در روز یکشنبه 25 اسفند ماه برابر با 15 مارس، گشت مشترک روسیه و ترکیه در استان ادلب آغاز شد. در پانزدهم اسفند اردوغان در مسکو به دیدار پوتین رفته بود تا راه حلی برای آنچه که بحران ادلب مینامند بیابند. این البته اولین بار نبود که پوتین و اردوغان بر سر سوریه با یکدیگر ملاقات و مذاکره میکردند. آنها در ترکیب ها و نام های گوناگون در یکی دو سال اخیر گرد هم آمدند. مذاکرات “آستانه” با شرکت جمهوری اسلامی، مذاکرات پنجگانه با شرکت سه دولت اروپائی آلمان، فرانسه و انگلستان، مذاکرات سوچی و بالاخره مذاکرات در ژنو نمونه هائی از این نشست و برخاستها و ملاقاتها بودند. در همه این مذاکرات اعلام کردند که به توافقهائی رسیده اند و راه حلی جهت پایان دادن به مناقشه در سوریه یافته اند. ولی هر بار در میدان واقعی، آنجا که سلاح ها سخن میگویند و آنجا که توازن قوای موجود سرنوشت نبردها را رقم میزند، دیگر توافقات نوشته شده بر روی کاغذ نقش چندانی بازی نمیکنند.
این بار اعلام شد که بعد از ملاقات و توافقات بین پوتین و اردوغان و یافتن راه حل مشترک، جزئیات عملی کردن توافقات میان مقامات نظامی دو کشور تنظیم خواهد شد. درطول هفته گذشته مذاکراتی بین وزیر دفاع ترکیه و هیئت نظامی روسیه در آنکارا انجام گرفته و اعلام شد که یک کریدور امنیتی به طول دوازده کیلومتر در شمال و جنوب بزرگراه “ام چهار” ایجاد گردد. هر چند که در توافقنامه بین پوتین و اردوغان قید شده است که هر دو طرف “به حفظ حاکمیت،استقلال و وحدت و یکپارچگی خاک سوریه پایبند هستند” ولی هنوز مرکب امضاء ها بر پای توافقنامه خشک نشده بود که اردوغان بعد از بازگشت از روسیه در آنکارا گفت که “اگر در ادلب کوتاه بیائیم، لوله اسلحه ها بسوی ما خواهد چرخید” و این جمله چقدر شبیه همان جمله ای است که سران جمهوری اسلامی گفته بودند “اگر در دمشق نجنگیم، درتهران باید بجنگیم”. بلافاصله بعد از دیدار اردوغان با پوتین در همان روز 15 اسفند وزیر خارجه آمریکا در گفت و گو با خبرنگاران اظهار داشت که “ترکیه به عنوان متحد آمریکا در ناتو در مقابل خطرات ناشی ازاقدامات اسد ، روسیه وایران حق دفاع از خود را دارد “.
مقامات جمهوری اسلامی از اینکه از این مذاکرات کاملا کنار گذاشته شدند، چندان خرسند نیستند. در روزهای پیشتر “مرکز مستشاری نظامی جمهوری اسلامی ” که نام ظاهری شاخه برون مرزی سپاه قدس در سوریه است در بیانیه ای ترکیه را به اتخاذ “رفتار عاقلانه ” فرخوانده و از ترکیه خواسته بود مطابق “مصلحت مردم کشورش” عمل کند که گویا جمهوری اسلامی که میلیاردها از سر سفره مردم غارت کرده و در سوریه هزینه نمود، مطابق مصلحت مردم ایران عمل کرده است. خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران یک روز بعد از ملاقات پوتین و اردغان از “موقت بودن” توافقنامه روسیه و ترکیه خبرداده و نوشت “هیچ امیدی به ادامه آن وجود ندارد “. خود این امر نشان میدهد که جمهوری اسلامی با وجود صرف میلیاردها از جیب مردم ایران یکی از بازندگان اصلی بحران سوریه است.
