در حالی که ابتلا به ویروس کرونا در ایران به اعتراف مسئولان بهداشتی همچنان به شدت درحال گسترش است، حکومت جمهوری اسلامی ناتوان از مقابله با آن، با لغو محدودیتهای رفت و آمد شهری و بین شهری و از سرگیری فعالیتهای عادی، در برابر حفظ جان مردم از خود سلب مسئولیت می نماید.
در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی سرمایه، کرونا نه تنها برای کارگران و توده های مردم تهیدست بلکه برای میلیونها کودک کار و خیابان نیز علاوه بر این که به مثابه یک بیماری خطر ناک است، از لحاظ تأمین معیشت نیز یک معضل واقعی به حساب می آید. با شیوع این بیماری میلیونها کودک که با کار شاق خود کمک کننده هزینه یا حتی نان آور خانه بوده اند، چه در سطح معابر و خیابانها و چه در زیر زمین کارگاهها، کارهایشان را از دست داده اند. همانند دیگر کارگران اوضاع معیشتی این کارگران کوچک و کم سن و سال نیز روز به روز بیشتر به وخامت می گراید. البته رژیم جمهوری اسلامی نه تنها در مقابل کرونا بلکه در هیچ شرایطی به فکر حفاظت از کودکان در رابطه با تأمین امکانات رفاهی، معیشتی، پرورشی و آموزشی و کمک به خانوادههای کم درآمدشان نبوده است. در ماده ۷۹ قانون کار کذایی رِژیم، ظاهرأ سپردن کار به کودکان با سن کمتر از ۱۵ سال ممنوع اعلام شده است. اما این پدیده ناهنجار اجتماعی و غیر انسانی در ایران روز به روز در حال گسترش است. زیرا جمهور اسلامی خود را در قبال زندگی آنان بی وظیفه نموده است و حاضر نیست برای رفع این معضل بزرگ اجتماعی بودجه ای اختصاص دهد. در حالی که می تواند تنها با اختصاص بخشی از بودجه ای که سالانه به نهادهای مذهبی و مراکز ترویج جهل و خرافه میدهد، کمک هزینه خانوادههای کودکان کار و خیابان را تأمین کند تا آنان مجبور نباشند جگرگوشه گان نونهالشان را روانه بازار استثمار سرمایه کنند و جسم و جانشان را فرسوده سازند.
نظام سنگ دل و بیرحم سرمایه نه تنها امکان یک زندگی عادی و بهره مندی از امکانات آموزش و زیست را از آنها دریغ داشته بلکه کودکان کار و خیابان را در مقابل خطر ویروس کرونا و دیگر میکروبها بدون برخورداری از امکانات بهداشتی به حال خود رها کرده است. آنان نه تنها اولین دسته از کارگرانی هستنند که با هر بحرانی کارشان در کارگاهها و دیگر مراکز کاری و مزد ناچیز آنرا از دست میدهند، بلکه با خلوت شدن بازار و خیابان و پارکها و کاهش ترافیک نیز از درآمد ناچیز حاصل از فروش آدامس، گل، دستمال کاغذی و چسپ دست و پاک کردن شیشه ماشین و غیره نیز محروم می شوند و زندگی و معیشت شان روز به روز بدتر خواهد شد. برای این کارگران کوچک با شکم گرسنه ماندن در خانه و دوری جستن از تماس دیگران برای جلوگیری از ابتلا به کرونا مفهومی ندارد. بگذریم از اینکه بعضی از آنها خانه ای هم برای شب را به روز رساندن ندارند و برای خواب شبها، جسم کوچکشان را در اماکن عمومی در کارتنها جا می دهند. در طول روز نیز آنان به اجبار و بدون توجه به خطر ابتلا به کرونا و دیگر امراض، از گرسنگی به سطل آشغالها روی میآورند و هر روزه ساعتهای متمادی را بدون امکانات بهداشتی در کوچه و بازار و خیابانها می گذرانند.
گرچه پدیده کودکان کار و خیابان یک واقعیت قابل روئیت در بسیاری از کشورها میباشد، اما در ایران با تشدید بحران اقتصادی جمهوری اسلامی به شکل بی سابقه ای گسترش یاقته است. جمهوری اسلامی از ارائه آمار دقیق این پدیدۀ شرم آور حاکمیت نیز به دلائل سیاسی و امنیتی سرباز میزند و تعداد این کودکان را بالای سه میلیون اعلام کرده است.اما دیگر مراکز تحقیقاتی اعلام کردهاند که آمار واقعی با آنچه از جانب رژیم داده شده فاصله زیادی دارد. علاوه بر آن در این آمارها بسیاری از کودکان از جمله کودکان کارتن خواب و کودکان مهاجران افغانستانی و کودکان کولبر و غیره نیز به حساب آورد نشده است. پدیده کودکان کار و کودکان خیابان حقیقتأ یک تراژدی دردناک انسانی در قرن۲۱ است. کودکان کار و خیابان فقر و نابرابری در این نظام ظالمانه را از همان اوان کودکی تجربه و با خود حمل میکنند و به زودی در می یابند که اول ماه مه در واقع روز جهانی کودکان کار هم هست و رهایی آنان از فقر و گرسنگی و نابرابری تنها از مسیر محو نظام سرمابه داری و استقرار حکومت کارگری می گذرد.