هر روز خبری تازه از شعلهور شدن گوشه ای از طبیعت ایران به گوش میرسد.در این میان بیشترین سهم را جنگلهای زاگرس، در غرب ایران می برد. این طبیعت زیبا که زیستگاه گونههای بینظیر جانوری است در آتش فساد بی کفایتی و سودجوئی می سوزد. از کهگیلویه و بویراحمد تا سردشت و مریوان، آتشسوزیهای پی در پی بویژه در ماههای گرمتی رو مرداد به روالی تلخ تبدیل شدهاند.
جنگلهای زاگرس که با مساحت شش میلیون هکتار، چهل درصد از پوشش جنگلی ایران را تشکیل میدهند، درسالهای اخیر با بحرانهای مداوم آتشسوزی مواجه شدهاند. آمارها نشان میدهند که طی ده سال گذشته، تقریباً چهل درصد از این اکوسیستم حیاتی از بین رفته است.از ابتدای سال ۱۴۰۰تاکنون تنها در استانهای مرزی مانند ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی، بیش از ۱۰۰ آتش سوزی بزرگ و کوچک رخ داده است، که اکثر آنها در ماههای خرداد و تیر بوده است. بر طبق ارزیابی فعالان حفظ محیط زیست طی ده سال گذشته حدود ۴میلیون هکتار از مجموع حدود ده میلیون هکتار جنگلهای زاگرس در نتیجه آتش سوزیها و عوامل دیگر از بین رفته اند. در سطح کل ایران نیز در طول حاکمیت رژیم اسلامی یک سوم کل جنگلهای ایران از بین رفته اند.
در حین اینکه پیشگیری از گسترش آتش سوزی جنگلها، به هیچ وجه جدی گرفته نمی شود، در همان حال عوامل مختلفی در سیر نابودی جنگلهای ایران دخیل هستند. در میان این عوامل رد پای عامل انسانی از همه چشمگیر تر است:
یکی از مهمترین و در عین حال حساسترین جنبههای نقش انسان در آتش سوزی جنگلهای زاگرس، مداخلات امنیتی و نظامی است. استانهای کردستان و آذربایجان غربی که بخش قابل توجهی از این رشته کوهها را در خود جای دادهاند، به دلیل موقعیت مرزی و حساسیتهای امنیتی، شاهد فعالیتهای نظامی گستردهای هستند. در برخی موارد حتی سازمان محیط زیست از دخالت در مسائل مرتبط با آتش سوزی جنگلها منع شده است، زیرا این موضوعات “امنیتی” تلقی میشوند.
گزارشهای میدانی حاکی از آن است که مانورهای نظامی در این مناطق، اغلب با استفاده از مهمات انفجاری و تجهیزات حرارتزا همراه است که به سرعت پوشش گیاهی خشک شده در فصول گرم سال را به آتش می کشند.
بعد دیگر نقش انسان در تخریب جنگلهای زاگرس، مرتبط با منافع اقتصادی و سوداگری زمین است. تبدیل اراضی جنگلی به زمینهای قابل معامله، یکی از انگیزههای اصلی آتشزنی عمدی محسوب میشود. فرآیند تخریب عمدتاً به این شکل عمل میکند: ابتدا بخشی از جنگل از طریق آتشسوزی نابود میشود، سپس این زمینها به بهانه “تغییرکاربری” برای پروژههای عمرانی، ویلاسازی، یا توسعه شهری استفاده میشوند. این چرخه تخریب، منافع کلانی برای دلالان زمین و سرمایهگذاران به همراه داشته است.
عامل سوم مداخله انسانی، مربوط به رفتارهای غیرمسئولانه شهروندان است. ریختن زبالههای قابل اشتعال مانند شیشه در جنگلها، که در تابش نور خورشید نقش آینههای آتشزا را بازی میکنند، یکی از این موارد است. همچنین، فعالیتهایی چون روشن کردن آتش برای پیکنیک، استعمال دخانیات، یا رها کردن ضایعات ساختمانی در مناطق جنگلی، همگی عوامل بالقوه آتشسوزی محسوب میشوند. این مسائل اگرچه ممکن است ناشی از بیاطلاعی یا بیاحتیاطی باشند، اما در شرایط خشک و گرم تابستانهای ایران، پتانسیل تبدیل شدن به فجایع بزرگ را دارند.
از سوی دیگر یکی از مشکلات اساسی در مقابله با آتشسوزی جنگلها، کمبود تجهیزات تخصصی است. نهادهائی که باصطلاح حفاظت محیط زیست را بر عهده دارند، هلیکوپترهای آب پاش که هیچ، حتی ابتداییترین امکانات مانند لباسهای ایمنی آتشنشانی، نردبان، و ابزارهای دستی نیز به اندازه کافی در اختیار ندارند.
این در حالی است که خاموش کردن آتشسوزیهای گسترده جنگلی، به ویژه در مناطق کوهستانی و دستنیافتنی مانند زاگرس، مستلزم استفاده از تجهیزات مدرن و پیشرفته است. هواپیماها و بالگردهای آبپاش، سیستمهای هشدار زود هنگام، و ادوات تخصصی آتشنشانی جنگل، همگی ابزارهای ضروری هستند که کمبود آنها، عملاً مقابله موثر با این بلایا را غیرممکن میسازد.
اما تخریب جنگلهای زاگرس تنها یک مسئله زیستمحیطی نیست، بلکه پیامدهای اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی گستردهای نیز به همراه دارد. این جنگلها نه تنها زیستگاه صدها گونه جانوری و گیاهی هستند، بلکه منبع درآمد و معیشت بسیاری از مردم محلی نیز محسوب میشوند.
نابودی این طبیعت زیبا و این مامن صدها نوع از جانوران کمیاب، در مقابل چشمان دستگاههای عریض و طویل نظامی و اداری رژیم صورت می گیرد، بدون آنکه اقدام موثری برای متوقف کردن آن صورت گرفته باشد. این تنها مردم محل بوده اند که با دستان خالی و با به خطر انداختن جان خود، هر اندازه از جنگلها را که می توانستند از چنگ شعله های آتش رها کرده اند.خاموش کردن آتش در چنین ابعاد وسیعی جز با وسائل مدرن امروزی، از جمله هواپیماها و بالگردهای آبپاش مقدور نیست. سپاه پاسدارن و ارتش جمهوری اسلامی که هر روز در گوشه ای از ایران دست به مانورهای پرهزینه و پرسروصدا می زنند و دربسیاری مواقع خود مسبب این گونه آتش سوزیها هستند، از در اختیار گذاشتن تجهیزاتی که برای خاموش ساختن حریق در اختیار دارند، خودداری می کنند. آنها که با شنیدن کوچکترین خبری از یک تظاهرات و حرکت اعتراضی در سریعترین زمان ممکن، خود را برای سرکوب مردم معترض به محل می رسانند، در حالیکه آتش جنگلها و مراتع غرب ایران را در خود می بلعید، عکس العملی از خود نشان نمیدهند .
همه این واقعیت ها نشان می دهند که نجات محیط زیست ایران از مهلکه ای که در آن گرفتار شده است، جز با رهائی از دست جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست.