مدارس راه یابند. این جمعیت میلیونی با این هدف، به مراکز آموزشی میروند تا توشەای از علوم و فنون زمانه را بیاموزند و در آینده آنرا در جهت خدمت به خود و جامعەای که در آن زندگی میکنند به کار گیرند. اینها آن بخش از کودکان و نوجوانانند که امکان رفتن به آن ۱۲ هزار مدرسه خصوصی و پرداخت دهها میلیون تومان شهریه را نداشته و در مدارس دولتی ثبت نام می کنند. در مدارس دولتی به طور رسمی قرار نیست از دانش آموزان شهریه ای در خواست شود. اما والدین دانش آموزان را مجبور می کنند تحت عناوین «مشارکت ملی» و یا «کمک به مدرسه» دو تا ۳ میلیون تومان پرداخت کنند. این مبلغ در کنار باقی مخارج تحصیلی فرزندانشان برای خانواده های تهیدست سنگین است.
طی چهار دهه گذشته، تسلط بر عرصه آموزش و پرورش همواره یکی از چالشهای رژیم جمهوری اسلامی بوده است. رژیم برای تسلط بر این عرصه و جلوگیری از شکست دین در مقابل علم، مدارس را به مکتب آموزش مذهب، خرافات و مکتب محفوظات طوطی وار تبدیل کرده است. در این محیط ها بجای آنکه به کودکان و نسل جوان کمک شود تا خود و جهان پیرامون خود را آنچنانکه هست بشناسند، دانش آموزان را وادار میکنند که مغزشان از مقدار زیادی معلومات غیر لازم، زائد و تحریف شده انباشته گردد. در مدارس و آموزشگاههای ایران بجای آنکه آخرین دستاوردهای علمی و مجموعه معلومات بشری در امر آموزش مورد استفاده قرار گیرد و دانش آموزان از آخرین پیشرفتهای علوم و تحولات اجتماعی و فرهنگی اطلاع یابند، حجم سنگینی از خرافات مذهبی از طریق مواد درسی بخورد آنان داده می شود.
دانش آموزان از همان سالهای اول تحصیل و مدرسه باید فن نماز خواندن و روزه گرفتن را بیاموزند و با پند و اندرزها و اخلاقیات پیامبران و امامان آشنایی یابند. دختران باید یاد بگیرند که چگونه به جنس دوم بودن، بی حقوقی مطلق و موقعیت فرودستی که کتاب آسمانی برایشان ارزانی داشته است عادت بگیرند. باید بیاموزند که چگونه زیر چادر و مقنعه تار مویشان را بپوشانند. تیز هوشترین و بااستعدادترین دانش آموزان باید به حافظین قرآن تبدیل شوند.
کتابها و متون ادبی بدون توجه به خلاقیتهای فردی، ذوقی و هنری دانش آموزان به وسیله ایی برای ترویج خرافات تبدیل شده اند. محتویات کتاب ها به مسائل و نیازهای جوانان هیچ توجهی ندارد. دانش آموزان برای احراز نمره قبولی و راه یافتن به کلاسهای بالاتر، مطالب را طوطی وار حفظ میکنند، بدون اینکه جذابیتی برای آنها داشته باشد و بدون اینکه ذوق ادبی را در آنها برانگیزد. کتابهای تاریخ نه تنها دانش آموزان را با تاریخ واقعیت کامل جامعه آشنا نمیکنند بلکه باتحریف تاریخ و وارونه جلوه دادن وقایع تاریخی و پرداختن یکجانبه به شخصیتهای تاریخی، بدون توجه به زمینه های اجتماعی که در آن ابراز وجود کرده اند، دانش آموزان را به دور از هرگونه واقع نگری بار می آورند و هر گونه میل به مطالعه و تحقیق در زمینه مسائل، رویدادها و حوادث تاریخی را از بین می برند. آموزش زبانها خارجی در غیاب الگوها و روش های تدریس مناسب و در اثر نبود امکانات و تسهیلات لازم به امری شاق و طاقت فرسا تبدیل شده است.
روشن است در فضایی که بوی تعفن ارتجاع همه جا را فرا گرفته است، در فضایی آکنده از تعلیمات دینی و طرح مسائل بی ربط به زندگی واقعی و مشغله های ذهنی دانش آموزان، کلاس درس و مدرسه جذابیت خود را برای دانش آموزان از دست میدهد و به محیطی خسته کننده و ملال آور تبدیل می شود.
علاوه براین، روش های تدریس هم چندان تعریفی ندارند. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که جوانان برای پرورش قوای عقلانی خود به یک محیط کار جمعی برای پژوهش و کاوش در مسائل تجربی علمی و به بحث مشترک و گروهی نیازمند هستند. آنها باید ضمن پرورش علمی و فنی، آزادانه مفاهیم و تصورات ذهنی خود را بسازند و با دست های خود پاره ایی از مناسبات و مفروضات علمی را که در ذهنشان بوجود می آید مورد تجربه و آزمایش قرار دهند. اما در مدارس ایران به علت تراکم زیاد دانش آموزان در کلاس ها، نبود وقت کافی و نبود آزمایشگاه و کارگاه به اندازه کافی و یا امکانات مناسب در محیطهای آموزشی، معلم به محور همه آموزشها تبدیل شده است. چنین روش هایی فرصت و مجال پژوهش دسته جمعی و نبادل نظر و مشارکت در زمینه های مختلف را از دانش آموزان سلب میکند و دانش آموزان مجبورند استعداد خود را در حفظ کردن طوطی وار آنچه معلم به زبان می آورد نشان دهند.
اما با همه اینها تجربه ۴۲ سال گذشته به کارگزاران رژیم ثابت کرده است که کودکان و نوجوانان بخشی از آموزه های اصلی خود را نه از مدارس بلکه از محیط خانوادە و جامعەای میگیرند که در آن انسانیت، سکولاریسم و ضدیت با رژیم جمهوری اسلامی نیرومند است. به همین جهت پروژه های آموزشی رژیم یکی بعد از دیگری با شکست روبرو شده اند. به طوریکه امروز رویگردانی از مذهب در میان جوانان به یکی از مشخصات شرایط اجتماعی کنونی در ایران تبدیل شده است.