پارلمان ترکیه در روز پنجشنبه دوم ژانویه، دوازدهم دیماه طرح تهیه شده توسط اردغان جهت ارسال نیروی نظامی به لیبی را تصویب کرد. طبق این طرح به اردغان اجازه داده شد که” هر زمان، به هر اندازه و به هر مدتی” که لازم میداند، نیروی نظامی به لیبی ارسال کند. در روزهای قبل تر برخی از مقامات دولتی از جمله معاون رئیس جمهور با این کارت بازی میکردند که شاید اعلام وجود این طرح در مرحله بررسی باعث گردد که تهدیدات ژنرال حفتر جهت تسخیر طرابلس از سر راه براشته شود. آنها تصور می کردند که ممکن است با این هشدار نیروهای خود را که از نه ماه پیش پایتخت لیبی و مقر حکومت سراج را محاصره کرده، پس بکشد. وزیر خارجه ترکیه یک هفته قبل تر هشدار داده بود که نباید گذاشت لیبی “سوریه دوم” شود و بنابراین لازم است که” همه نوع اقدامات جهت جلوگیری از تکه پاره شدن لیبی به عمل آورد. جواب ژنرال حفتر به ترکیه این بود که لیبی آرامگاه سربازان شما خواهد شد.
لایحه با آراء حزب عدالت و توسعه اردغان و پشتیبانی حزب ناسیونال فاشیستی “حرکت ملی ترکیه “ (ام ، اچ ، پی ) به تصویب رسیده و بلافاصله به امضاء اردغان رسید. اپوزیسیون جمهوریخواه در پارلمان ترکیه لایحه را یک “ماجراجوئی خطرناک” نامید. اتحادیه عرب بدون نام بردن از ترکیه به قطعنامه ایی که توسط مصر تهیه شده و خواهان عدم دخالت در لیبی شده بود، رأی داد. عکس العملها در اروپا متفاوت بود. در آلمان دولت سکوت اختیار کرده و نمیخواهد معامله کثیف با اردغان در مورد پناهجویان را به خطر اندازد. سخنگویان سیاست خارجی سبزها و دمکراتهای آزاد اعلام کردند که نداشتن یک سیاست واحد در اروپا در مورد لیبی که بیش از همه فرانسه و ایتالیا در این ناهمآهنگی نقش دارند سبب گردیده است که دیگران تصمیمی اتخاذ کنند که امنیت و منافع مارا بلاواسطه با خطر روبرو سازند. آنان خواستار شدند که هر چه سریعتر وزرای خارجه اتحادیه اروپا تشکیل جلسه داده تا بتوانند یک “راه حل مشترک استراتژیک در قبال لیبی” پیدا کنند. نخست وزیر ایتالیا خواستار ایجاد منطقه پرواز ممنوعه در لیبی شد. ولی او فراموش کرد که درست با طرح ایجاد منطقه پرواز ممنوع، نیروهای ناتو به لیبی ارسال شدند و نتیجه اش بعد از هشت سال در مقابل چشمان همه است.
دولت ترکیه در بیست و هفتم نوامبر، برابر با ششم آذر، دو توافقنامه با دولت “سراج” که از جانب مجامع جهانی به عنوان دولت قانونی به رسمیت شناخته شده ولی در واقع امر قدرت حکومتی اش فراتر از شهر طرابلس نمیرود، امضاء نمود. اگر مضمون یکی از توافقنامه ها همکاری نظامی بین دو کشور بود، مضمون دومی بیان تمایلات اردغان جهت تبدیل شدن به یکی از بازیگران اصلی در دریای مدیترانه و همزمان دست انداختن به منابع عظیم نفتی لیبی بود. اگر چه در توافقنامه نظامی تنها صحبت از همکاری در مورد ارسال اسلحه، آموزش و مشاوره نظامی به میان آمده بود، اما طرح تصویب شده در پارلمان ترکیه بسیار فراتر از این توافقنامه رفته است. چنانچه اردغان اقدام به ارسال نیروی نظامی به لیبی بکند در اینصورت اولین دولتی خواهد بود که بطور رسمی با ارتش خود وارد جنگ و جدالهای داخل لیبی میشود و به این شکل جنگ و جدال برسر لیبی وارد فاز جدیدتری میگردد .
