در جهانی آشفته، بی ثبات و آماده برای تغییر زندگی می کنیم. در انتهای تونل تاریک دنیای بحران زده و پر هرج و مرج کنونی سوسوی نوری دیده نمی شود. بسیاری از صاحبنظران بورژوا کوشیده اند ویروس کرونا را عامل این پریشانی و بهم ریختگی جلوه دهند، اما خردمندانشان میدانند که بحران های مختلف و بویژه بحران های سیاسی و اقتصادی همچون موریانه بنیاد سیستم شان را خورده و کرونا آنرا تشدید کرده است. در حالیکه کرونا در کشورهایی مانند آمریکا و ایران کشتار جمعی وسیعی را موجب شده، سوپر میلیاردرها ثروتمند تر شده و نابرابری اقتصادی کوه اسا بیشتر شده است. به دلیل بحران های چندگانه ی موجود طبقات حاکم و دولت هایشان عمیقا نگران آینده هستند و توده مردم نیز عمیقا خشمگینند. وضع وخیم است هیچ دولت و قشر صاحب نظر و قدرتی راه حلی دراز مدت برای رفع این آشفتگی ندارد.
بورژوازی و دولت هایش کمابیش در کشورهای توسعه یافته برای غلبه بر اثرات ویرانگر ناشی از شکست نئو لیبرالیسم اقتصادی شروع به خرج کردن در مقیاسی نجومی کردند تا اقتصاد به کار بیافتد. نتیجه ی این اقدام تورمی بی سابقه و وامهایی نجومی می باشد که دولت ها بارآورده اند. وام ها چنان عظیم هستند که در سال گذشته سودی که برای بهره آنها پرداخت شده 11 تریلیون دلار بوده است.
دولت ها برای کاهش نتایج زیانبار تورم و وامهای نجومی به فکر حمله دوباره به دستمزد ها و سفره مردم افتادند. اما بانک جهانی هشدار داد که اینکار ممکن است به ناآرامی و تنش اجتماعی بیانجامد که منظور خیزش های توده ای و انقلاب می باشد. سرآغاز اینگونه خیزش ها در قزاقستان دیده شد؛ خیزشی که کارگران نفت شروع کننده آن بودند. در قزاقستان نیز، مثل خیزش مردمی آبان 1398 در ایران، گران شدن سوخت جرقه شروع اعتصابات و تظاهرات ها را زد. اوضاعی که خیزش های ابان 98 ایران و 2022 قزاقستان را موجب شد در همه کشورها وجود دارد و آن عبارت از فقر گسترده و تباه کننده می باشد که میزان بالای تورم آنرا تشدید کرده است.
کارشناسان بورژوا به دولتها توصیه کرده اند برای مبارزه با تورم نرخ بهره را بالا ببرند. مخالفین استدلال کرده اند که در صورت افزایش نرخ بهره پرداخت بهره وامها سنگین شده و نقدینگی به جای رفتن به سمت تولید به سوی بانکها و موسسات مالی سرازیر خواهند شد. در یک کلام بورژوازی هر راه حلی که ارائه می دهد در کنار فایده نسبی زیان های بیشتر ببار خواهد آورد. حرکت در یک دایره بسته فقدان یک راه حل اساسی در طبقه بورژوا و دولت هایش را برجسته میکند.
در مقابل بورژوازی و دولت های بی راه حل آن پیروان سوسیالیسم علمی و لاجرم کارگران پیشرو راه حل دارند. سوسیالیست ها ثابت کرده اند که مالکیت خصوصی بورژوازی ریشه تمام بحران هاست. بنابراین جایگزین کردن نظام فعلی با یک نظام سوسیالیستی برای نجات بشریت ضروری و ممکن است. ما میگوئیم بحران سرتاپای نظام سیاسی و اقتصادی موجود را فراگرفته و بهبود های که اینجا و آنجا دیده میشود موقتی بوده و همراه با معضلی نظیر تورم درهم تنیده است. سوسیالیست ها به دلیل داشتن تحلیل درست و ایفای نقش در هدایت مبارزات توده و کارگری رشد کرده و این زنگ خطر بزرگی برای بورژوازی است.
