روز شنبه دوم ماه مه ، سیزدهم اردیبهشت خبر یک جنایت دیگر جمهوری اسلامی در مورد کارگران افغانستانی در تعدادی از سایتها و رسانه های اجتماعی منتشر شد. بنا به گفته باز ماندگان این یورش وحشیانه رژیم تعداد پنجاه وهفت تن از کارگران افغانستانی که عازم کار به ایران بوده اند در مزر دوکشور توسط مرزبانان جمهوری اسلامی دستگیر شده ، شکنجه گردیده و بعد آنها را به لب رودخانه مرزی ” هری رود ” آورده و به رودخانه پرتاپ میکنند. گفته میشود دستکم بیست وسه تن از آنان غرق شده اند. مسئولان بیمارستان هرات گفته اند که تا کنون جسد پنج قربانی این جنایت به بیمارستان منتقل شده اند. روزنامه ” طلوع نیوز ” به نقل از شاهدان نوشته است تنها جسد هفت تن از بیست تن از غرق شدگان را تا کنون از آب بیرون کشیده اند و از سرنوشت بقیه آنان خبری نیست.یکی از بازماندگان این جنایت با وحشتی ناگفتنی که بر چهره اش هویدا بود ، به این روزنامه گفته است که ” ما را بردند اردوگاه . ساعت یک از آنجا کشیدند به مینی بوس سوار کردند برد به دریا. جائیکه خانه ما بود ما را نگذاشت پائین شویم ، به جائی برد که هیچکس نبود. ما را پائین کردند وانداختند به دریا “.
این البته اولین بار نیست که مرزبانان جمهوری اسلامی به دستگیری ، آزار ، شکنجه ، تیراندازی و قتل کارگران و مهاجرین افغانستانی در مرزها میپردازند. سال گذشته نیز بارها وبارها تعدادی از این کارگران در جریان عبور از مرزها هدف شلیک مأمورین جمهوری اسلامی قرار گرفته وبه قتل رسیدند.
تراژدی مهاجرین و پناهجویان افغانستانی در ایران تراژدی غمباری است که دستکم تاریخ بیش از چهل سال آوارگی ، قتل و بی خانمانی آنان را بازگو میکند. آنان برای دوره ای گوشت دم توپ جنگ ارتجاعی هشت ساله ایران وعراق گشتند، زمانی هم که جنگ پایان یافت آنان را در بیغوله های حاشیه شهرها جای دادند ، آنان به کارهای سخت گمارده شده و ارزانترین وبی حقوقترین بخش طبقه کارگر در ایران را تشکیل دادند. در بسیاری از موارد کارفرما ها از پرداختن مزد بخور و نمیر آنها سرباز زدند. شامل هیچ قانون کاری نشدند ، در دل تبلیغات شوونیستی حاکم بر جامعه هر جنایتی را به آنان نسبت دادند ، عقب مانده ترین مدافعان رژِیم و سربازان گمنام امامشان را به جان آنان انداختند ، آلونک های آنان را آتش زدند ، بطور رسمی از ورود کودکان آنان به مدارس ممانعت به عمل آوردند. به آنان گفتند شرط اقامت رسمی در ایران پیوستن اعضاء مرد خانواده به شاخه های برون مرزی جمهوری اسلامی و شرکت در جنگها و بلند پروازیهای رژیم در عراق و سوریه میباشد . آنان که خود از جنگهای قومی ومذهبی و تجاوزکارانه امپریالیسی در افغانستان مجبور به مهاجرت گشته بودند ، این بار باید توپ بازی رژیم جمهوری اسلامی در جنگ و جدالهایش با قدرتهای امپریالیستی ومنطقه ای میشدند. وهمه اینها در شرایطی بود که بسیاری از سران و رهبران جریانات به غایت ارتجاعی و تروریستی طالبان و القاعده میهمانان ارزشمند جمهوری اسلامی بودند. بی جهت نبود که بعد از انتشار خبر کشته شدن این کارگران ، طالبان با انتشار بیانیه ای ضمن ابراز ” تاسف از کشته شدن هموطنان ” ابراز امیدواری کردند که مقامات جمهوری اسلامی با ” هموطنان ما بر اساس ترحم ، اخوت اسلامی و اصول همسایگی برخورد نماید “. واین البته یک طنز تلخ ، گزنده و جانسوز برای مردمی است که بیش از چهار دهه در قربانگاه این ” اخوت اسلامی ” هستی خود را از دست داده اند. بویژه اینکه در همین روز گذشته دفتر شورای امنیت افغانستان از کشته شدن دستکم هفده غیر نظامی وزخمی شدن چهل وهفت غیر نظامی در طول یک هفته گذشته خبر داد. و مضافا اینکه اعلام نمود که از زمان امضاء توافق نامه بین امریکا و طالبان نزدیک به چهارصد غیر نظامی کشته و ششصد نفر غیر نظامی هم در جریان حملات وبمب گذاریهای طالبان زخمی شده اند. واین البته تازه ترین نمایش ” ترحم اسلامی ” است.
