مرکز پژوهشهای مجلس در روز شنبه اول آذر ماه اعلام کرد، که نرخ بیکاری نه و هشت دهم در صدی ارائه شده از جانب دولت واقعی نبوده و نرخ واقعی بیکاری دو و نیم برابر آمار اعلام شده دولت یعنی معادل بیست و چهار درصد است. مرکز آمار ایران نیز در نیمه تابستان گزارش داده بود با وجود اینکه از بهار 98 تا فصل مشابه سال 99 تقریبا یک و نیم میلیون شغل در کشور از بین رفته، اما نرخ بیکاری یک و یک دهم درصد کاهش یافته و به نه و هشت دهم درصد رسیده است. فارغ از اینکه تجربه تمام سالهای حاکمیت این رژیم نشان داده است که آمار های ارائه شده از جانب مراکز دولتی در تمام حوزه ها فاصله عمیقی با آمار واقعی دارند، ولی شیوع ویروس کرونا از اسفند ماه سال گذشته و بیکار شدن میلیونی انسانها حتی در پیشرفته ترین جوامع سرمایه داری که دولتها جهت مهار بحران تشدید یافته اقتصادی ناشی از کرونا سیاستهای مشخصی را اتخاذ کردند، با وجود این، میلیونها نفر بیکار گشتند و آنوقت در جامعه ای که سرنوشت بخش بزرگی از کارگران ناشی از سیاستهای “مقررات زدائی” به دست کارفرما ها سپرده شده است که به بهانه های متفاوت به بیکار کردن کارگران می پردازند و مضافا اینکه میلیونها نفری که به علت عدم وجود کار، بطور رسمی جستجوی کار را رها کرده اند، در این آمارها جائی پیدا نمیکنند، در آنصورت میتوان درک کرد که چه فاصله عظیمی مابین آمار واقعی بیکاری و آنچه که مراکز رژیم اعلام میکنند، وجود دارد. در عین حال این راز آشکاری است که سیاستهای نئولیبرالی دولتهای چند دهه اخیر بویژه در حوزه “مقررات زدائی” که با نام تعدیل اقتصادی از آن نام میبرند، سبب گردیده است که بسیاری از کارگران قربانی این سیاست کارگر ستیز گردیده و فاقد همۀ امکانات بیمه ای و مزد بیکاری گردیده و با اولین مشکلاتی که کارگاهها و کارخانه ها و مؤسسات تولیدی و خدماتی روبرو میشوند، این کارگران به خیابان پرتاب میگردند. در این میان هجوم کرونا و تبعات وخامتبار ناشی از آن با توجه به عدم کیفیت و توانائی مقامات دولتی در مهار آن، قبل از همه سراغ کارگران و مزدبگیران رفته وگلوی آنها را در چنگال بیرحم خود فشار میدهد. اکنون حتی کارگران بیمه شده در یک چشم به هم زدنی با تعطیلی کارخانه ها وکارگاهها به بهانه تعدیل و یا عدم نیاز به اردوی عظیم بیکاران میپیوندند. بر اساس آمارهای رسمی نزدیک به یک میلیون کارگر بیمه شده به دلیل بحران کرونا شغل خود را از دست داده اند. آنها باوجود اینکه سالهای طولانی بیمه بیکاری پرداخته اند ولی ماهها باید در راهروهای بیمه های اجتماعی جهت دریافت مقرری بیکاری که حتی یک سوم هزینۀ ماه را تأمین نمیکند از این سو به آن سو بدوند. در این میان البته وضعیت کارگران غیر رسمی کهاز هرگونه بیمه اجتماعی محروم بوده و در اکثر موارد بصورت روز مزدی کار میکنند خود داستان غمبار دیگری است. بنا به اظهار وزیر کار در دهه های گذشته “اقتصاد غیر رسمی” و زیر زمینی به شدت فربه شده است و چندین میلیون کارگر در این بخش از اقتصاد بدون بیمه و مزد حداقلی گذران زندگی میکنند. اینان درصف اولین قربانیان کرونا قرار گرفته و در واقع فاقد هر گونه درآمدی جهت سیر کردن خود وخانواده هایشان هستند. ودرست در حالی که میلیونها نفر از اسفند ماه سال گذشته با شیوع کرونا شغل خود را از دست داده اند،اکنون با اعلام تعطیلی بسیاری از مشاغل از اول آذر ماه هوش چندانی لازم نیست که تا گمانه زنی نمود که چه تعداد وسیعی از کارگران در “اقتصاد غیر رسمی” . حتی کارخانه ها و کارگاهها با قرار دادهای موقت و یا روزمزد به فقر مطلق کشانده خواهند شد.