بعد از آنکه آمریکا در روز یکشنبه ۸ دی ماه برابر با ۲۹ دسامبر تحت عنوان تلافی حمله با پایگاه آمریکا در شهر کرکوک، سه پایگاه گردانهای کتائب حزبالله و حشدالشعبی در عراق و دو پایگاه دیگر در خاک سوریه را هدف حمله قرار داد، تشدید تنش بین دولت آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی وارد مرحله جدیدی شده است. دو روز بعد از این حملات یک جمعیت دو هزار نفره از هواداران حشد الشعبی و حزب الله عراق که نیروهای میلیشیا و فرماندهان این گروه ها هم آنها را همراهی می کردند با عبور بلامانع از پست های بازرسی در نوار امنیتی وارد منطقه سبز در بغداد شده و سفارت آمریکا را مورد حمله قرار دادند. این جمعیت سازمانیافته با بالا بردن پرچم حشد الشعبی شعار “مرگ بر آمریکا” سر دادند، پرچم آمریکا را آتش زدند و خساراتی به در و دیوار سفارت وارد آوردند.
در پی حمله به سفارت آمریکا در بغداد، دونالد ترامپ “رژیم جمهوری اسلامی را مسئول هرگونه تلفات احتمالی و صدمات وارده به مراکز آمریکایی”معرفی کرد و وزیر امور خارجه آمریکا، نیز “گروه های شیعه وابسته به رژیم اسلامی ایران را عامل تحریک و سازماندهی حمله به سفارت آمریکا” در بغداد دانست. سران رژیم جمهوری اسلامی در واکنش به این تحولات در همانحال که حق انجام عملیات تلافی جویانه برای حشدالشعبی را محفوظ دانسته اند اتهامات مقامات آمریکایی را رد کرده اند.
منازعه و تشدید این نوع تنش ها در مناسبات بین آمریکا و جمهوری اسلامی پدیده تازه ای نیست. آنچه تازگی دارد توازن قوای جدیدی است که بر متن آن این کشمکش ها و تنش ها ادامه دارند. رژیم جمهوری اسلامی در منازعه با آمریکا و برای پایان دادن به تحریم های اقتصادی و تضمین بقاء نظام سیاسی اش که دو محور اصلی استراتژی آن در شرایط کنونی را تشکیل می دهد در موقعیت بمراتب دشوارتی از گذشته قرار گرفته است. اگر دولت آمریکا برای پیشبرد اهداف استراتژیک خود، حربه تحریم های ویران کننده اقتصادی، تهدیدات نظامی و تجهیز رقبای جمهوری اسلامی در منطقه به سلاح های پیشرفته، جلب حمایت نسبی دیگر قدرتهای سرمایه داری جهت به انزوا کشاندن جمهوری اسلامی و … را در اختیار دارد، در آنطرف منازعه، توازن نیروی واقعی به هر لحاط به زیان رژیم جمهوری اسلامی تغییر کرده است.
جمهوری اسلامی اگر در گذشته از مداخله گری های خود در کانون های بحران در منطقه و سازماندهی گروه های میلیشیای تحت نفوذ خود در کشورهای لبنان، سوریه و عراق به عنوان ارکان یک استراتژی تعرض بازدارنده تأکید می کرد و در رقابت با قدرتهای منطقه ای و جهانی و رودرروئی با مردم معترض ایران از آن به عنوان نشانه های اقتدار خود سخن می گفت، اکنون در این کشورها هم زنگ های خطر برای جمهوری اسلامی به صدا در آمده اند. توده های معترض و به پاخاسته در عراق و لبنان سیاست های ارتجاعی و مداخله گری های ویرانگر جمهوری اسلامی را به چالش کشیده اند. میلیشیای مسلح جمهوری اسلامی در سوریه که به ناچار از استراتژی روسیه در این کشور تبعیت می کنند در برابر حملات موشکی دولت اسرائیل فلج شده است.
از طرف دیگر خیزش آبان و جایگاه و نقش غیر قابل انکار آن در ارتقاء مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و روند تکاملی و منحنی مبارزات کارگری و جنبش های اعتراضی، نشانگر آن است که جامعه گام به گام به یک دوره اعتلاى مبارزاتی و موقعیت انقلابی نزدیک می شود. جمهوری اسلامی هنوز از کابوس خیزش آبان رها نشده است.جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی قبل از خیزش آبان نیست.
رژیم اسلامی ایران به رغم تهدید به خروج گام بگام از برجام و بزرگ نمایی در مورد ظرفیت های خود در زمینه تولید سلاح هسته ای، توان ساخت بمب اتمی را ندارد و نمی تواند از این حربه به عنوان اهرمی برای کشاندن دشمن به پای مذاکره بهره بگیرد. علاوه بر اینها دولت تدبیر و امید روحانی در آستانه ورشکستگی مالی و فروپاشی اقتصادی قرار گرفته و در مقابله با بحران های همه جانبه ای که به آن گرفتار آمده هیچ روزنه امیدی برایش باقی نمانده است. جمهوری اسلامی در توازن قوای کنونی حفط حالت نه جنگ نه مذاکره و نه تسلیم برایش دشوارتر شده است و راهی جزء مذاکره و تسلیم در برابر آمریکا پیش رو ندارد. یکی از اهداف جمهوری اسلامی از این ماجراجویی ها پیدا کردن یک راه برای “تسلیم آبرومندانه” است.
یکی دیگر از اهداف جمهوری اسلامی از سازمان دادن حمله به سفارت آمریکا در بغداد که پیوند نزدیکی با استرتژی رژیم در مقابله با آمریکا دارد، تحت الشعاع قرار دادن، به بیراهه بردن و به شکست کشاندن خیزش انقلابی توده های مردم در عراق است. جمهوری اسلامی می خواهد از طریق احزاب و گروه های شیعه وابسته به خود، عراق را به میدان نزاع و کشمکش نیابتی خود با آمریکا تبدیل کند، تا از این طریق نوک پیکان مبارزه مردم علیه حاکمیت فاسد سرمایه مذهبی در عراق را منحرف نماید. اما در این زمینه هم سر حاکمان جمهوری اسلامی به سنگ خواهد خورد. اکنون بیش از سه ماه از خیزش انقلابی مردم عراق می گذرد و خواست سرنگونی حکومت مذهبی عراق و برکناری همه احزاب و نیروهای شریک در دولت به خواست و مطالبه اصلی تظاهرکنندن تبدیل شده است.مردم عراق میدان التحریر بغداد را به دژ انقلاب تبدیل کرده و عملا موقعیت یک حاکمیت دوگانه را به رژیم حاکم تحمیل کرده اند. مردم عراق خواهان روی کار آمدن دولتی برآمده از این قیام و خیزش انقلابی هستند. خیزش انقلابی مردم در عراق از همان ابتدا ماهیتی ضد جمهوری اسلامی داشته و مردم به پا خاسته خواهان پایان دادن به مداخله گری های ویرانگر جمهوری اسلامی در عراق بوده اند.
کارگران و مردم آزادیخواه ایران و عراق که در همبستگی با هم مبارزه برای سرنگون کردن حکومت های سرمایه مذهبی حاکم در این کشورها را در دستور مبارزات خود قرار داده اند، ماهیت جدال و کشمکش رژیم اسلامی و دیگر احزاب و نیروهای اسلامی با آمریکا را از هر دو طرف ارتجاعی و بی ربط به مبارزات انقلابی خود دانسته و سرنگونی رژیم های حاکم را یک گام موثر در راستای پایان دادن به مداخله گری قدرت های ارتجاع سرمایه داری منطقه ای و جهانی می دانند.