زمانی که از کودکان کار و خیابان صحبت به میان می آید، تصویری از کودکان به ذهن خطور میکند که در چهار راهها و در میان دود ماشینها جهت تهیه لقمه نانی به این سو و آن سو در حرکتند. تصویر کودکانی در ذهن خطور میکند که در کنار پیادهروها چشم بر عابرین دوخته و براین امیدند که عابری با نگاه ترحم آمیز به بساط آنان نزدیک شده و کفشش را برای واکس زدن در اختیار آنها بگذارد و یا تصویر کودکانی که بر شانه هایشان بار های سنگینی را گذاشته اند و در دل شلوغی ها به سختی راهی به جلو میگشایند. اما همه اینها تصویر بخش کوچکی از آنچه کودکان کار و خیابان نامیده میشوند را ترسیم میکنند. بخش بزرگی از آنان در کارگاهها نمور و تاریک مشغول بکار هستند که دیده نمیشوند و اتفاقا سخترین کارهای بدنی به عهده آنها گذاشته میشود.
اکنون ماههاست که به این تصاویر باید شیوع مرگبار کرونا راهم اضافه نمود. اینجا دیگر کودکان کار و خیابان نه تنها بدون هرگونه حفاظ بهداشتی به حال خود رها شده اند، بلکه رژیم در دل همه گیری کرونا، دور جدیدی از هجوم و سرکوب را علیه این کودکان سازمان داده است. این بار به بهانه “جمع آوری کودکان کار، معتادان متجاهر” و جلوگیری از شیوع کرونا به سراغ آنان رفته اند. نام این تهاجم وحشیانه را هم “اقدام بهزیستی” در مورد کودکان کار نهاده اند. ستادی به همین منظور از نیروهای انتظامی، سپاه، سازمان تبلیغات اسلامی و ائمه جمعه به گرد هم آمدند. فرماندار تهران در گفتگو باخبرگزاری “ایسنا” اعلام کرد که “اقدامات لازم پس از جمع آوری کودکان کار در حال انجام است.” او در ارائه بیلان یکماه گذشته خود گفت که “لازم است برای پاکسازی کامل شهر تهران همکاری همه جانبه ای از سوی دستگاههای مختلف بویژه رسانه ها وجود داشته باشد” و این چیزی جز فرمان حمله رسانه ای به کودکان کار و خیابان و زمینه سازی برای سرکوب آنان نبود. اکنون باید بلندگوهای رژیم شروع به افکار سازی میکردند که گویا کودکان کار و خیابان” دزد، اعضاء گروههای مافیائی، معتاد و ولگرد” هستند که باید “جمع آوری” شده و چهره شهر از وجود آنان “پاکسازی” شود. استفاده از کلماتی چون “جمع آوری” و “پاکسازی” نشان میدهد، آن جانیانی که بر مسند حاکمین این جامعه تکیه زده اند با چه ادبیاتی در مورد یک پدیدۀ وخامت بار اجتماعی سخن به میان می آورند. واقعیت این است که اکثر قریب به اتفاق این کودکان کسانی هستند که به خاطر شرایط سخت زندگی خانوادگی به جای رفتن به کلاس درس مجبور به پذیرفتن نقش نان آور خانه شده اند. در این میان و با وجود هجوم کرونا و در شرایطی که میلیونها کارگر در بخش های رسمی و غیر رسمی به خیابان پرتاب شده اند، در آنصورت چندان سخت نخواهد بود که فهمید در این چرخۀ وخامتبار کودکان کار و خیابان بی سپر ترین بخش آسیب دیده جامعه هستند. کافی است به نظرات فعالین این عرصه که کوششهائی جهت آسیب شناسی این پدیدهِ رهآورد نظم سرمایه داری اسلامی بیفکند تا چهرۀ واقعی این فلاکت را ببینیم. این فعالین میگویند که تنها ده درصد کودکان کار در خیابان هستند و بسیاری از آنان در کارگاهها کار میکنند و یا زباله گرد هستند. و میدانیم که سالهاست قانون کار رژیم کارگاههای زیر ده نفره را از شمول قانون کار خارج ساخته و از این رهگذر میلیونها تن از کارگران و انبوه عظیم کودکان کار را از بیمه های درمانی، بیکاری و بازنشستگی محروم ساخت. و طنز تلخ اینکه، ظاهرا کار کودکان زیر پانزده سال ممنوع است ولی هزاران کودک زیر پانزده سال توسط پیمانکاران نهادهای دولتی از جمله شهرداریها برای بازیابی زباله در ازای مزد بسیار ناچیزی جان میکنند و در گودها و گاراژهای زباله گردی در مناطق خارج شهر اسکان داده شده اند. گزارشهای غیررسمی از نزدیک به پنج هزار کودک در تهران که از زباله گردی امرار معاش میکنند، خبر میدهند و البته میدانیم در میان کارهائی که کودکان انجام میدهند، بطور یقین زباله گردی پرخطرترین و بدترین نوع کار است.
هر چند که نهادهای دولتی تعداد کودکان کار را در حدود نیم میلیون نفر اعلام میکنند ولی آمارهای غیر رسمی حکایت از وجود دستکم هفت میلیون کودک کار در ایران دارد. تمام گزارشها این را نشان میدهند که تلاشی اقتصادی، تورم لجام گسیخته و افزایش گاهاَ سیصد درصدی قیمت کالاها بر جمعیت کودکان کار و خیابان افزوده است. خشونت اعمال شده و حتی آزار جنسی در مورد این کودکان خود داستان غمبار دیگری است. یک فعال حقوق کودکان کار میگوید “متآسفانه ادارات و سازمانهای مربوطه، شرایط کارگاهها را برسی نمیکنند تا از حضور کودکان کار مطلع شوند. بسیاری از کارفرمایان به کارگیری کودکان را کتمان میکنند ولی با یک بررسی ساده متوجه خواهیم شد که در این محیط ها علاوه بر آسیب جنسی، بارها شاهد خشونت از سوی کارفرما هستند”و درست در شرایطی که چنین تصاویر تلخ و واقعی از زندگی این کودکان موجود است، معاون وزیر دادگستری که گویا معاون حقوق بشر و امور بین المللی” وزیر است در نهم بهمن با برگزاری به اصطلاح کنفرانس تخصصی و سیزدهمین مدرسه زمستانه حقوق کودک در بوشهر گفت: “مدرسۀ حقوق کودک با هر نوع خشونت علیه کودکان، کودکان کار و خیابان، باز مانده از تحصیل و حمایت قضائی و اجتماعی از کودکان برگزار شده است”. او حتی ابائی ندارد که با بیان اینکه آموزه های دینی توجه ویژه ای به حقوق کودک کرده است، مدعی شود که “در حمایت از حقوق کودک و نوجوان، نظام اسلامی، از مجامع بین المللی پیشرو محسوب میشود”. یادمان نرفته است که سران رژیم در بحبوبۀ کشت و کشتار کرونا با وقاحت بی نظیری در مقابل دوربین ها ظاهر شده و مدعی شدند که راه حل آنان “موفقترین تجربه کشورهای جهان در دوره شیوع کرونا” بوده است. اگر اکنون بویژه بعد از مرگ و میر و مبتلایان چند میلیونی هنوز رهبر جنایتکار جمهوری اسلامی فرمان ممنوعیت ورود واکسن را صادر کرده و آگاهانه میلیونها تن از مردم را به قربانگاه میفرستد، چرا معاون وزیر دادگستری در بوشهر شرم داشته باشد که صحبت از “پیشرو بودن نظام اسلامی در مجامع بین المللی” بکند.
در خبرها آمده بود که”رضا”یکی از کودکان کار که نان آور خانواده بود چند هفته پیش به زندگی خود پایان داد. او پنج سال پیش زمانی که سیزده سال داشت در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ مجری برنامه که پرسیده بود، چه آرزوئی داری، پاسخ داده بود “آرزوئی ندارم، چون از صبح تا شب کار میکنم، وقت نکردم بهش فکر کنم”. این جمله بدون تردید بیان یک تراژدی غمبار و تصویر زندگی و آرزوهای جمعیت میلیونی کودکان کار و خیابان است. ورضا” به نمایندگی از این جمعیت میلیونی عمق یک تراژدی راطرح کرده بود. هر چند که “رضا” فرصتی برای آرزو کردن نیافت، ولی هیچ دلیلی وجود ندارد که اجازه داد میلیونها کودک کار و خیابان در زیر بار زخم های شکاف طبقاتی و فاصله عمیق فقر و ثروت، بدون داشتن آرزوئی به زندگی خود خاتمه دهند.