فردا جمعه هشتم سپتامبر، برابر با ۱۷ شهریور، روز جهانی سواد آموزی است. در سال میلادی۱۹۶۶ این روز به پیشنهاد یونسکو، سازمان آموزش علمی و فرهنگی سازمان ملل، وارد تقویم این سازمان شد. بنا به آمارهای ارائه شده از جانب یونسکو نزدیک به ۸۰۰ ملیون نفر در جهان بیسواد وجود دارد. در آماری که یونسکو ارائه داده بیسواد به اشخاصی گفته می شود که از امکان خواندن و نوشتن محروم هستند. اما در دنیای امروز محرومیت از امکان استفاده از اینترنت و سایر وسایل ارتباطی را نیز باید در مفهوم بی سوادی جای داد. از اینرو در واقع آمار بیسوادی واقعی بسیار بیش از این رقم است. براساس تخمینهای یونسکو، به دلیل فقدان فرصت کافی، سالانه ۳۰ تا ۵۰ میلیون نفر به لیست افراد بیسواد جهان اضافه میشوند. بر اساس آمارهای رسمی یونسکو در سراسر جهان حدود ۸۰ میلیون کودک وجود دارند که حتی به آموزش های مقدماتی هم دسترسی ندارند.
در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی بنا به گزارش مرکز آمار ایران ۲۸ ملیون نفر از جمعیت کشور بیسواد اند. بر اساس آمارهای رسمی که به هیچ وجه میزان واقعی بیسوادی را در ایران منعکس نمی کنند، ایران در میان 178 کشور جهان در ردیف 120م قرار دارد. آشکار است که شمار بیسوادان در میان کارگران و اقشار محروم جامعه بسیار از تعداد بیسوادان در میان اقشار دیگر بیشتر است. همچنین بیسوادی در میان زنان دو برابر مردان است و اکثریت بی سوادان در روستاها ساکن اند. همچنین در میان مناطق مختلف ایران استانهای کرد نشین، که در آن کودکان از آموزش به زبان مادری هم محروم هستند، بیشترین آمار بی سوادی را دارند و از این لحاظ در ردیف استان سیستان و بلوچستان هستند .علاوه بر آمار بالای بیسوادی در میان بزرگسالان، در ایران از 20 میلیون کودک واجد شرایط تحصیل تنها 12 میلیون نفر از آنها به مدارس راه می یابند.
جمهوری اسلامی علیرغم اینکه چنین وانمود می کند که گویا به حل مشکل بیسوادی اهمیت می دهد، اما از آنجایی که بیشترین بخش بودجه هر سال رژیم صرف فعالیت های نظامی و امنیتی و دستگاههای تولید و ترویج خرافه در داخل و خارج کشور می شود و بازار فساد و غارتگری مالی و اداری گرم است، هیچ یک از طرح های متعددی که تا کنون بکار گرفته است سرانجامی موفق نداشته اند.
امروز در شرایطی که حتی داشتن توان خواندن و نوشتن معیار کافی برای باسواد بودن نیست، کارگزاران رژیم از وجود 28 میلیون بیسواد گزارش می دهند. بر طبق تعاریف مركز آمار ایران، كسی كه بتواند متون ساده را به زبان فارسی بنویسد یا بخواند جزو افراد باسواد محسوب می شود و معادل تحصیلی اول ابتدایی است. اما بر اساس معیارهای امروزی باسواد کسی است که بتواند از سوادش برای ارتقاء آگاهی و مهارت خود و بهبود زندگی و روابط اجتماعی اش بهره گیرد. با تبدیل شدن کامپیوتر و اینترنت به بخشی از کار و زندگی لازم است زنان و مردان حداقلِ توان بکارگیری آنها را داشته باشند. اگر کسی از این توان محروم باشد کمتر خواهد توانست بر اطلاعات ودانش و مهارت خود بیافزاید.
اما مشکل کودکان، جوانان و بزرگسالان ایران فقط بیسوادی و یا کم سوادی نیست. گذشته از بیسوادی جمهوری اسلامی به لحاظ کیفیت نیز آموزش را به قهقرا برده است. کودکانی که از تحصیل باز می مانند، روانه بازار بیرحم کار میشوند و بخش اعظم آنها در فردای بزرگسالی هم دیگر هرگز امکان سواد آموزی را نخواهند یافت. سران رژیم تمام تلاش خود را به کار میبرند تا این دانش آموزان را خرافی، فاقد شخصیت مستقل و مطیع و سر بزیر بار بیاورند. کاربدستان آموزشی برای پر کردن تمام اوقات دانش آموزان و شستشوی مغزی آنها کسانی را نیز به نام “مربی پرورشی” به مدارس اعزام میکنند که یا آخوند هستند و یا تعلیم اسلامی دیدەاند. وظیفه آنها کار فردی و رو در رو با دانش آموزان در جهت خرافی تر بار آوردن آنهاست. مکمل این اقدامات فشار آوردن و دادن امتیازاتی برای ثبت نام کودکان و نوجوانان دانش آموز در سازمان بسیج سپاه پاسداران است. مقامات آموزشی رژیم با جداسازی دختران از پسران می کوشند امکانات همنوائی، همفکری و همکاری آنها در مدارس را به حداقل برسانند.
مجبور کردن دانش آموزان به سفر به مناطق جنگی تحت عنوان “کاروان راهیان نور” و تلاش برای پر کردن مغز کودکان از تحریفات تاریخی از دیگر مشکلات دانش آموزان است. سران رژیم با تحقیر افغانستانی های مقیم ایران و محروم کردن فرزندان آنها از تحصیل تلاش می کنند ناسیونالیسم و شوینیسم ایرانی را در مغز دانش آموزان ایرانی رسوخ دهند. در دسترس بودن وسیع و ارزان مواد مخدر از دیگر مصائب دامنگیر محیطهای اموزشی در ایران است.
واقعیات تلخ فوق نشان میدهد که مبارزه با بیسوادی و دیگر مصائب اجتماعی در ایران به مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی گره خورده است. با سرنگونی انقلابی این رژیم است که جامعه ایران در مسیر فائق آمدن بر این معضلات فاجعه بار اجتماعی قرار خواهد گرفت.