بحران مسکن حادتر از همیشه، بر مجموعه بحرانهای گریبانگیر جامعه ایران افزوده شده است. این بحران برای سرمایه داران کلانی که مالک مجتمع های مسکونی هستند به شکل رکود بازار مسکن و برای کارگران و تهیدستان و اجاره نشینان جامعه به صورت گرانی سرسام آور اجاره مسکن، بروز پیدا کرده است. در نتیجه این وضعیت حجم معاملات پیرامون مسکن به حداقل و میزان اجاره خانه به بالاترین حد خود رسیده است. آمارهای انتشار یافته از جانب منابع رژیم که معمولا چندان قابل اعتماد هم نیستند، نشان از ابعاد فاجعه بار این بحران دارند.
ایرنا خبر گزاری جمهوری اسلامی در گزارشی می گوید:” از مجموع 2 ميليون و 500 هزار خانه خالي در كشور، بيش از نيم ميليون واحد مسكوني خالي در تهران وجود دارد “. بر اساس یک تحقیق که در سایت “فصل اقتصاد” آمده است، “در ایران هم اکنون بیش از 7 میلیون خانوار از داشتن یک واحد مسکونی محرومند.” البته باید اضافه کرد که اگر محرومیت از داشتن مسکنی مناسب و ایمن را ملاک قرار دهیم، ساکنین خانه های با بافت فرسوده، ساکنین محلات حاشیه شهرها که در خانه های گلی و محروم از حداقل خدمات شهری زندگی می کنند را باید از جمله خانواده هایی به حساب آورد که هر کدام به نحوی با مشکل مسکن روبرو هستند. برآوردهای مرکز آمار ایران نشان می دهد که هم اکنون بیش از ۶ میلیون خانه فرسوده در ایران وجود دارد که محتاج بازسازی هستند. این در حالی است که سالیانه بیش از یک ملیون زوج جدید هم به آمار متقاضیان خانه در ایران اضافه می شود. یعنی در حالیکه هم تولید مسکن به شدت افزایش یافته است و هم نیاز شدید به مسکن وجود دارد، خانه ها خالی، سرمایه راکد و مردم هم بی سرپناه و بی مسکن هستند و این یک بحران واقعی است.
چند روز پیش حسن روحانی رئیس جمهور ایران با اضافه کردن دروغی دیگر بر دروغ های همیشگی خود، با ابراز خوشحالی فریبکارانه ای ادعا کرد که «قیمت اجارهبها در تهران، به طور متوسط 30تنها درصد افزایش یافته، که این رقم امیدوارکننده است». روحانی در حالی این ادعا را در نشست با مدیران ارشد بخش مسکن مطرح کرد که همه مخاطبینش به خوبی می دانستند که مسکن بیش از 70درصد هزینههای ماهانه یک خانوار را به خود اختصاص داده است. تقریبا همزمان با اظهارات روحانی مهرداد سالاری، معاون عمرانی استاندار کرمانشاه اظهار داشت که: “در برخی مناطق این شهر شاهد افزایش ۴۰۰ درصدی و حتی بیشتر اجاره بهای مسکن هستیم”.
اما این بحران چگونه آغاز شد و چگونه شدت یافت؟ بحران مسکن در اشکال خفیف تری چه در دوره رژیم پهلوی و چه در دوره حاکمیت رژیم اسلامی همواره وجود داشته است. اما تشدید آن در سالهای اخیر و فاجعه بار شدن آن به ویژه در یکی دو سال گذشته، ریشه در بحران و آشفتگی اقتصادی همه جانبه جاری و فساد افسارگسیخته این دوره رژیم دارد.