اینجا دیگر بحث بر سر امکانات تهیه لوازم پیشگیری از کرونا نیست اینجا بحث بر سرفرود آمدن شلاق بیرحم فقر وگرسنگی بر گردۀ میلیونها انسان است. وهمه اینها در شرایطی است که آمار مبتلایان به کرونا همه روزه مرز ده هزار وآمارمرگ ومیرها مرز چهار صد وپنجاه نفر را پشت سر گذارده است. وباز هم البته میدانیم که آمار واقعی بسیار قراتر از این رقم هاست ودرست در شرایطی که میلیونها تن از مردم شغل خود را ازدست داده و یا میدهند و در شرایطی که میلیونها تن از مردم به فقر وگرسنگی کشیده میشوند، مقامات رژیم جهت سر پوش گذاشتن بر بیکفایتی خود برای مهار بحران به جان هم افتاده اند. قال وقیل های آنان باید در خدمت این قرار گیرد که کل رژیم از تیررس خشم مردم خارج گردد. آنچه که در روزهای گذشته در وزارت بهداشت در مورد استعفای دوتن ازمدیران این وزارتخانه یعنی رضا ملک زاده معاون تحقیقات وفن آوری وزیر بهداشت وعلی نوبخت نائب رئیس و دبیر شواری مشورتی بیماری کرونا و اتهامات آنان در مورد اظهار نظر “غیر علمی ناشی از شتابزدگی” وزیر بهداشت و”ادعای دروغینش در ساختن واکسن کرونا” و از آنسو اتهامات مدافعین
وزیر بهداشت علیه ملک زاده که گویا ” اطلاعات حیاتی گروههای مختلف مردم کشورمان در بارۀ عوامل بیماری زا رادر اختیار کشورهای متخاصم “قرار داده است،بیان واقعی این فریبکاری است .
آن سوی دیگر این فقر وفلاکت تورم افسار گسیختۀ جاری در جامعه است. طبق گزارش مرکز آمار نرخ تورم نقطه به نقطه در آبانماه امسال با رشد پنجاه درصدی نسبت به مهر ماه به چهل وچهار در صد رسیده است. والبته کافی است به افزایش چند در صدی کالاهای اساسی و بطور مشخص در مورد افزایش دویست تا سیصد درصدی قیمت شیر، کره وماست نگاهی افکند تا فهمید این رژیم با سیاستهای جنایتکارانه خود چه فقر وفلاکتی را به مردم تحمیل کرده است.
نتیجۀ تحمیل این حد از فقر وفلاکت انباشته شدن پتانسیل عمیق انفجاری در زیر پوست جامعه است که تنها بخش کوچکی از این خشم را در آبانماه سال گذشته دیدیم. سران رژیم این پتانسیل انفجاری و نفرت وانزجار میلیونها تن از مردم را میشناسند و درست به این علت است کهدر هفته های اخیر برموج سرکوب و دستگیری فعالین کارگری واجتماعی ومدنی زده اند. اما جامعه ما بویژه از دیماه نود وشش وآبان نود وهشت نشان داده است که حربۀ سرکوب رژیمدیگر کار کرد گذشته را ندارد. طبقه کارگر وفعالین اجتماعی در جریان مبارزات خود هم نقاط قوت وضعف خود وهم نقاط قوت وضعف رژِیم را شناخته اند وتردیدی نباید داشت که در اولین فرصت کارخانه وخیابان خواهند شورید. دورۀ پسا کرونا دورۀ خیزش عظیم طبقاتی جهت پایان گذاشتن به این فقر وفلاکت خواهد بود.