اعتیاد به مواد مخدر در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی بیداد می کند. این واقعیت را هر رهگذری نیز می تواند به وضوح مشاهده کند. اما آمارها تصویر دردناک تری از همین واقعیت تلخ را نشان می دهند. آمارهایی که گاه و بیگاه از زبان مسئولان حکومتی شنیده می شود، به هیچ وجه قابل اعتماد نیستند. اما آمار های غیر رسمی این رقم را حدود ۸میلیون نفر برآورد می کنند. اگر متوسط اعضای یک خانواده ایرانی را۴نفر در نظر بگیریم در این صورت بیش از ٣٠ میلیون نفر از جمعیت کشور با معضل اعتیاد و عوارض آن در خانواده و در اجتماع درگیر هستند. بر اساس همین آمارها نه تنها تعداد کل معتادان فزونی یافته بلکه سن اعتیاد در میان نوجوانان و جوانان به مراتب کاهش و به پائین تر از ۱۴ سال تنزل یافته است. بنا به همین آمارها روزانه نزدیک به ۵۰۰ نفر بر شمار کل معتادان اضافه می گردد و سالانه بالغ بر۸۰۰ تُن مواد مخدر در سطح کشور به مصرف می رسد.
شیشه ماده مخدر شیمیایی خطرناکی است که در خود ایران تولید می شود. کارگاههای تولید شیشه، نه تنها این ماده را به طریقی نسبتا ارزان برای مصرف در داخل کشور تولید، بلکه آن را به خارج نیز صادر می کنند. صاحبان این کارگاهها مورد حمایت صاحبان قدرت هستند. آنان با پرداخت رشوه های کلان، تجارت جنایتکارانه خود را بدون هیچ مانعی انجام می دهند. متخصصین در مورد عوارض ماده مخدر شیشه می گویند: پس از چند بار مصرف شیشه فرد مصرف کننده دچار فشارهای شدید روانی لاعلاجی می شود که تنها از طریق مصرف این ماده می تواند این فشارها را قدری تسکین دهد، از این پس دیگر سپری کردن هر ثانیه از زندگی بدون مصرف شیشه برای فرد معتاد کابوسی بزرگ خواهد بود، بدون مصرف حتی نمی خواهد حرف بزند، نمی خواهد راه برود، نمی خواهد بخوابد و حتی شاید نمی خواهد زنده بماند، پس ناچار مصرف می کند و هر چه زمان می گذرد تحمل او در برابر مواد بیشتر می شود و ناچار مجبور به مصرف بیشر می گردد و هر چه مصرف بیشتر می شود زمان نابودی نهایی مصرف کننده را نزدیکتر می سازد.”
جمهوری اسلامی که از کمک های مالی بین المللی به بهانه پیشگیری از اعتیاد سود می برد برای هر فرد فقط 40 سنت جهت پیشگیری از اعتیاد و مبارزه با آن هزینه می کند. در حالی که دولت های اروپایی ناچار شده اند تا از مالیات شهروندان 15 دلار به ازای هر فرد برای پیشگیری از اعتیاد هزینه کنند. رژیم همچنین با جلوگیری از فعالیت تشکل های مدنی مستقل ضد اعتیاد، امر مبارزه با اعتیاد را مشکل تر می کند. جمهوری اسلامی معتاد را نه قربانی شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بلکه یک مجرم تلقی می کند. از آنجا که رژیم ناچار شده است مراکزی برای معالجه معتادان ترتیب دهد، آنها را مثل زندان اداره کرده و باعث فراری شدن معتادانی می شود که خواهان ترک اعتیاد هستند، آن معتادینی هم که شرایط پلیسی مراکز ترک اعتیاد را تحمل می کنند به طور نسبی بعد از سه ماه دوباره به اعتیاد روی می آورند. دلیل این امر هم روشن است. اشخاص معتادی که به دلیل بیکاری، فقر، عدم امنیت اجتماعی و سیاسی به مواد مخدر پناه برده اند پس از روبرو شدن با این مصیبت ها دوباره به دامان اعتیاد پناه می برند.
مردم خوب می دانند بانیان و عاملان اصلی تولید و توزیع مواد مخدر چه کسانی هستند و سوداگران مرگ کجا نشسته اند. همه می دانند که سر نخ این صنعت و تجارت عظیم مرگ به کجا وصل است و چگونه فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی و سران حکومتی و چاقو کشان لباس شخصی که در خدمت رژیم هستند، در شبکه مافیایی تولید، توزیع و فروش مواد مخدر در داخل و صدور آن به خارج تنیده شده اند و چگونه شبکه ای از تبهکاران حرفه ای، همان هایی که تیم های عملیاتی علیه قاچاقچیان غیر خودی مواد مخدر را فرماندهی می کنند، همان هایی که مجریان امر به معروف و نهی از منکرند و همه سرداران سازندگی و مدیران بنیادهای رنگارنگ، در این شبکه مافیایی سازمان یافته اند تا این کالای خانمان سوز سودآور را به گردش در آورند و از طریق آن اراده و شور و شعور جوانان را دود کنند.
مبارزه با پدیده اعتیاد به مواد مخدر، یک وظیه اخلاقی و سیاسی جدی است. باید رژیم را ناچار کرد تا به جای به کار گرفتن بودجه مملکت در خدمت سرکوب مادی و معنوی مردم و یا دزدیدن آن، اجرای پروژه های نظامی و تروریستی در داخل و در آنسوی مرزها، آنرا صرف بهبود زندگی مردم سازد. مبارزه ضد سرمایه داری، مبارزه ضد رژیم و مبارزه برای بهبود شرایط زندگی، حلقه های زنجیر یک مبارزه واحد هستند. تقویت این مبارزه می تواند در دل امید به تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی، چشم انداز روشنی بر روی مردم و بویژه جوانان بگشاید. آنان بر بستر این چشم انداز امیدبخش این زمینه را خواهند یافت تا به جای تسلیم شدن در مقابل ناملایمات، راه مبارزه و نابودی عوامل اعتیاد و نه پناه بردن به اعتیاد و نابودی خود را انتخاب کنند.