در شرایطی که کارخانه ها و مرکز تولیدی صنعتی یکی بعد از دیگری تعطیل می شدند، آن بخش از سرمایه که راه فرار از ایران را در پیش نگرفته بود، با شتاب کم نظیری به سرمایه گذاری در زمینه ساخت و ساز مسکن روی آورد. اما رونق موقتی در بخش تولید مصالح ساختمانی نتوانست جوابگوی بیکارسازیهای گسترده در بخش تولیدات صنعتی شود. بیکاری همچنان با سرعت گسترش یافت. در عین حال تعطیل شدن کارگاههای تولیدی کوچک و رکود بازار، بخش وسیعی از طبقه متوسط جامعه را نیز به صف کارگران و تهیدستان پرتاب نمود. همه اینها فقر شدید در جامعه را به دنبال داشت. گسترش فقر در سطح جامعه قدرت خرید اکثریت مردم را آنچنان پائین آورد، که نه تنها قادر به پرداخت اقساط خرید خانه نبودند، بلکه از پرداختن اجاره خانه موجود خود نیز ناتوان بودند. بسیاری از کارگران و خانواده های طبقه متوسط در کلان شهرهای ایران ناچار شدند خانه های اجاره ای خود را رها کنند، یا به حاشیه شهرها پناه ببرند و یا حتی چادر نشینی اختیار کنند، پدیده ای که در سالهای اخیر رواج چشمگیری پیدا کرده است. بدین ترتیب در عین اینکه میزان تولید مسکن بالارفته بود، تقاضا برای آن کاهش پیدا کرد. اما این بحران پدیده دیگری را نیز به دنبال داشت:
می دانیم که طی یکی دوسال گذشته جریان مالباختگان به یکی از محورهای اعتراضات مردمی تبدیل شده است. این مالباختگان عمدتا از اقشار متوسط و کم درآمد جامعه هستند. مشکل بیشتر این مال باختگان به نحوی به بحران مسکن در ایران مربوط می شود. شمار زیادی از خانواده هائی که درآمدشان کفاف زندگیشان را نمی کرد، خانه های خود را می فروختند و به اجاره نشینی در خانه های ارزانتری روی می آوردند. این اجاره نشینان جدید و صاحبخانه های قدیم، با پولی که از این راه بدست می آوردند، بسمت موسسات مالى و اعتبارى وبانک ها که سودهای ٢5 درصدی به سپرده هاى این مردم می پرداختند، جذب شدند . آنها بخشى از وجوه حاصله را صرف رهن محل دیگرى براى زندگى نمودند تا با سپرده گذارى بقیه وجوه حاصله از فروش ملک مسکونى خود و از محل سود دریافتى آن امرار معاش کنند. با کاهش سود بانکی و ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری بسیاری از این افراد در شمار مالباختگان قرار گرفتند.
امروز در ایران اکثریت مردم تهیدست یا فاقد مسکن هستند و یا در خانه هایی با بافت قدیمی زندگی می کنند که به خانه های کلنگی مشهورند. تمام این خانه ها در کنار خانه های جدیدی که ضو ابط ایمنی در کشور زلزله خیزی مثل ایران در آنها رعایت نشده نا امن به شمار می روند و در برابر هرگونه بلای طبیعی آسیب پذیرند. رژیم در هر دوره ای به طریقی مردم را به امید صاحب مسکن مناسب شدن سر دوانده است. طرح شکست خورده مسکن مهر که ملیاردها دلار از ثروت این کشور و از درآمد خانواده های تهیدست را بباد داد از آنجمله است.
واقعیت این است تا زمانی که رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بر سر کار است نان، کار، مسکن و آزادی مردم را در گروگان خود دارد. هر طرح و پروژه ای در زمینه خدمات عمومی سرنوشتی بهتر از سرنوشت “طرح مسکن مهر” پیدا نخواهد کرد. دستگاه اداری فاسدی که این رژیم در دامن خود پرورده است، قادر به برآورده کردن پروژه های اقتصادی مورد نظر خود رژیم هم نیست تا چه رسد به اجرای طرح های مربوط به خدمات عمومی مربوط به کارگران و قشرهای کم درآمد. برای این رژیم اولویت، همواره سرکوب مبارزات عدالت خواهانه و آزادیخواهانه مردم و به بند کشیدن مخالفین بوده است. این رژیم هیچ خواسته ای را بدون این که از جانب مردم احساس خطر جدی بکند، تامین نخواهد کرد. زندگی زیر یک سقف و برخورداری از امکانات ایمنی و رفاهی و فرهنگی حق مسلم همه انسان هاست و رژیم موظف است به آن پاسخ دهد. اما مردم بدون مسکن و اجاره نشین برای تحمیل خواست های خود به این رژیم راهی جز تحت فشار قراردادن آن از طریق حضور میلیونی در میدان مبارزات اجتماعی ندارند.