واقعیت این است که لیبی از زمان سقوط دیکتاتوری قذافی هیچگاه روی آرامش به خود ندیده و به میدان تحرک و پشت جبهه نیروهای تروریستی اسلامی در آفریقا و خاورمیانه و به میدان جنگ نیابتی قدرتهای امپریالیستی و منطقه ای تبدیل گردیده است. اگر در کنار ژنرال حفتر، روسیه ، فرانسه ، عریستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر قرار گرفته اند ، بخش بزرگ دولتهای اروپائی، قطر و ترکیه پشتیبان به اصطلاح دولت قانونی سراج هستند. آنچه که دولتهای اروپائی را به جانب لیبی کشانده است علاوه بر چنگ انداختن به نفت وگاز لیبی، یافتن راه حل برای پایان دادن به حرکت پناهجویان آفریقائی به اروپاست. برای دول اروپائی اهمیتی ندارد که بر سر مهاجرین آفریقائی در مسیر رساندن خود به لیبی و سپس گرفتار آمدن در زندانهائی که اردوگاه پناهندگی نامیده میشوند و یا غرق شدن در دریای مدیترانه، چه می آید. دول اروپائی حاضرند برای دفاع از قلعه اروپا و ممانعت از ورود پناهجویان دست هر جنایتکاری را بفشارند اگر این جنایتکاران امروز سراج و اردغان هستند، فردا میتواند ژنرال حفتر باشد. برای آنهائی که از صبح تا شام در مورد ” ارزشهای اروپائی ” حنجره پاره میکنند، مهم نیست که آموزش نیروهای گارد ساحلی لیبی جهت شکار پناهجویان راه را برای گسیل آنها به زندانهای مخوف در لیبی و یا فروش در بازار بردگان و یا تجاوز جنسی به زنان باز میکند.
اردغان مدتهاست که آشکارا میگوید که به مثابه بازمانده امپراطوری عثمانی بیش از همه محق است که تعیین کننده سرنوشت مردم خاورمیانه و شمال آفریقا باشد. فراموش نکنیم زمانیکه در سال 2011 مبارک سقوط کرده و اخوان المسلمین به قدرت رسیدند، اردغان تعللی به خرج نداد که اولین رئیس دولت خارجی باشد که به مصر سفر کرده و قراردادهای همه جانبه با دولت مرسی ببندد. آفتاب عمر این دولت اما بسیار کوتاه بود و کودتای ژنرال السیسی نقطه پایانی بر آرزوهای اردغان نهاد. لشکرکشی اردغان به سوریه و کشتار مدافعین پرشور تجربه خودگردان رژوا را در بستر همین منطق باید دید. اکنون در دل اوضاع متشنج و متحول خاورمیانه، لیبی لقمه چربی است که میتواند به بسیاری از اهداف عظمت طلبانه اردغان پاسخ دهد. فراموش نکنیم که در همین لحظه نبروهای نظامی ترکیه چه مستقل چه در چهارچوب پیمان نظامی ناتو در یازده کشور از جمله افغانستان ،سومالی ،قطر، عراق، سوریه، لبنان، جمهوری آذربایجان، جمهوری قبرس شمالی، آلبانی، کوسوو و بوسنی و هرزگوین مستقر هستند.
دورخیز اردغان برای حضور نظامی در لیبی بر هرج و مرج موجود در این کشور افزوده و این بار دربعد گسترده تری مردم لیبی به خاک و خون کشیده خواهند شد. پرسش اصلی این است کدام نیرو می تواند به این تجاوزگریها، به این جنگهای نیابتی و این کشت وکشتار و ناآرامی درشمال آفریقا و خاورمیانه نقطه پایانی بگذارد؟