حزب کمونیست ایران

کارنامه دولت روحانی: فقر گسترده تر، سرکوب بیشتر، انزوای عمیق تر

خبرگزاری ها گزارش دادند که اعضای کابینه روحانی روز شنبه هشتم مرداد آخرین جلسه خود در پاستور را برگذار کردند و روز سه شنبه رئیسی، عضو هیئت مرگ، سکان قوه مجریه را بدست خواهد گرفت.

حسن روحانی در روز 22 مرداد سال 1392 رئیس جمهور کشور شد. او قبل از تصدی رسمی پست ریاست جمهوری کلید بدست در مقابل دوربین ها ظاهر شد و وعده داد:

“توزیع ثروت را عادلانه کند”، از شتاب نرخ تورم بکاهد و روند فزاینده بیکاری را متوقف کند و کاری کند که: “مردم به یارانه 45 هزار تومانی در ماه نیاز نداشته باشند، بلکه دست دولت جلوی مردم دراز باشدٍ.”

او در حالی میرود که اقتصاد ورشکسته است. یارانه مردم با از دست رفتن ارزش ریال قدرت خرید چندانی ندارد و دولت که امیدوار بود بتواند از کارگران شاغل مالیات چشمگیر بگیرد با 8 میلیون بیکار مواجه است. در نتیجه آن اوضاع کابینه ناچار شد از طریق گرفتن وام و چاپ اسکناس بی پشتوانه در مقیاس نجومی، تعیین دستمزد چند بار زیر خط فقر و تورم افسارگسیخته اکثریت کارگران و مردم زحمتکش را به فقر شدید گرفتار کند. او در حالی می رود که مردم با کل رژیم عمیقا بیگانه اند و جمهوری اسلامی درسطح جهانی از همیشه منزوی تر است.

این کابینه مقروض و رشکسته علیرغم وعده های سرخرمن بسیار با سرافکندگی در حالی میرود که نه تنها منفور توده های مردم است، بلکه حتی دارندگان اصلی قدرت مثل بز قربانی به آن برخورد کرده، کاسه کوزه های نزول قدرت جمهوری اسلامی را بر سرش شکسته و با تحقیر بیرونش کردند.

اما رئیسی، این آیت الله قاتل، درست در سالروز کشتار  هزاران زندانی سیاسی در حالی سرکار می آید که دیگر رژیم نه تنها قدرت اعدام هزاران نفره را ندارد، بلکه حتی جرات نکرد یک قهرمان کشتی نظیر نوید افکاری را به طور علنی اعدام کند.

لیست وعده هائی بدون پایه ای که رئیسی به مردم داده است حتی طولانی تر از وعده های پوچ و انجام نشده روحانی هستند. وعده دادن و عمل نکردن روش جاری همه رئیس جمهور های تا کنونی ایران بوده است و از اینرو مردم عادت کرده اند که آنرا جدی نگیرند.  اما آنان که رئیسی را آورده اند و شاید خود او نیز میداند که وی برای اصلاح امور آورده نشده است. دارندگان قدرت اصلی در جمهوری اسلامی او را برای اجرای کامل اوامر سپاه پاسداران و ولی فقیه در همه عرصه ها و ازجمله  در عرصه سرکوب، با تخصصی که از عضویت در هیئت مرگ بدست آورده است، به این سمت گمارده اند.

روحانی و اعضای کابینه اش به عنوان بخشی از حکومت فاسد و ناتوان جمهوری اسلامی ورشکسته و بی آبرو شدند. گرچه بحران سیستم سرمایه داری و دشمنی دول امپریالیستی نظیر آمریکا در ناکامی کابینه روحانی و شکست اقتصادی رژیم نقش داشتند، اما آنچه این حکومت و کابینه های آنرا مقدم بر هر چیز به افلاس کشید ، اعتراض و نفرت مردم از نظام جمهوری اسلامی و دست زدن آنها به مبارزه ای طولانی و پر نشیب و فراز علیه آن بوده است.

جمهوری اسلامی پس از سرنگونی حکومت پهلوی توسط کارگران و مردم ضد استبداد با مطالباتی گسترده و واقعی روبرو شد که میشود آنرا در آزادی و رفاه خلاصه کرد. کارگران و مردم انقلاب کرده کوشش کردند تا بر بستر یک دموکراسی مردمی خود سرنوشت خویش را بدست گیرند. آنها برای تحقق خواسته هایشان اینجا و آنجا به مالکیت صاحبان سرمایه بر کارخانه ها و زمین های وسیع کشاورزی یورش برده و کوشیدند با استقرار شوراهای مردمی و کارگری اداره جامعه را بدست گیرند. اما جریان اسلامی به رهبری خمینی، که پیش از گرفتن قدرت به کمک آمریکا، سرمایه داران سنتی و مدرن و مردم متوهم به مذهب، نیات خود را پنهان کرده بودند، علیه مردم انقلابی و شوراهای کارگری و مردمی شمشیر را از رو بستند. آنها با راه انداختن شکنجه گاههای وسیع و کشتار هزاران نفره، کارگران را مطیع و مردم را اسیر استبداد کردند، اما خود نیز تنها حکومت سرکوب باقی مانده و هرگز رژیمِ تولید نشدند. آنها در برابر مردم معترض و مبارز، کارگران حق طلب و زنان مبارزه همیشه دست بر روی ماشه ماندند.

جنبش کارگری، مبارزات زنان و انسان های سکولار و ناراضیان رو به افزایش در داخل بدون وقفه جمهوری اسلامی سرمایه را تحت فشار گذاشتند. تا آنجا که به کارگران، زنان و جوانان برمیگردد آنان طی مبارزاتی نظیر خیزش های دیماه 96، آبان 98، مبارزات توده ای تیرماه در کنار مبارزات کارگری بسیار و از جمله هفت تپه، فولاد اهواز و اخیرا اعتصاب بیش از یکصد هزار کارگر پیمانی نفت، گاز و پتروشیمی رژیم را آچمز کرده اند. اینست دلیل پایه تر شکست کابینه ها و وعده های سرخرمن آنها.

در این شکی نیست که مبارزات کنونی علیرغم هر خواست مشخصی که دارند در جوهر علیه کلیت نظام حمهوری اسلامی هستند. شعارهای مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر جمهوری اسلامی شاهد این مدعاست. اما سرنگونی جمهوری اسلامی در پروسه رو به رشد مبارزات مذکور برای حل بحران های سرمایه دارانه و استبدادی رژیم کافی نیست. وظیقه کمونیست ها و پیشروان آگاه جنبش کارگری است تا به ایجاد فضایی انقلابی کمک کنند و به پروراندن بدیلی شورایی و مردمی و سازماندهی مبارزات کارگری و توده ای چنان یاری رسانند که مرتجعین از هر رنگش و دول امپریالیستی نتوانند میوه های انقلاب آتی را بچینند و یک سیستم سرمایه دارانه و مستبد در شکل و لباس لیبرالی را بر مردم ایران حاکم کنند.