انعقاد تفاهم نامه ۲۵ ساله ایران و چین و سیگنالهای آمریکا درخصوص برجام، ازمهم ترین اخبار هفتههای اخیر بودند؛ تفاهم نامه با چین با سیلی از پرسش و انتقادات بی پاسخ همراە بودە است. ناشفافیت، اتخاذ سیاست دور از انظار مردم و پشت درهای بسته، در جمهوری اسلامی امری جا افتاده است و عادی تلقی می شود. حال این سیاست بر کار و زندگی امروز و فردای مردم هم مستقیما تاثیر داشته باشد، تفاوتی نمی کند. اما این پنهانکاری ناشی از نگرانی و وحشتی است که رژیم از عکس العمل و اعتراض مردم دارد. گران کردن نرخ بنزین و آغاز اجرای شبانه آن در آبانماه 1398 تنها یکی از نمونه های آن است. در واقع آنچه از مردم پنهان نمی شود و شفاف و علنی است، سیاست سرکوب اعتراضات و پایمال کردن حقوق و آزادیهای اولیه مردم است.
امضاء تفاهم نامه با دولت چین و نشان دادن آمادگی برای احیای توافق نامه برجام با آمریکا، که رژیم در هر دو مورد در باره آنها پنهانکاری می کند، دو وجه یک سیاست واحد هستند. این سیاست چیزی نیست جز تلاش برای خروج از بحران به روش جمهوری اسلامی از طریق دیپلماسی پشت پرده. تفاهم نامه با چین صرفنظر از محتوای مخفی نگاه داشته شده آن، در عین حال پیغامی است به آمریکا در رفع کامل تحریم ها تعجیل به خرج دهد وگرنه غول زرد از راه می رسد. اما واقعیت این است که در دنیای سیاست دولتها این توازن قواست که تکلیف دیپلماسی را روشن می کند و نه بر عکس. وقتی جمهوری اسلامی در ضعیف ترین موقعیت خود با دو ابر قدرت چین و آمریکا وارد معامله می شود، روشن است که سخن گفتن از ساست (برد- برد)، فریبکارانه و مسخره است.
تا آنجا که به طرف جمهوری اسلامی این بده و بستانها مربوط است، این رژیم ناچار است برای خروج از بحران به هر دوطرف آمریکائی و چینی امتیازات دندان گیری بدهد. بنابر این جمهوری اسلامی در این بازی دیپلماتیک اگر هم نهایتا سر بگیرد، به هر دو طرف باخته است. نکته اصلی این است که هزینه این باخت را از منافع امروز و فردای کارگران و اکثریت مردم ایران پرداخت می کند.
اما در مورد جانب چینی ، واقعیت این است سیاست گذاران چینی به خوبی می دانند که جمهوری اسلامی تا چه اندازه مورد نفرت اکثریت مردم ایران است و خیزشهای مردمی سالهای اخیر در ایران را از نزدیک دنبال کرده اند. آنها می دانند که رژیم ورشکسته ای چون جمهوری اسلامی، از آنچنان ثبات سیاسی برخوردار نیست که سرمایه حسابگر چینی، بدون پروا ریسک صدها ملیارد دلار سرمایه گذاری در ایران را بپذیرد. از اینرو از امضاء یک “تفاهم نامه همکاری”، تا اجرائی شدن یک طرح ۴۰۰ میلیارد دلاری سرمایه گذاری چینی در ایران هنوز راه درازی در پیش است. بعلاوه ، دولت چین به خوبی از حساسیت موقعیت استراتژیک ایران برای دولت آمریکا و متحدین غربی آن آگاه است. در حالیکه حجم مبادلات بازرگانی چین با آمریکا چندین برابر مبادلات تجاری این کشور با ایران است، درحالیکه دولت چین حساب ابعاد جهانی تنظیم مناسبات خود با آمریکا را به دقت ارزیابی می کند، به سادگی وارد معامله ای نخواهد شد که به منافع دراز مدت چین در ارتباط با آمریکا لطمه بزند. اگر دولت چین می تواند با خیال راحت به منابع ثروت و نیروی کار ارزان در آفریقا دست اندازی کند، می داند که اجرای این سیاست در حوزه منافع استراتژیک آمریکا در خاورمیانه کار ساده ای نیست. از اینرو این تفاهم نامه 25 ساله برای دولت چین نیز چیزی بیش از ابزاری در خدمت بده و بستان با آمریکا قرار نمی گیرد. در دوره تحریم های دولت آمریکا بر علیه جمهوری اسلامی تا هم اکنون نه دولت چین و نه حتی روسیه، هیچکدام به همین دلیل به یاری جمهوری اسلامی نیامدند.
در مورد طرف آمریکائی هم قضیه بر همین اساس است. دولت جو بایدن از موقعیت دشوار جمهوری اسلامی آگاه است، در عین حال می داند که بحران اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی از طریق صرفا معامله با چین رفع نخواهد شد و میداند که رژیم اسلامی به کسب توافق با آمریکا و اتحادیه اروپا نیاز حیاتی دارد. بعلاوه نمی خواهد فرصت هائی را که دولت ترامپ برای دولت جدید بوجود آورده است، برای کسب امتیاز از جمهوری اسلامی از دست بدهد. بنابر این روشن است که در این مورد هم جمهوری اسلامی چاره ای جز سازش نخواهد داشت و دیپلماسی آمریکا تلاش می کند که این سازش را برای رژیم ایران قابل هضم کند. حتی اجازه بدهد آنرا به نام بی محتوای ” سازش قهرمانانه” به خورد مردم ایران بدهد.
اینکه این روزها اپوزسیون ناسیونالیست ایران به مناسبت امضاء تفاهم نامه چین و جمهوری اسلامی برای نقض “حاکمیت ملی” و “غارت ثروتهای ایران”، سینه چاک می کنند، ربطی به منافع اکثریت مردم ایران ندارد. حقوق این مردم بسیار قبل از امضاء چنین قراردادهائی، بوسیله همین رژیم پایمال شده است. حاکمیت این مردم بر سرنوشت خویش همواره بوسیله همین رژیم نقض شده است. ثروتهای طبیعی این کشور مدتها است بوسیله همین رژیم به تاراج می رود. شیره جان طبقه کارگر ایران بوسیله همین رژیم و نظامی که از آن پاسداری می کند، مکیده می شود. از اینرو رهائی این جامعه از مصائبی که در آن گرفتار آمده است، تنها با سرنگونی انقلابی همین رژیم میسر می گردد.
از زاویه منافع طبقه کارگر و توده های محروم این جامعه، مردمی که بیش از چهل سال حاکمیت این رژیم ، ارمغانی جز فقر و عقب ماندگی اقتصادی، سلب ابتدائی ترین حقوق و آزادیهای انسانی، اعتیاد،تن فروشی و آسیبهای اجتماعی دیگر برای آنان نداشته است، هر “قرار داد” ، یا “تفاهم نامه” ای که به هر شکلی از جانب هر دولتی، به بقای جمهوری اسلامی خدمت کند، مردود است. از این زاویه اینگونه قرادادها با چین باشد یا روسیه، با آمریکا، یا اتحادیه اروپا، در عین اینکه منافع استثمارگرانه و غارتگرانه این دولتها را تامین می کند، بر ضد منافع امروز و فردای مردم استثمار شده و محروم ایران است.