در نظم موجود جهانی میزان قدرت و ثروتی که داری ، رنگ پوست شما سفید است یا سیاه، چشمان آبی داری یا سیاه،اینکه در کجای جهان بدنیا آمده ای ، حتی چه مذهب و دینی داری ، تعیین کننده موقعیت و جایگاه فرد، خانواده و حتی مردم و کشوری است که در آن زندگی می کنید. در چنین سیستم و نظم سیاسی انسان برابر انسان نیست و نتیجتا مهاجرین و پناهندگان هم ارزش یکسانی ندارند . اگر این پناهنده از کشورهای استبدادی و جنگ زده ای در خاورمیانه ، آفریقا و یا امریکای لاتین است ، با پناهنده جنگ زده اوکراینی و اروپایی هم سطح و هم ارزش نیست.
پناهنده اوکراینی سفید پوست، چشم آبی، اروپایی، مسیحی بوده ،اگر مجال داشته سگ و گربه اش را هم در سبدی با خود از شهر و از منطقه جنگی خارج میکند و پناهنده کرد، عرب، ایرانی، ترک، افغانی نه چشمان آبی دارند، نه پوست سفید، احتمالا مسلمان یا بی دین هستند و ارزش برابر با پناهنده اروپایی ندارند که هیچ ، تمام تلاش را هم می کنند که به کشورهای غربی نرسند، در دریا غرق شوند، در سرما و برف یخ بزنند و بیشترین تعداد از آنها را هم ممکن دپورت کرد و برگرداند به کشوری که از آن فرار کرده اند، حتی اگر به شکنجه، زندان و یا اعدام هم در انتظارشان باشد.
بحرانهای سیاسی ، جنگ ، قحطی و آوارگی معمولا لفاظی های سیاسی و نقاب ها را کنار زده و سیستم های سیاسی ، سیاستمداران و حتی مردم عادی را عریان تر و روشن تر نشان می دهند . جنگ در اوکراین زیبایی و زشتی، خیر و شر، خوب و بد، انسانی و نا انسانی بودن سیستم و نظم سیاسی موجود را بیش از پیش به صفحه اول روزنامه ها و یا از طریق تلویزیون و با تصاویری روشن و گویا به اطاق نشیمن خانه های مردم کشاند.
همچنانکه دریای توفانی هر آنچه از اشغال ریخته شده در دریا و یا همه نهفته های عمق آب دریا را به ساحل می آورد، جنگ و بحرانهای سیاسی و یا طبیعی گوهر و جوهر نظم موجود را در مدت کوتاهی و به بهترین شیوه در پیش چشمان مردم جهان آشکار میکند.
اسلاوی ژیژک فیلسوف مشهور اهل اسلوونی در این رابطه نوشت :
« پس از تهاجمِ روسیه به اوکراین، دوباره از اینکه شهروند اسلوونی هستم احساس شرم کردم. دولت اسلوونی بلافاصله اعلام کرد که آمادهی پذیرش هزاران پناهجویِ اوکراینی است که از اشغال نظامیِ روسیه فرار کردهاند. بسیار خب، اما وقتی افغانستان به دست طالبان افتاد، همین دولت اعلام کرده بود که اسلوونی به هیچ وجه آمادهی پذیرفتنِ پناهجویان از آنجا نیست– توجیهی که داشتند این بود که مردمِ افغانستان میبایست بجای فرار، پایداری میکردند و با اسلحه علیه طالبان مبارزه میکردند. چند ماه پیش با همین استدلال، وقتی هزاران پناهجو از آسیا سعی داشتند تا از مرز بلاروس وارد لهستان شوند، دولتِ اسلوونی حتی با این ادعا که اروپا تحت تهاجم است به لهستان پیشنهاد کمک نظامی کرد.
ظاهراً که دو جور پناهجو وجود دارد: «ما» (اروپاییها)، که همان «پناهجوهای حقیقی»اند، و آنهایی که از جهانِ سوم آمدهاند و مستحقِ مهماننوازی ما نیستند. دولتِ اسلوونی در توییتی که در ۲۵ فوریه (یعنی یک روز پس از حملهی روسیه) منتشر کرد این تمایز را به وضوح بیان کرد: «پناهجویانِ اوکراین از پسزمینهی تاریخی، مذهبی و فرهنگی کاملاً متفاوتی نسبت به افغانستان میآیند.» وقتی این توییت جنجالآفرین شد به سرعت آن را پاک کردند، اما برای مدتی کوتاه غولِ زشتِ حقیقت ازچراغ جادو بیرون پریده بود.»
کم نبودند سیاستمداران ، روزنامه نگاران ، تحلیل گران ، دولت مردانی که در چند هفته گذشته از ضرورت اسکان ملیونها مهاجر اوکراینی با شور و حرارت دفاع می کردند ، در حالیکه همین افراد حاضر بودند به هر قیمتی شده چند ده و چندصدنفر و یا چند هزار پناهنده و مهاجر غیر اروپایی را از رسیدن به مکانهای امن در اروپای غربی باز بدارند.
نژادپرستی و راسیسم نهفته و آشکار سیاستمداران و بویژه در کشورهای اروپای شرقی ، رسانه های تبلیغاتی غربی آنچنان تفاوت فاحشی بین مهاجر سفید پوست ، چشم آبی ، مسیحی و اروپایی با مهاجر سیاه و یا غیر اروپایی گذاشته اند ، که بگونه ای آشکار با سیستم اپارتاید در آفریقای جنوبی سابق و یا در اسرائیل امروز قابل مقایسه است.
در جریان جنگ و در بحرانهای اجتماعی حقوق بشر، میثاق های بین المللی، برابری انسانها از هر رنگ و مذهبی محلی از اعراب ندارد و ما با تهی بودن و توخالی بودن تمامی ژست های سیاسی که نشان از نابرابری عمیق انسانی حتی در امر مهاجرت و پناهندگی روبرو هستیم .