آش در حکومت اسلامی آنچنان شور شده که صدای آشپزهای رژیم را هم در آورده است. اینجا و آنجا تحقیقات، نظرسنجی، سخنرانی و مصاحبه های مقامات بالای حکومتی و دستگاههای نظامی و امنیتی پخش می شوند که حاوی هشدارهای جدی به ادامه بقای حکومت و نارضایتی اکثریت قریب به اتفاق مردم از حکومت اسلامی است .
در تازه ترین نظر سنجیِ “دانشگاه و پژوهشگاه عالی دفاع ملی” از هر صد نفر جمعیت ایران ۸۲ نفر از حکومت ناراضی بوده و ۷۵ نفر از این ۸۲ نفر آمادگی شرکت در اعتراضات و تظاهرات خیابانی علیه حکومت را دارند. این تحقیقات نشان میدهند که از جمعیت ۸۴ میلیونی فعلی ایران حدود ۶۹ میلیون نفر از حکومت ناراضی بوده و ۶۳ میلیون نفر آماده حضور در اعتراضات خیابانی علیه آن هستند.
حکومت اسلامی در تبلیغات خود از حمایت بخشهای بزرگ مردم از رژیم اسلامی صحبت می کنند، اما در بولتن های اطلاعاتی برای مقامات رژیم و حتی در رسانه ها و بطور علنی، اقرار به پایه اجتماعی کوچک و محدود در میان مردم و به مخالفت بیش از چهار نفر از هر پنج نفر جمعیت کشور می کنند .
این واقعیتها نشان می دهند که رابطه بین هیئت حاکمه و مردم به نقطه بدون بازگشتی رسیده است و تنها یک اقلیت محدودی از جمعیت ایران که شامل آخوندها، نیروهای نظامی و امنیتی، حاکمان و مسئولین بالای حکومتی، رانت خواران و افرادی که از قبال حکومت اسلامی منافع اقتصادی را تصاحب می کنند، مدافعین این رژیم هستند.
به همین دلیل است که امروزه شاهد هستیم که جنبش های اجتماعی نیرومندی نظیر جنبش کارگری، جنبش معلمان، بازنشستگان و غیره در ابعاد بسیار نیرومندتری از گذشته ظاهر شده اند. مطالبات طبقه کارگر و اقشار معترض به دلیل رفتار رژیم، سیاسی می شوند و کل رژیم را به چالش می کشند. فلاکت اقتصادی، فساد مالی و حکومتی، سطح نازل خدمات اجتماعی، بیکاری، تار بودن افق زندگی جوانان، فقر بیش از حد و مهاجرت بە خارج از کشور در همه جا مضمون بحران و خواسته های مردم معترض را تشکیل می دهند. توده شرکت کننده در این خیزشها را محروم ترین بخش این جامعه، بیکاران، کارگران، معلمان، پرستاران، حقوق بگیرانِ کم درآمد و مردم حاشیه شهرها تشکیل می دهند. شاید کمتر کشوری در جهان وجود دارد که این بخش بزرگ جمعیت، از حکومت ناراضی و خواهان تغییر نظام و سرنگونی رژیم باشن.
اما سوال این است که چرا با این حجم عظیم نارضایتی و اعتراض و بحرانهایی که این رژیم با آن دست به گریبان است، هنوز حکومت اسلامی در قدرت است ؟
عمده ترین دلایل آن به اختصار عبارتند از: اول، سرکوب شدید و بدون مرز، اگر چه مردم مرحله ترس و وحشت از رژیم را پشت سر گذاشته اند، اما هر اندازه روحیه ها هم بالا باشد، خنثی کردن قهر سازمان یافته دشمن جز با نیروی سازمان یافته توده ای امکان پذیر نیست و اعمال زور و سرکوب بدون پروا از جمله دلایل عمده بقای رژیم است. دوم، ظرفیتهای رژیم برای تطبیق دادن خود با شرایط. جمهوری اسلامی علیرغم اینکه وانمود می کند که به باورهای ایدئولوژیک و سیاستهای استراتژیک خود پایبند است، در عمل بسیاری از آنها را کنار گذاشته است و “عقب نشینی و سازشهای قهرمانانه” به بخشی از استراتژی بقای رژیم تبدیل شده است. سوم، تبلیغات آگاهانە رژیم از ترساندن مردم در صورت اقدام بە انقلاب، در تکرار فجایعی از نوع عراق، سوریە، افغانستان و یمن کە جمهوری اسلامی یکی از بانیان اصلی جنگ و ایجاد ناامنی و آشوب در این کشورها است. چهارم، پراکندگی اپوزیسیون و نبودن آلترناتیویی که مقبولیت اجتماعی کسب کرده باشد.
اما تجربه همه جهان نشان داده است که رشد جنبشهای اعتراضی و مبارزات اجتماعی، هم نیروهای رژیم را در زمینه سرکوب فلج خواهد کرد و هم آلترناتیو این رژیم نیز از دل مبارزات جاری سر بر می آورد. هیچ حکومتی در جهان در دراز مدت تنها با ابزار سرکوب نتوانسته است در قدرت باقی بماند و رژیم اسلامی هم دیر یا زود با خواست و مبارزه میلیونی توده های کارگر و زحمتکش و ستمدیده و محروم به زباله دان تاریخ سپرده خواهد شد.