هیچ هفته ای نیست که گزارشات وآمارهای جدیدی از گسترش فقر وفلاکت در جامعه منتشر نشود. آخرین آمار منتشر شده در سایت “تجارت نیوز” حکایت از این دارد که در طول ده سال گذشته نرخ فقر در مناطق روستائی دو برابر شده ودر مناطق شهری شصت در صد رشد کرده است. طبق همین گزارش هشت میلیون شهروند که در “طبقه متوسط” دسته بندی میشدند به “طبقه متوسط پائین” منتقل شده اند. تازه ترین گزارش مرکز آمار از نرخ رسمی تورم نقطه ای که میانگین افزایش قیمت کالا و خدمات یکسان در طول یکسال را نشان میدهد، در اسفند 1399 به چهل وهشت و هفت دهم در صد رسیده است. بر اساس این گزارش شاخص قیمت کالاهای خوراکی وآشامیدنی حدود بیست در صد بیش از رقم ذکر شده بالاست. در میان کالاهای خوراکی،روغن وچربی ها معادل صدو پنج ونه دهم در صد،میوه وخشکبار معادل هشتاد و چهار ودو دهم در صد، شیر،پنیر وتخم مرغ معادل هفتاد ونهوچهار دهم در صد افزایش قیمت داشته اند. در روز های پایانی سال وزارت صنعت، معدن و تجارت در تازه ترین گزارش خود اعلام کرد که قیمت برنج صدو بیست وسه در صد و قیمت مرغ هفتاد وهفت در صد در مقایسه به ماه مشابه سال پیشتر افزایش یافته اند.
همین وزارتخانه در ماه آبان در گزارش دیگری که مقایسه ای بین آبان نود وهشت وآبان نود ونه بود،اعلام کرده بود که قیمت برخی از انواع دام وطیور، صیفی جات، میوه، حبوبات و برنج در آبان نود ونه به نسبت شاخص قیمت ها در آبان نود وهشت بین دویست تا چهار صد وپنجاه در صد افزایش داشته است. در دیماه نیز مرکز پژوهش های مجلس رژیم از سقوط سرانۀ مصرف گوشت سه دهک درآمدی، اول به بیست وپنج گرم خبر داد وهمزمان یک نمایندۀ مجلس به نقل از دیوان محاسبات از گم شدن نیمی از نهاده های دامی به ارزش دو میلیارد ودویست میلیون دلار خبر داد. حتی اگر فرض را براین بگیریم که آمارهای منتشر شده مؤسسات دولتی واقعی هستند، هر چند که همواره و به درجات مختلف بسیار پائینتر از آمار واقعی اند،در اینصورت روشن میشود که دستکم بیست وهشت میلیون نفر از جمعیت کشور دچار سوء تغذیه و فقر کالری هستند. اکنون میتوان تصور نمود که افزایش سی ونه درصدی حداقل دستمزد برای کارگرانی که مزد پایه دریافت میکنند، چه تهاجم وحشیانه ای به زندگی ومعیشت میلیونها انسان مزد بگیر است.
آن سوی افزایش قیمت کالاهای اساسی و همزمان تعیین حداقل دستمزد برابر دومیلیون و ششصد و پنجاه وپنج هزار تومان گسترش فقر میلیونی در جامعه است. بازرس مجمع عالی نمایندگان کارگران وابسته به شورای عالی کار رژیم با اشاره به سقوط سطح معیشت کارگران از خط فقر به فقر مطلق بیان داشت که “در سایه تبعیض ونبود هیچ گونه حمایتی از قشر کارگر و اقشار آسیب پذیرجامعه، زنده ماندن اولین اولویت آنان خواهد بود”.
این فقر جانسوز سبب گردیده است که بازار فروش اعضاء بدن در سالهای اخیر رونق بگیرد. کافی است نگاهی به تابلوی اعلانات در کنار درب بیمارستانها نظری افکند تا به بعد واقعی این تجارت ضد انسانی پی برد. اینجا تنهاانسانهای پرت شده به قعر جامعه نیستند که برای پر کردن شکم خود وخانواده شان مجبور به فروش اعضاء بدنشان میگردند،اینجا جمعیت میلیونی پناهجویان که هزاران کودک به دلیل قوانین ضد مهاجرتی، حتی مدارک هویتی نیز ندارند، هدف آسانی برای قاچاقچیان اعضای بدن اند. کم دیده نشده است کهدر موارد بسیاری خانوادههای کودکان یا افراد ناپدیدشده، حتی جرأت مراجعه به مراجع را از ترس اخراج نیز ندارند. ودر این میان چندان سخت نیست که فهمید فروش اعضاء بدن چهرۀ دیگری از فقر وفلاکت حاکم بر این جامعه بوده و چندان سخت نیست که فهمید با شتابی که گسترش فقر گرفته است، این تجارت غیر انسانی قربانیان بیشتری خواهد گرفت.
در این شرایط سردمداران رژیم ابائی ندارند که در مقابل دوربین ها ظاهر شده و صحبت از “جهش تولید” و “رشد اقتصادی” بکنند. معلوم نیست در جریان هجوم وحشیانۀ کرونا وبی کفایتی رژیم برای مهار آن چه کسی باید این یاوه ها را قبول کند. وقتی مرکز پژوهشهای مجلس از کاهش یک میلیون شغل در یک سال گذشته خبر میدهد، وقتی وزارت کار رژیم میگوید که اشتغال دستکم شش میلیون نفر از شیوع کرونا آسیب دیده است، وقتی میلیونها نفر برای اینکه از گرسنگی هلاک نشوند، تن به کار در نا امن ترین محیط های غیر بهداشتی میدهند، وقتی هزینه سبد معیشت به ده میلیون تومان رسیده است، چگونه باید این مردم قبول کنند که “جهش تولید و رشد اقتصادی”صورت گرفته است. این مردم اما یک چیز را می بینند وآن اینکه درشرایطی که حداقل دستمزد چهار مرتبه زیر خط فقر است، رژیم در بودجه سال آینده اش دو هزار وچهارده میلیار تومان تنها به شش مؤسسه ترویج عقب مانده ترین و ارتجاعیترین افکارو باورهای خرافی اختصاص داده است.والبته در دل همین گسترش فقر هیچ روزی نیست که خبر از اختلاسهای نجومی مقامات رژیم ووابستگانشان به گوش نرسد.
اینکه در دل همه این فلاکتها، در دل همه هجومی که به سفره میلیونها مردم میبرند، جامعه شاهد اعترضات همه روز کارگران، معلمان، بازنشستگان و پرستاران است، خود برجسته ترین نماد بی اثر بودن لاف وگزافهای سرانرژیم وهمزمان وجود یک پتانسیل انفجاری عظیم در این جامعه است. مردم در زندگی واقعی خود و هر روز بیش از روز گذشته به این حقیقت پی میبرند که راه رهائی از این شرایط فلاکتبار، گسترش اعتراضات، آمدن به خیابان، اعتصاب در کارخانجات ومؤسسات صنعتی وتولیدی و تدارک همه جانبه جهت سرنگونی انقلابی این رژیم است و از این منظر پیشروان رادیکال جنبشهای اجتماعی باید تمام نیروی خود را برای به میدان آوردن توده های مردم و پایان دادن به عمر رژیم سرمایه داری اسلامی بکار گیرند. راه دیگری موجود نیست. تردیدی نباید داشت که دورۀ پسا کرونا دورۀ به میدان آمدن این گرسنگان و مزد بگیران خواهد بود.