اما واقعیت تلخ این است که مردم افغانستان نزدیک به نیم قرن است که به میدان تاخت و تاز قدرتهای امپریالیستی و به میدان کثیف ترین و خونبارترین جنگ وجدال نیروهای ارتجاعی مذهبی تبدیل شده است. چه کسی نمیداند که امپریالیستهای آمریکائی برای بیرون راندن روسها از افغانستان ،هزاران جهادیست اسلامی را تعلیم داده و روانه افغانستان کردند. چه کسی نمیداند که بعد از خروج روسها افغانستان به میدان تاخت و تاز همین جهادیستها و آموزشگاه تربیت تروریستهای اسلامی تبدیل شده و در جریان گسیخته شدن تمام شیرازه جامعه این بار باید طالبان که با امکانات لجستیکی غرب و پاکستان پرورش یافته بودند باید به میدان میآمدند و بالاخره در سال 2001 امپریالیستهای آمریکائی با متحدین غربی اش خاک افغانستان را به توبره کشیده و ” آزاد سازی کابل را از چنگ طالبان اعلام کردند. و اکنون بعد از هیجده سال از آن به اصطلاح آزادسازی و کشته شدن حدود چهل هزار نفر غیر نظامی و نزدیک به یکصدو پانزده هزار نفر از نیروهای دولتی افغانستان ، گروههای متفاوت تروریستی ، نیروهای آمریکائی وناتو و پس از هیجده ماه گفت وگوهای پنهان وآشکار توافق نامه به اصطلاح صلح بین آمریکا وطالبان در دهم اسفند امضاء شد . وآنهائیکه ظاهرا دولتی در افغانستان مستقر کرده بودند حتی به خود این زحمت را ندادند که آنها را در جلسات مذاکرات و توافقنامه خود با طالبان شرکت دهند. و آنوقت چندان عجیب نیست که جنگ وجدال اشرف غنی و عبداله عبداله بر سر پست ریاست جمهوری اهمیت چندانی برای این مردم ندارد. آنان مهره هائی هستند که هر لحظه میتوانند از صحنه کنار رانده شوند تا مهره های جدید جایگزین آنان گردند. همچنانچه کرزای جانشین طالبان گشت و یا اشرف غنی ظاهرا در جریان یک نمایش انتخاباتی که حتی بیست درصد مردم هم در آن شرکت نکرده بودند باید جانشین کرزای میشد از آنرو که تاریخ مصرف او دیگر تمام شده بود.
واقعیت این است که سرنوشت مردم افغانستان به سرنوشت مردم تمام این منطقه گره خورده است. و بیش از همه به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و باز شدن راه برای پایان دادن به حضور قدرتهای امپریالیستی و پایان دادن به حضور تمام جریانات مرتجع و تروریستی اسلامی در این منطقه.
تردیدی نباید داشت که اعتراضات توده ای در ایران ، عراق و لبنان چنین چشم اندازی را در مقابل مردم این منطقه قرار داده است.