برای اردوغان صورت مسئله به گونه ای دیگر است. او چندین سال است که بر سر ایجاد یک منطقه امن در شمال سوریه و کوچاندن اهالی این مناطق و مهمتر از همه نابودی مناطق خود گردان رژآوا به هر حربه ای متوسل شده است. او ابائی نداشت که مدتها به مثابه پشت جبهه لجستیکی جریانات تروریست اسلامی در سوریه عمل کند. او بارها از متحدین ناتوئیش خواسته بود که از او در جنگ تجاوزکارانه اش در سوریه حمایت کنند. آخرین بار دو هفته گذشته زمانیکه دستکم سی تن از سربازان ترکیه در جریان پیشروی ارتش سوریه کشته شدند، او مجددا اروپائیها و هم پیمانان ناتوئیش را تهدید کرد که اگر با استراتژی جنگی او در سوریه توافق نکنند، مرزها را برای سرازیر شدن مهاجرین به کشورهای اروپائی باز خواهد کرد و چون جواب مساعدی دریافت نکرد، بازی کثیفش با اتحادیه اروپا را با گسیل پناهجویان به یونان آغاز نمود. او حتی به بروکسل آمده و با مسئولین کمیسیون اتحادیه اروپا و دبیرکل ناتو ملاقات کرد ولی در این زمینه هم پیشرفت چندانی حاصل ننمود. واقعیت این است که دولتهای اروپائی نه تنها بر سر استراتژی او موضع یکسانی ندارند بلکه فراتر از آن هرکدام اهداف متفاوتی را در منطقه دنبال میکنند.
گشت مشترک روسیه و ترکیه در روزی شروع شد که درست نه سال پیش خیزش مردم سوریه علیه دیکتاتوری بشار اسد آغاز گشت. این خیزش اما با خروج مردم از صحنه به میدان رقابت قدرتهای امپریالیستی و قدرتهای منطقه ای، به میدان جولان گروههای تروریستی اسلامی و به میدان شکل گرفتن ائتلافهای متفاوتی تبدیل گشت که اهداف بسیار متضاد آنان را به درون این ائتلافها کشانده بود. ره آورد این 9 سال اما دستکم نیم میلیون کشته و هشت میلیون آواره است و کشوری که نه تنها بسیاری از شهرهای آن به خرابه ای بیشتر شبیه نیستند بلکه با وجود گذشت 9 سال هنوز در بخش شمال شرقی آن جنگ نیابتی در جریان است.
با خروج بخشهائی از نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و استقرار بخشهائی از آنها در مرز سوریه و عراق آشکارا میتوان گفت که دوران پسا آمریکا در سوریه آغاز گشت. روشن بود که این خروج هم بحران سوریه را وارد مرحله جدیدی میکند و هم تأثیرات مهمی بر روی جغرافیای سیاسی منطقه میگذارد. اگرچه با خروج آمریکا از سوریه و پیشروی ارتش ترکیه با چراغ سبز آمریکا باعث گردید که روسیه و ترکیه به بازیگران اصلی دوره جدید بحران سوریه تبدیل شوند. ولی اکنون دیگر میتوان به یقین گفت که رژیم دیکتاتوری اسد تا حدود زیادی تثبیت شده و پرسش جایگزینی او از دستور کار خارج شده است.. در این فاصله یا پیشروی ارتش سوریه با پشتیبانی کامل روسیه آشکار گشته است که از جانبی روسیه به قدرتی تبدیل شده است که مهر خود را برهمه تحولات جغرافیای سیاسی منطقه خواهد زد و از سوی دیگر با شکست داعش و به عقب رانده شدن بقیه جریانات تروریستی اسلامی، اردوغان نیز تا حدود زیادی قدرت مانور خود را از دست داده است. تقلاهای اردوغان برای حفظ موقعیتش در ادلب اکنون فرسنگها با رؤیاهای او جهت احیاء امپراطوری عثمانی فاصله دارد. در همین مذاکرات هفته گذشته بین او وپوتین معلوم گشت که این روسیه است که مضمون اصلی مفاد توافقنامه را دیکته میکند. آنچه که مربوط به جمهوری اسلامی است باید گفت که مدتهاست که رژِیم به مهره درجه چندم در تغییر وتحولات سوریه تبدیل شده است .
آنچه که روشن است فارغ از اینکه در همان اولین لحظات آغاز گشت مشترک مشکلات جدی پیش آمد، و اگر این مشکلات در روزهای آینده برطرف شده و توافقنامه بین ترکیه وروسیه جامه عمل بپوشد، تا زمانیکه نیروهای تروریستی اسلامی در ادلب حضور داشته و ترکیه در این منطقه مستقر است، بحران سوریه به پایان نخواهد رسید. اگر تجربه پیشرو و مترقی رژآوا میتوانست به بدیلی برای سراسرسوریه تبدیل شود در آنصورت میشد امیدوار بود که نقطه پایانی برجنگهای نیابتی و آوارگی میلیونها نفر در سوریه گذاشته شده و آغازی برای خیزش مجدد مردم علیه دیکتاتوری بشار اسد گردد.