بورژوا ها و دولت هایشان که با افقی تار در خلاصی از بحران به دام افتاده و به فکر راه انداختن یک جنگ جهانی افتاده اند. تبلیغات هیستریک پیرامون اوکراین و تلاش ناتو برای کشیدن و تند کردن یک کمربند امنیتی به دور روسیه از نیاز بورژوازی و دولت هایش و عمدتا از نیاز به منحرف کردن افکار عمومی و پلیسی کردن فضا در جوامع غربی سرچشمه میگیرد. اما آنها به اقدامات تجاوزکارانه بویژه علیه دول روسیه، چین و دولت های هم سمت و یا لااقل همدرد با آنها نیز احتیاج دارند. اما تحقق این نیاز با موانع بزرگی روبروست.
ناتو و دول غربی پس از سقوط شوروی سابق در دسامبر 1991 محاصره روسیه توسط کشورهای پیرامونش را در دستور گذاشتند. طی سالهایی که روسیه در تلاش بود تا ظرفیت و توان امپریالیستی خود را دوباره بدست آورد ناتو پیشرفت های در پیشبرد سیاست مذکور کرد. نزدیک کردن پیمان نظامی ناتو به مرزهای روسیه همراه با تبلیغات زهراگین دولتهای عضو ناتو در ادامه آن اقدامات و تلاش ها انجام میگیرد. اعضای ناتو و در راس آنها دولتین آمریکا و بریتانیا به اقدامات مذکور برای ایجاد فضایی هیستریک و جنگی، که توسط رسانه های بورژوایی راه انداخته شده، برای سرپوش گذاشتن بر مسایل داخلیشان نیاز دارند. اما دول اروپای غربی و دول آمریکا و انگلیس در ایجاد میزان تبلیغات جنگی و روانی هم داستان نیستند. تا هم اکنون دول ایتالیا، فرانسه و آلمان تاکید کرده اند که باید نگرانی های امنیتی دولت روسیه را درک کرد. این مواصع از واقعیاتی سرچشمه میگیرد که به بعضی از آنها اشاره میشود.
نخست: دولت های آمریکا و بریتانیا به کمک رسانه هایشان میخواهند به افکار عمومی در دنیا بقبولانند که گویا روسیه به زودی به اکراین حمله خواهد کرد. طبعا چنان جنگ محتملی می تواند به یک جنگ جهانی هولناک بین کشورهایی منجر گردد که چندتایی از آنها دارای بمب های هسته ای تاکتیکی و استراتژیک هستند. میزان ذخیره شده این بمب ها میتوانند شرایط زندگی در کره زمین را از میان بردارند. اینگونه بمب ها فقط یکبار توسط دولت آمریکا در 1945 در ناکازاکی و هیروشیما مورد استفاده قرار گرفته و آثار مخرب آنها هنوز باقی و اثرگزار است. از این رو هرگونه جنگی بین دارندگان این سلاح های کشتار جمعی میتواند به مخالفت توده ای و جهانی روبرو شده و زمینه ایجاد خیزش ها و انقلابات توسط صدها میلیون کارگر زن و مردی شود که از این نظام بیزارند.
دوم، شروع چنان جنگی سرمایه های در هم تنیده ابر شرکت های بزرگ دنیا را با خطری بزرگ مواجه کرده و زمینه را برای اعتصابات وسیع کارگری فراهم خواهند کرد. از این گذشته شروع چنان جنگ محتملی اقتصاد بیمار سرمایه داری کنونی را با بحران های بیشتری مواجه خواهد کرد. به همین جهت ابر شرکت های و بویژه بیست ابرشرکتی که در اقتصاد جهان نقش کلیدی دارند موافق چنان حنگی نخواهند بود.
پس با منطق و خرد خود بورژوازی نیز بر افروختن آتش یک جنگ جهانی اگر محال نباشد لااقل خیلی مشکل خواهد بود. اما نباید فراموش کرد که در دنیای بحران زده کنونی خردمندی خود بورژوازی هم به شدت لطمه دیده است.