گزارش سالانه سازمان جهانی کار به مناسبت ۱۲ ژوئن، روز جهانی مبارزه با کار کودکان، نسبت به افزایش شمار کودکان کار و خطراتی که در دوره شیوع کرونا این کودکان را در جهان تهدید می کند، هشدار داه است . این سازمان از افزایش 60 میلیون به شمار کودکان کار در نتیجه گسترش فقر در جهان سخن گفته است. هم چنین طی روزهای گذشته روزنامه های چاپ تهران گزارشها و مقالات متعددی به مناسبت روز جهانی منع کار کودکان درج کرده اند. اگر چه در این مطالب اگاهانه تلاش شده است که ابعاد واقعی کار کودکان و فقر شدید خانواده ها را تخفیف دهند، اما در لابلای همین مطالب نیز می توان دریافت که حال و روز کودکان کار در شرایط اشاعه بیماری کرونا، در ایران در چه شرایط وخامت باری قرار دارد.
روزنامه آفتاب یزد نوشته است: با شیوع کرونا همه چیز در کشور تغییر کرد و کودکان کار نیز از این تغییر مستثنی نبودند. تعطیلی کارگاه ها سبب شد تا خیلی از کودکانی که تا دیروز در کارگاه ها مشغول به کار بودند، مجبور به تغییر کار شوند و در خیابان های سطح شهر کار دیگری برای خود دست و پا کنند تا بتوانند معاش خود و خانواده را تامین نمایند. روزنامه همشهری از افزایش کودکان زباله گرد سخن گفته است و انجمن دفاع از حقوق کودکان می گوید: “در شهر تهران ۱۴ هزار کودک زبالهگرد وجود دارد.”
روزنامه افتاب اقتصادی نوشته است: کرونا و تبعات آن، بیش از همه زندگی و سرنوشــت بی دفاع تریــن گروه های اجتماعی را هدف گرفته است. کودکان کار در ایران از آنجمله اند. هم شمار کودکان کار افزایش یافته است و هم شمار کودکان مبتلا به بیماری کرونا. خبرگزاری ایلنا نوشته است: ” کرونا شمار بیشتری از کودکان را به بازار کار کشانده است.
رژیم اسلامی حاکم بر ایران یکی از زشت ترین چهره های نظام سرمایه داری در برخورد به کودکان و کار کودکان است. در ایران هیچگونه آمار قابل اعتماد و صحیحی درباره شمار کودکان کار در دست نیست. آمارهای رسمی در ایران از وجود 2 میلیون کودک کار سخن به میان می آورد اما، مطابق آمارهای غیر رسمی، شمار کودکان کار 7 میلیون کودک زیر 15 سال تخمین زده می شود. موج کودکان کار در ایران بر چهره شهرها به ویژه شهرهای بزرگ ایران به روشنی دیده می شود.
صدها میلیون کودک در جهان در شرایطی بسیار غیرانسانی و پر مخاطره، دوش به دوش بزرگسالان به کار حرفه ای مشغول هستند. کودکان در مقابل چشمان بزرگسالان در شرایطی برده وار در کارخانه ها، مزارع، معادن، خیابانها، چهار راهها، میادین و سایر مراکز کار، حتی در بنگاهها و مراکز وادار کردن انسان به تن فروشی، فروش اعضای بدن و وادار کردن آنان به کار قاچاق و بزهکاری مشغول به کار هستند.
غلیرغم اینکه هر چند وقت یکبار سازمان جهانی کار آمارهائی از شمار کودکان کار در جهان منتشر می کند، اما بوضوح می توان دریافت که این آمارها نمی توانند چهره واقعی آنچه را که در این زمینه جریان دارد، نشان دهد. زیرا اطلاعات سازمان جهانی کار اساسا متکی به آمارهائی است که از جانب دولتهای عضو این سازمان در اختیار آن گذاشته می شود. بسیاری از کشورها آمار قابل اعتمادی از شمار کودکانی که به کار حرفه ای و تمام وقت اشتغال دارند ارائه نمی دهند. از آنجا که، دهها میلیون از کودکان کار در مراکز کارگری به ثبت نمی رسند و به شکل غیرقانونی و سیاه به کار گرفته می شوند، درواقع شمار کودکان کار بسیار بیشتر از میزانی است که در آمارها می خوانیم. با همه اینها سازمان جهانی کار از افزایش 60 ملیونی کودکان زیر هفده سال در شرایط کرونا سخن گفته است.
کودکان کار و خیابان محصول و قربانی فقر و بیکاری و عوارض آن یعنی اعتیاد والدین و متلاشی شدن خانواده ها هستند. اینان از روی اجبار به نان آوران کوچک خانواده ها تبدیل شده اند. اینان یا در خیابان به دست فروشی و شغل های مشابه اشتغال دارند و یا در کوره ها، دخمه ها و سردابه های قالیبافی، کارگاهها و مراکز صنعتی ناامن و نظایر آنها در معرض تباه شدن قرار می گیرند. این کودکان که فرزندان کارگران می باشند خود کارگران کوچکی هستند که از محرومیت های بسیار رنج می برند. آنان تنها از محرومیت از تحصیل رنج نمی برند. آنان همچنین در معرض خطر ابتلا به اعتیاد و انواع بیماری های جسمی و روحی قرار دارند و انواع گروههای جنایتکار، شامل فروشندگان مواد مخدر برای آنان دام گسترده اند.
در بسیاری از کارگاهها و کارخانه های وابسته به سپاه پاسداران و وابسته به کمیته های امداد خمینی، بسیج مستضعفین و در مشاغل خانگی و طرح های استاد – شاگردی وابسته به این نهادها، کودکان به کار گرفته می شوند و بیرحمانه شیره جانشان مکیده می شود. در این میان سهم مناطق حاشیه ای کشور از جمله استانهای کردستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان و خوزستان در زمینه بکار گرفتن نیروی کار کودکان زیر 15 سال از طریق نهادهای نامبرده فوق بسیار بالاتر است. علاوه بر این تشدید فقر در میان خانواده های کارگری و مهاجرین ساکن در ایران میلیونها کودک متعلق به این مردم را روزانه روانه بازار کار و خیابان می کند و آنها را از دنیای کودکانه محروم و مانع از رشد طبیعی، اجتماعی، روانی و جسمانی آنان می شود. روشن است که کودکان خود در موقعیتی نیستند که صدای اعتراض خود را علیه این موقعیت ضد انسانی که به آنها تحمیل شده است بلند کنند. نجات کودکان از دست رژیم سیاسی و از دست نظام اجتماعی که این چنین شیره جان آنها را می مکد در گرو آن است که بزرگسالان استثمار شده و ستمدیده به یاری آنها نیز بشتابند.