سه هزار و پانصد تن از کارگران شرکت ذغال سنگ کرمان در شهرهای کرمان، راور، کوهبنان و زرند از اول اردیبهشت ماه در اعتراض به عدم رسیدگی به خواسته هایشان دست از کار کشیده اند. آنان خواستار اجرای طرح طبقه بندی مشاغل با اعمال دقیق ضرائب سختی کار، افزایش دستمزد متناسب با عنوان شغلی، سابقه کار و پرداخت دیگر مزایای شغلی و بازنشستگی پس از پانزده بجای بیست سال هستند. مضافا اینکه این کارگران به تصمیم مدیران برای واگذاری سهام شرکت به بخش خصوصی معترض هستند. مطالباتی که در بخش اعظم خود مطالبات بخش بزرگی از کارگران در دیگر معادن و شرکتها ست. مگر نه اینکه یکی از خواستهای کارگران هفت تپه، فولاد اهواز، هپکو و آذرآب نیز مخالفت با خصوصی سازی بود. همه این کارگران به تجربه دیده اند آن چیزی که از این خصوصی سازیها نصیب آنان گردیده است همانا بیکارسازی همکارانشان، کاهش دستمزدها، بالا کشیدن دارائیهای این شرکتها، اختلاسهای میلیاردی و حتی به تعطیلی کشاندن شرکت و از جمله در نمونه هفت تپه فروش املاک کشاورزی متعلق به آن و در واقع متعلق به کارگران هفت تپه بود. اینجا هم صحبت از واگذاری این معادن به “شرکت بین المللی فولاد تجارت دالاهو” و تصمیم دولت روحانی برای وارد کردن این شرکت به “فرابورس” است. خود این شرکت هم به صورت صد در صدی متعلق به صندوق بازنشستگی فولاد ایران است و از آنجا که دولت، قیم صندوق فولاد است عملا ماهیتی دولتی داشته و عرضه سهام شرکت سرمایه گذاری آن در “فرابورس” برمتن اجرای اصل چهل و چهار قانون اساسی رژیم در زمینه خصوصی سازی مؤسسات وابسته به دولت انجام میگیرد. پیشترها هم ده درصد “شرکت سرمایه گذاری و تأمین اجتماعی” ( شستا ) وارد بازار بورس شد. دولت روحانی در نظر دارد که تا پایان سال “صندوق بازنشستگی کشوری” و نیز تعدادی از شرکتهای وابسته به خود را روانه بورس کند. انگیزه اصلی دولت روحانی جذب نقدینگی موجود برای جوابگوئی به شتاب سریع فرو پاشی اقتصادی در جامعه است. هر چند که عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در نامه به روحانی جهت سرعت بخشیدن به کشاندن شرکتها به بورس ظاهرا به بهانه “شروع وتکمیل پروژه های ناتمام در جهت توسعه اقتصادی کشور” عنوان میشود، ولی این راز آشکاری است که بر متن فروپاشی اقتصادی وتبعات ناشی از بحران کرونا و همزمان سقوط آزاد بهای نفت در بازار و تولید کمتراز دویست هزار بشکه نفت، آن مولفه های اساسی هستند که در پس این سیاست سرعت بخشیدن به عرضه سهام شرکتها در بازار بورس نهفته است. کارگران باز هم به تجربه دریافته اند که ورود به بازار بورس این شرکتها هیچ مفهومی جز این ندارد که زندگی و معیشت کارگران قربانی منافع صاحبان اوراق بورس خواهد گردید.
کارگران ذغال سنگ کرمان اعتراضات خود را با تجمعات چند روزه شروع کردند و هر چند که این تجمعات در شرایطی انجام میگرفت که سردمداران رژیم از صبح تا شام در مقابل دوربینها ظاهر شده و شعار “حفظ جان وتأمین نان” را تکرار میکردند، ولی در واقع امر، نه خبری از حفظ جان بود و نه خبری از تأمین نان. آنان بارها وبارها به مقامات محلی مراجعه کرده و همواره با وعده و وعیدهای دروغین روبرو شده و از اینرو هر بار بر تعداد شرکت کنندگان در تجمعات با وجود خطرات ناشی از کرونا افزوده میشد. اکنون دیگر خانواده های این کارگران همپای آنان در اعتراضات و تجمعات حضور پیدا میکنند. و این البته یکی از نقاط قوت این کارگران معترض است. در نتیجه همین نقطه قوت و فشار اعتراض متحدانه و قدرتمند کارگران، “شرکت ذغال سنگ کرمان “قبول کرده است که طرح طبقهبندی مشاغل که در گذشته اجرا میشد را مورد بازنگری قرار دهد و حدود 500هزار تومان به دستمزد کارگران اضافه کند. این کارگران اما به حق خواهان آن هستند که دو برابر این میزان تعیین شده پرداخت شود. بسیاری از این کارگران که در یکی از سخت ترین و خطرناکترین حرفه ها اشتغال دارند وبارها وبارها دیده اند که همکارانشان ناشی از حوادث کار در این معادن جان خود را را از دست داده اند، پس از هفده سال کار با احتساب تمام مزایا حدود سه میلیون تومان دستمزد دریافت میکنند که حتی بنا به گفته مسئولان تشکل های زرد کارگری یک دوم خط فقر است. بی جهت نیست که نماینده کارگران ذغال سنگ کرمان میگوید : “در شرایطی که کارگران دارای سابقه کار، بیش از چهل سال سن و هر کدام چند فرزند دارند، آنها قادر نیستند با این میزان دستمزد هزینه های زندگی خود را تأمین کنند.” او ادامه میدهد که “در همین حال قراردادهای موقت، ثبات شغلی کارگران را به هم ریخته است. حال در چنین شرایطی چگونه میتوان از ورود به بورس واحتمال بدترشدن امنیت شغلی و خرد شدن دیگر خواسته های کارگران نگران نشد.”
واقعیت این است که وضعیت زندگی ومعیشت کارگران روز به روز وخیمتر میگردد.وهمزمان دولت سرمایه دار وسرمایه داران بخش خصوصی هیچ فرصتی را از دست نمیدهند که به همین دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر هجوم ببرند. یادمان نرفته است درست دربحبوحه کشت و کشتار کرونا ودر حالیکه میلیونها کارگر بیکار گشته وبه خیابان پرتاب شده بودند دولت وبخش خصوصی آشکارا صحبت از منجمد کردن دستمزدها برای سه ماه میکردند .
برای کارگران معترض ذغال سنگ کرمان هیچ راهی جز ادامه مبارزاتشان نمانده است، اگر نمیخواهند ناظر گرسنگی خود وخانواده هایشان باشند. ولی با وجود این طبقه کارگر در سایر معادن ، کارخانجات ومؤسسات تولیدی نباید هم طبقه ای های خود را در کرمان تنها بگذارند. پیروزی این کارگران بدون تردید نه تنها یک پیروزی برای مجموعه طبقه کارگر بلکه خود نقطه قوتی برای رویاروئیهای این طبقه در شرایط پسا کرونا خواهد بود.نباید فراموش کرد که طبقه سرمایه دار خود را برای تهاجم بیشتر برای دوره پسا کرونا آماده میکند و هیچ دلیلی وجود ندارد که طبقه کارگر بدون قوت قلب، بدون اعتماد به نفس لازم وبدن تدارک وارد آن دوره شود.