کرونا در ایران همچنان قربانی می گیرد و پنهانکاری و کتمان حقایق، از جانب جمهوری اسلامی، تتمه ای از آبرو را هم برای کارگزاران این رژیم با قی نگذاشته است. در واقع اگر تلاشهای علمی و تحقیقی امیدوار کننده جامعه جهانی نباشد، جمهوری اسلامی به تنهائی می تواند جامعه ایران را به سوی یک فاجعه بزرگ انسانی سوق دهد. نگرانی از گسترش این بیماری واگیر در میان بخشهای مختلف جامعه واقعی و قابل درک است. اما در این میان کارگران شاغل در کارخانه ها، کارگاههای کوچک، مراکز خدماتی و غیره بیش از افراد دیگر جامعه در معرض ابتلاء به این ویروس قرار دارند. مدارس و دانشگاهها و حتی بسیاری از ادارات را می توان برای مدتی تعطیل کرد، اما از آنجا برای یک کارگر خطر از دست دادن کار و گرسنه ماندن خانواده اش، کمتر از خطر آلوده شدن به ویروس کرونا نیست، کارگر نمی تواند بر حفظ خود از ابتلا به بیماری در منزل بماند. در حالیکه در واحدهای بزرگ و کوچک تولیدی و خدماتی هم به ندرت نشانی از پیشگیری و اقدامات ویژه دیده میشود، در این صورت خطر واقعی ابتلا به این بیماری مدام بر سر کارگران می چرخد.
کارگر مجبور است صبح زود از منزل بیرون بیاید، از وسیله نقلیه عمومی برای رفتن بر سر کار استفاده کند، بیش از هشت ساعت در محیط عمومی کار کند و شب هنگام همین مسیر را طی میکند، با دلی نگران از اینکه مبادا ویروس را با خود حمل کرده باشد، به نزد خانواده باز می گردد. گزارشگر خبرگزاری ایلنا در گزارشی گوشه ای از وضعیت کنونی را بدین گونه منعکس کرده است: ” کارگری را تصور کنید که مجبور است ساعت پنج صبح از خانه بیرون بیاید، سوار اتوبوس یا در بهترین حالت، سرویس رفت و آمد کارخانه شود و ساعت هشت صبح خود را به کارخانه برساند؛ او هشت ساعت تمام پای دستگاهها در کنار سایر همکارانش، فعالیت میکند و در ضمن، یک وعده غذایی را در رستوران کارخانه سرو میکند که مشخص نیست ظرف و ظروف و قاشق و چنگال و میز و لیوان، تا چه اندازه ضدعفونی شده اند و چقدر برای جلوگیری از انتشار غول کرونا، آماده سازی صورت گرفته است. حال اگر آمار و اطلاعاتی که جسته و گریخته از مجاری رسمی مختلف منتشر شده را در نظر بگیریم، کاملاً روشن میشود که نگرانی این کارگر و خانواده اش بسیار جدی و واقعی است. حمید، کارگر یکی از فروشگاههای مواد غذایی در تهران که مجبور است در چنین روزهایی سر کار برود و با خریداران و مردم در ارتباط مدام باشد، می گوید: «کارفرمای ما به ما ماسک فیلتردار و مواد ضدعفونی کننده نمیدهد؛ می گوید اگر از کرونا می ترسید، خودتان بروید ماسک و ژل ضدعفونی پیدا کنید و بخرید. حالا با یک میلیون و خورده ای حقوق، بدون بیمه و حمایت، چطور میتوانم این مواد را که این روزها اینقدر گران شده اند، تهیه کنم؟ ترک کار هم نمیتوانم بکنم؛ زندگی خانواده من به همین حقوق یک میلیون و خوردهای بند است؛ اجاره خانه ام را چه کسی قرار است بپردازد؟ چه کسی قرار است از خانواده ام حمایت کند؛ اگر من کرونا بگیرم، کدام نهاد از خانواده من حمایت خواهد کرد؟”
اما درد ایمنی محیط کار تنها نگرانی از ویروس کرونا نیست. محیط های کار در ایران به قتلگاه کارگران تبدیل شده اند. مطابق اعلام سازمان پزشکی قانونی ایران طی 9ماه اول سال جاری بیست و یک هزار و هشت صد و نود و شش مورد رویداد محیط کار اتفاق افتاده است. که تنها در عرصه کارهای ساختمانی بیش از 900 مورد آن منجر به جانباختن کارگر آسیب دیده شده است. در همین فاصله بیش از دویست کارگر در نتیجه برق گرفتگی جانباخته اند. این ارقام نسبت به شش ماهه مشابه سال گذشنه نزدیک به هشت درصد افزایش داشته است.
واقعیت این است که نه تنها امروز که با شیوع بیماری کرونا، سلامتی جمعی کارگران در واحدهای بزرگ و کوچک به خطر افتاده است، بلکه در شرایط عادی نیز اثری از اقدامات ایمنی و بهداشتی جدی در محیط های کار دیده نمی شود. نه تنها بازرسی سازمانیافته ای برای کنترل محیط های کار از جانب دولت وجود ندارد، تا به تخلفات کارفرما در این زمینه ها رسیدگی شود، بلکه در بنگاههای وابسته به دولت نیز به همین دلیل بیشرین حوادث محیط کار روی می دهند.
اکثریت قاطع کارگران، بخصوص کارگران روزمزد و پیمانی از مزایای بیمه تامین اجتماعی محروم هستند. بسیاری از پیمانکاران بخش دولتی هم از بیمه کردن نیروی انسانی خود سر باز می زنند. از اینرو جانباختن یک کارگر در ایران علاوه بر فشار عاطفی و درونی از دست دادن عزیزی، به معنی بی نان و نوا ماندن یک خانواده کارگری است.
کارفرمایان از سر سودپرستی و حرص و آزی که دارند، نه تمایلی به بهبود امنیت محیط کار دارند و نه نگران از دست دادن کارگران می باشند. اینها حتی این نگرانی را هم ندارند، که کارگرانی از بیم جان شغل شان را رها کنند. چون می دانند هرگاه اراده کنند می توانند از میان خیل میلیونی ارتش ذخیره کار، کارگران دیگری را به کار گمارند و در همان محل و محیط غیر استاندارد و ناامن کار، هر کار شاقی را به آنان تحمیل کنند. بنابراین تا زمانی که خروش انقلاب کارگران و مردم زحمتکش بساط رژیم جمهوری اسلامی و نطام سرمایه داری را درهم نپیچیده است، این خود کارگران هستند که باید به فكر خویش باشند و با اتکاء به مبارزات متشکل خود کارفرمایان و دولت را وادار به تأمین امنیت محیط کار خود بنمایند. کشتار کارگران در محیط کار باید قتل عمد به حساب آید. حوادث محیط کار آنها چه از خستگی کارگر ناشی شده باشند و چه نتیجه عدم رعایت استانداردهای ایمنی، باید به پای کارفرماها نوشته شوند. اما ایمنی محیط کار هم مانند هر مطالبه دیگری تنها به ضرب مبارزه و همبستگی طبقاتی کارگران به سرمایه داران و دولت حامی آنان تحمیل می شود.