وحدت یکی از ویژگی های برجسته انقلاب آزادیخواهانه، برابری طلبانه و عدالت خواهانه مردم ایران است. پایه های این وحدت تاریخی، راستگویانه و مردمی بر هدف مشترک سرنگونی جمهوری اسلامی و در کف خیابان شکل گرفته است. شعارهایی که در رویاروئی خونین با نیروهای رژیمِ تفرقه انداز به فریاد درآمده و موید این وحدت واقعی می باشند، بسیارند. در اینجا به چندتائی از آنها اشاره می شود.
از زاهدان تا تبریز، صبر ما گشته لبریز؛ سنندج، زاهدان، چشم و چراغ ایران ، آذربایجان بیدار است، حامی کردستان است. از کردستان تا تبریز، صبر ما شده لبریز. از کردستان تا تهران، خونین تمام ایران، از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان.
وحدت مردمی مذکور در خارج کشور نیز انعکاس مثبت داشته و خود را در اقدامات و اکسیون های ایرانیان آزادیخواه خارج کشور و همپیمانی های نیروهای پیشرو در کشورهای محل اقامت آنها با انقلاب خود را نشان داده است. بدون آن وحدت تظاهرات های شکوهمند تورنتو، برلین و دیگر آکسیونهای هفتگی در شهرهای بزرگ جهان، بیرون انداختن تحقیر آمیز جمهوری اسلامی از کمیسیون مقام زنِ سازمان ملل متحد و تصویبِ قطعنامه تروریست خواندن سپاه پاسداران توسط پارلمان اروپا ممکن نمیشد. این وحدت را باید حفظ و تقویت کرد، اما چگونه؟
این وحدت باید اصولی، راستگویانه و مبتنی بر خواست سرنگونی رژیم اسلامی در فضائی دموکراتیک باشد. یعنی همه نیروها، اعم از کارگر و کسبه، زنان و ملیت ها، جوانان و اقلیت های مذهبی بتوانند و حق داشته باشند در درون صفوف متحد از اهداف خود و نوع حکومت مورد نظرشان در فردای بعد از جمهوری اسلامی سخن بگویند. اگر کسی مثل پیرامونیان خمینی در انقلاب 57 خواهان وحدت کلمه شده و “بحث بعد از مرگ شاه” را دستاویز حمله به دیگران کنند باید از صف متحدین کنار گذاشته شوند. اگر کسی وحدت ارضی ایران به عنوان شرط وحدت را مطرح کند باید فوراً از صف متحدین بیرون گذاشته شوند. زیان های دهشتناک هر دوی آن شروط تاریخاً برای ما شناخته شده است.
وحدت ملی برای حکومت پهلوی یعنی حفظ نظام سلطنتی و حفظ وحدت ارضی. شاه سابق برای حفظ سلطنت و وحدت ارضی از کشتار دهها هزار نفره مردم کردستان و آذربایجان در دهه بیست شمسی حمایت کرده و از آن به عنوان دستاورد درخشان خودش یاد کرده و در کتاب های تاریخ گنجاند. او به عنوان یک دیکتاتور مطلق العنان و از طریق ساواک و ارتش، یک دیکتاتوری هار بر جامعه مسلط کرد. این دیکتاتوری، با زندانی کردن ها، شکنجه ها و اعدام های نیروهای سیاسی بسیاری در دهه های سی، چهل و پنجاه بدست آمد؛ با تیراندازی کردن به کارگران اعتصابی کوره پزخانه های تهران در سال 1338 و کارگران جهان چیت در سال 1350 شمسی و نظایر آنها متحقق شد.
اسلام گرایان پیرو خمینی با شعار “وحدت کلمه” و “بحث بعد از مرگ شاه” در ادامه سرکوبگری حکومت پهلوی از همان فردای به قدرت رسیدن، شکنجه گاه ها و سلاخ خانه های بزرگ ساختند و به کشتار انقلابیون پرداختند. آن جنایاتهای دهشتناک کاملاً شناخته شده هستند و نیازی به بیان دوباره آنها وجود ندارد.
بنابراین هدف حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه بر بستر رعایت آزادی بیان و تشکل و سایر آزادی ها از دیدگاه نیروهای انقلابی با وحدت ملی شاهی و وحدت کلمه اسلامی فرق اساسی دارد. انقلابیون وحدت را برای تقویت و گسترش انقلاب در جهت خدمت به سرنگونی رژیم اسلامی میخواهند. این وحدت که طبعاً انقلابیون را نیرومند و دشمن را ضعیف میکند زمینه را برای جلب نیروهای مردد هموار خواهد کرد. به میدان آمدن دوباره کارگران با مطالبات تعرضی و اقدامات خود رژیم در تشدید فقرِ تباه کننده کنونی که سیاست های اقتصادی کابینه و برنامه بودجه سال آینده اش گواه آن می باشد زمینه تقویت انقلاب را فراهم کرده است. وحدت مورد نظر باید این امر را تسهیل و تداوم آنرا ممکن تر سازد.