حاشیه نشینی در کنار اشکال دیگر از نمودهای فقر و تهیدستی در ایران به سرعت در حال گسترش است. بە گفتەی مجتبی یوسفی، عضو کمیسیون عمران مجلس ایران “حاشیهنشینی” حدود یک چهارم جمعیت ایران را تشکیل می دهد. دكتر ناصر رضایی، از معاونین وزارت مسكن و شهرسازی این رقم را ۲۵ ملیون بیان کرده است.
حاشیه نشینان شهروندانی هستند که به دنبال خشکسالی های پی در پی، فشار و فقر و بیکاری و محرومیت از امکانات اولیه زندگی، از روستا و شهرک های محل اقامتشان کنده شده و روانه شهرهای بزرگ شده و در حاشیه شهرهای بزرگ اسکان گزیده اند. اما به گفته معاون وزارت مسکن و شهرسازی « در سالهای اخیر طی یك اتفاق جدید و با افزایش قیمت مسكن و زمین و نبود توانایی در تامین مسكن، مردم از داخل و درون شهرها به نواحی و كنار شهرها مراجعت كردهاند كه این امر باعث افزایش حاشیه نشینی شده است.» مردمی که به این ترتیب حاشیه نشین شده اند در سکونت گاههای غیر استاندارد، و غیر قانونی ، محروم از امکانات اولیه نظیر آب، برق، گاز، بهداشت و درمان و سرویس حمل و نقل و غیره با نامهای، زورآباد، حصیرآباد، حلبی آباد،مفت آباد، یافت آباد، یاغچی آباد واصطلاحاتی ازاین قبیل زندگی می کنند.
بخشی از حاشیه نشینان کارگران شاغل یا بیکار، زنان تک سرپرست خانواده، کارمندان اداری و یا معلمانی هستند که به دلیل عدم توانایی در تأمین هزینه سنگین اجاره مسکن، از مرکز شهرها به حاشیه نشینی پناه آورده اند. داده های دیگر نشان می دهند که نسل دوم و سوم حاشیه نشینان نیز به دلیل عدم دسترسی به امکانات زندگی شهری و آموزش و پرورش و آموزش حرفه ای و از طرف دیگر به دلیل وجود میلیون ها بیکار در سراسر کشور از شانس بسیار کمی برای دستیابی به فرصت های شغلی برخوردارند و همیشه با آنها به عنوان یک عامل خارجی مقابله می شود.
آمار و ارقام موجود که از سوی خود حکومت اسلامی منتشر شده است به روشنی نشان میدهد که چگونه ملیونها نفر از جوانان کشور علاوه بر اینکه توان خرید مسکن مناسب را ندارند ، حتی کرایه کردن آن هم برایشان مقدور نیست و ناچار هستند علیرغم میل و خواست خود با خانواده هایشان زندگی کنند و تجربه زندگی مستقل از آنها سلب شده است.
از سالهای دهه 70 به بعد تا به امروز زنجیره اعتراضات و خیزشهای مردمی که عمدتا از مناطق حاشیه نشین شهرها آغاز شده و ابعاد گسترده تری پیدا کرد، قطع نشده است. خیزش دیماه ۱۳۹۶ که از شهر مشهد آغازشد و در مدت کوتاهی سرتاسر ایران را فراگرفت، قیام مردم تهیدست، کارگران بیکار، حاشیه نشینان محروم و جوانانی بود که افق زندگیشان در حاکمیت جمهوری اسلامی تیره و تار بود. آبان ماه سال ۱۳۹۸ نیز، شاهد خیزش دیگری با همین ماهیت بودیم که به ۱۵۰ شهر ایران گسترش یافت. خیزشی که پایه های رژیم اسلامی را به لرزه درآورد. این دو خیزش انقلابی مردم در کنار اعتصابهای کارگری و اشکال مختلف مبارزات مردم در شهرها بود که زمینه ساز خیزش انقلابی شکوهمند زن، زندگی، آزادی شد.توجه به سابقه تاریخی مبارزات حاشیه نشینان و همچنانکه خیزش آبان ماه هم نشان داد که کارگزاران رژیم می دانند که اگر جرقه این اعتراضات زده شود، آنهم در شرایط بحرانی کنونی به آسانی قابل کنترل نیستند.
با اینکه سران و کارگزاران رژیم همواره از طغیان و شورشهای خودانگیخته اجتماعی در مناطق حاشیه شهرها وحشت داشته اند، اما تهیدستان ساکن این مناطق فقط در جریان خیزش دی ماه ۹۶ و به شکل برجسته تر در خیزش سراسری آبان ۹۸ گوشه ای از پتانسیل واقعی خود را در مبارزه علیه رژیم اسلامی و برای تحقق خواسته هایشان نشان داده اند. تردیدی نیست که تداوم روند رو به گسترش اعتراضات و اعتصابات در مراکز بزرگ کارگری و نقش فعالین کارگری در رهبری این اعتراضات که با ده ها رشته با تهیدستان حاشیه شهرها پیوند دارند این وضعیت را باز هم تغییر خواهد داد و زمینه های ذهنی برپایی جنبش های اعتراضی به هم پیوسته در این مناطق را فراهم خواهد آورد .تجربه خیزش سراسری آبان ماه ۹۸ و حضور شورانگیز جوانان و مردم کارگر و زحمتکش
در این اعتراضات و همبستگی تحسین برانگیز آنها در مقابله با نیروهای سرکوبگر و شور انقلابی نهفته در خیزش انقلابی ژینا زمینه های مناسبی را برای گام نهادن در جهت ایجاد شبکه های ارتباط اجتماعی و مبارزاتی و ایجاد نهادهای توده ای در این محلات فراهم آورده است.
حاشیه نشینی و محروم بودن کارگران و مردم زحمتکش از مسکن مناسب، سرنوشتی محتوم نیست. زندگی زیر یک سقف و برخورداری از کلیه امکانات ایمنی و رفاهی و فرهنگی حق مسلم همه انسان هاست و دولت ها موظفند به آن پاسخ دهند. تحمیل این حق مسلم به دولت ها، در گرو اتحاد و یکپارچگی توده های کارگر و زحمتکش و مبارزه متشکل و سازمانیافته آنان است.